حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
مستندی برای دیدن
ایرانی

July 31, 2012

سه شنبه 10 مرداد 2571 = July 31, 2012

 

لحظه‌ای تصویری آشنا از روزهایی دور، پس از آن چماق و دود، سلامی نظامی، نمایی از یک آخوند، شب کریسمس، کارتر، سخن‌سرایی در نیاوران، روزنامه اطلاعات، آشوب، آخوند، همه به ایران فکر کنیم، همه به ایران فکر می‌کنیم، آخوند، اوباش، نمایی از معرفی آخرین دولت، از تهران تا قاهره.
در سالروز در گذشت پادشاه فقید ایران، محمدرضاشاه پهلوی، مستندی بسیار دیدنی و خوش ساخت، به آنتن پخش ماهواره‌ای سپرده شد. دیدن تصاویری که روزگاری به چشم دیده بودم، چه تلخ و سخت بود. آن هنگام که در تنهایی خود، به تلخی، حوادث پیش رو را مرور می‌کردم، آن هنگام که همه چیز و همه کس غریبه شده بود، آن هنگام که باید از میان ماندن و رفتن، یکی را بر می‌گزیدم.

به فاصله‌ای به راستی کوتاه، ایران مراحل توسعه را با سرعتی باورنکردنی پشت سر می‌گذاشت. اقتصاد ایران با مدل توسعه به کارگرفته شده، مبتنی بر مدل رشد و توسعه روستو، فاز پرش را با رشد بی‌مانندی در پیش گرفته بود که در دنیا نیز کم نظیر بود. امروز چه آسان می‌شود درباره توسعه یافتگی و توسعه نیافتگی، داد سخن تئوریک مبنا، سر داد، اما مبارزه برای ایرانی توسعه یافته، تنها مبارزه با عوامل و علائم توسعه نیافتگی نبود، عوامل خارجی، دست‌آموزان ایدولوگ، کینه‌جویان امپریالیزم‌ستیز، چماق‌داران، تروریست‌های دوره دیده در چین و لیبی و اوباش نیز در این میان، متغیرهای کیفی ماجرا بودند. چگونه می‌شد این متغییر‌ها را در معادلات کمی گنجاند؟. امروز چگونه می‌شود به سخنانی تکراری، بی‌سند و مدرک و از سر دشمنی و کینه‌ورزی پاسخ داد؟، آنجا که کاظمیان نامی در بنگاه تبلیغاتی اسلامیست‌هایی که از نظرگاه مردم به تاریخ پیوسته‌اند، ادعاهای پوچ و کهنه مخالفان را تکرار می‌کند. اما زیبایی مطلب، در بیان حقایقی ناخواسته از قلم بوی نا گرفته ایشان است. بگذریم که رها کردن اینان از هر کاری بهتر است. کسانی که ادعای روشنفکری دارند، بد نیست دست کم به کمترین الزامات روشنفکری، که عدم در افتادن در وادی اندیشه دگم است، پایبند باشند و امروز به بازاندیشی آنچه می‌گویند بنشینند، نه اینکه طوطی‌وار سخنان بی‌پایه‌ای را تکرار نمایند که بارها کذب و خالی از حقیقت بودن آن به اثبات رسیده است.

زخم‌های 28 امرداد سال 32 هنوز تازه هستند و جامعه برای خروج از بحران ساخته شده بدست آنکه دانی، باید سختی‌های بسیاری را تحمل کند. دولت ورشکسته امینی، با مشکلاتی از داخل و خارج دست و پنجه نرم می‌کند، البته حضور او در قدرت بدلیل شرایط بحرانی جامعه در آن تاریخ، از روی جنازه خانعلی نامی از معلمان تهران گذشته است، درخشش نیز در این میان کمال استفاده را نموده است. میتینگ جپهه ملی در میدان جلالیه، به خواست آمریکاییان برگزار شده است اما سخنرانی شاهپور بختیار، در میان سران جپهه جنجال آفریده است. متأسفانه باید گفت همواره مثل اپوزیسیون در ایران، معادل آن طنز انگلیسی است. می‌گویند روزی، پیرمردی که از بیماری لقوه¹ رنج می‌برد، به پزشک مراجعه می‌کند، تجویز پزشک آن است که در هرروز صبح، یک عدد بیسکوئیت را در چای یا قهوه خود خیس کند و سپس میل نماید، هفته آینده نیز برای ادامه معالجه، مراجعه کند. اما هفته دیگر، بیمار سر وقت به مطب پزشک مربوطه نمی‌رود، پزشک نیز، طی تماس تلفنی علت را از بیمار جویا می‌شود، بیمار پاسخ می‌دهد، هربار که بیسکوئیت را در چای خیس کردم، تا آمدم آنرا به دهان بگذارم، افتاد!، پس از چند روز با خود فکر کردم، چگونه ممکن است این بیسکوئیت خیسانده شده در چای، مرا از لرزیدن نگه دارد، در حالیکه قادر به نگه داشتن خود نیست؟!. این حکایت طنز، حکایت امروز جمهوری‌خواهان نیز می‌باشد. اینان هنوز نمی‌توانند دموکراسی را در میان جمهور خود برقرار نمایند، اما ادعای برقراری دموکراسی را در ایران دارند، آنهم با دیکتاتوری!، یعنی مانند امام ماه پناه‌شان، تنها جمهوری را به رأی بگذارند و بس!، معنای انتخاب هم حتما" همان است که دوستان می‌گویند، انتخاب تنها از میان یک گذینه!. با این احتساب، جمهوری‌های صدام و قذافی و اسد و دیگر مدعیان جمهوری، عین دموکراسی و حکومت جمهور مردم است، زیرا آنها نیز، بزرگواری فرموده اجازه انتخاب خودشان، از میان خودشان را، به دوستان خودشان می‌دهند.

با سقوط دولت امینی و روی کار آمدن دولت علم، برخورد نهایی مابین طرفداران وضع موجود و طرفداران اصلاح، علنی می‌شود، مواد انقلاب سفید به رأی عمومی گذاشته شده و شاه بر روی دریایی از احساسات مردم، اصلاحات را به پیش می‌راند. کسانی که در قالب کنگره‌های مختلف از سرتاسر ایران، جمع شده‌اند، لقبی را به شاه پیشنهاد می‌کنند، پاسخ آن است که برای آنچه انجام می‌دهد، درپی لقب نیست. آشوب خرداد 42 اما بدست عواملی صورت می‌گیرد، که حول اتحادی استراتژیک از منافع خود گرد آمده‌اند. انقلاب سفید یعنی پایان اربابی سران ارباب و فئودال جپهه ملی، یعنی کوتاهی بیشتر دست ارتجاع سیاه از جامعه، یعنی حق رأی برای زنان ایران، پیش از آنکه زنان سوئیس به آن دست یافته باشند، پس متحدین آشوب می‌کنند، گرچه مهار بحران کار آسانی نبود، اما آرام ساختن فضای جامعه، انجام گرفت و پس از آن دولت علم، جای خود را به دولت منصور داد. حسن علی منصور جان برسر پافشاری بی‌منطق آمریکاییان برای تصویب حق قضاوت کنسولی در مجلس گذاشت، اما دوست نزدیک او و تئوریسین برنامه‌هایش، که نزد همگان هویداست چه کسی است، جای او را گرفت. در پناه آرامش بوجود آمده در فضای سیاسی جامعه و به طبع آن، آرامش نظام بوروکراتیک و برنامه‌های عمرانی هفت ساله و پنج ساله، در فاصله سال‌های 42 تا 53، معجزه اقتصادی ایران به وقوع پیوست. شاخص‌های اقتصاد کلان مانند درآمد سرانه ملی و رشد اقتصادی به ارقامی خیره کننده تبدیل شد. شاخص‌های آموزش و بهداشت، کاهش مرگ و میر مادران و نوزادان، کنترل بیماری‌های همه‌گیر و ده‌های شاخص اقتصادی-بهداشتی دیگر بهبودی درخشان داشت. این ارقام نه توسط سازمان برنامه، وزارت اقتصاد و یا سازمان ملی آمار ایران، که توسط نهاد‌های مسئول بین‌المللی اندازه‌گیری و منتشر شده است و همین امروز نیز قابل دسترسی است. در کنار این تلاش‌ها اما، در میان سرسپردگان مسکو، روزی مبارزه مسلحانه مطرح است و روزی دیگر موزیک مرد با صدای فرهاد، گنجشگ‌های خونه با صدای گوگوش، نوحه‌های داریوش، دایی جان ناپلئون و صدها بمب فرهنگی دیگر برای تخریب چهره شاه فقید، پاسخ شاه اما به این یادآوری علم در یادداشت‌هایش سخت جالب است، تنها صادقانه و صمیمانه کار خواهم کرد، همین.
در همین زمان، حرکتی که از دوران رضاشاه کبیر آغاز شده بود، توسعه اجتماعی-فرهنگی را در ایران به یکی از نمونه‌های اینگونه توسعه در کشورهای جهان سوم تبدیل نمود. ایجاد مدارس مدرن و دانشگاه بدست رضاشاه کبیر و جایگزینی آن با مکتب، ملا و مدرسه دینی، نتایج خود را نشان می‌داد. کسانی که بیش از پنج دهه از عمرشان گذشته است، لابد پزشکان هندی و پاکستانی مقیم در ایران را به خاطر دارند، در پناه انوار دانشگاه‌های نو، کم‌کم از حضور آنان بی‌نیاز می‌شدیم. کچلی، تراخم، وبا و ده‌ها بیماری همه‌گیر دیگر که هر سال کشتاری بلیغ از ایرانیان می‌نمود، به افسانه‌هایی دور تبدیل شده بود که سینه به سینه رسیده باشند. و آنها که گفتم می‌دانند، بخش بزرگی از این کارها، نه با پول نفت، که با اعانه ملی ² انجام شد. گالری‌ها، سینماها، تئاتر، کتاب، روزنامه، موسیقی و سایر کالاهای فرهنگی به سهولت و راحتی در دسترس طبقه متوسطی قرار می‌گرفت که کم‌کم در حال تشکیل و بالیدن بود. اندک‌اندک مطالعه در مسیر، تا رسیدن به مقصد در حال همه‌گیر شدن بود و به همین دلیل پالتو با جای روزنامه و کتاب‌های قطع جیبی، همه جا به چشم می‌خورد، آنهم چه کتاب‌هایی، جدیدترین دست‌آوردهای روز جهان، امروز که به زحمت کتاب "بخورید و چاق نشوید" به شمارگانی 1000 تایی می‌رسد و آنرا هم خود ناشرش به این و آن هدیه می‌دهد و تنها دلیل نشر آن، استفاده از سهمیه کاغذ دولتی بوده است، اهمیت چاپ و نشر انواع کتابها در تیراژ بالا و با قطع‌های وزیری، جیبی و سایر جلدها، دو چندان جلوه می‌کند. برگزاری انواع کنسرت‌ها، شب‌های شعر، کنفرانس‌های علمی، فرهنگی و هنری، اجرای معروف‌ترین گروه‌های تئاتری دنیا، روزگار درخشانی را از نظر فرهنگی جلوه‌گر می‌کند. آنانکه آن زمان را به خاطر دارند، نمایندگی‌های کلیه ناشران خارجی را در ایران آن زمان دیده‌اند، کتاب با قیمت مناسب و به انواع زبان‌ها، منتشر شده توسط معتبرترین ناشران بین‌المللی، در دسترس همگان بود. برای پایین‌تر آوردن قیمت کتاب، نسخه‌ای از آن با کاغذ کاهی نیز منتشر می‌شد، زمانیکه در کتابخانه‌ام به این کتابهای کاهی برمی‌خورم، با افسوس سری تکان می‌دهم و آمار مطالعه امروز ایرانیان به مغزم هجوم می‌آورد. معتبر‌ترین نشریات جهان، هم زمان با انتشار در کشورهای خودشان، در ایران نیز در دسترس بود و به دلیل بهای مناسب، قابل خرید توسط قشر دانشگاهی. در این شرایط، آقایان روشنفکر دست چپی، رساله آقای خمینی را در زیر میزهای دانشگاه تهران می‌چسباندند تا در دسترس همگان باشد!، لابد آنچه در آن نوشته بود، از کتابهای منتشره، علمی‌تر بود، البته آثار ژرژپلیتسر و دیگران را نیز با چاپ‌های فتوکپی مانند، می‌توانستی در زیر میزهای دانشگاه تهران، جنب رساله آیت الله العظمی بیابی.

از نظر اجتماعی، جامعه روبه پیشرفت و نظم بود. اخلاق شهر‌نشینی شکل می‌گرفت و پوشش، گفتار و هرآنچه مظاهر عینی تمدن می‌نامند، در حال همه‌گیر شدن بود. انجمن‌ها، سندیکاها، گروه‌های صنفی با وضعی مناسب شکل می‌گرفت، اما نه، اینها که در سیطره برادر بزرگتر نبود، پس سرگرمی بود که ساواک برای به انحراف کشاندن مبارزات خلق قهرمان، می‌آراست. یا از این تشکل‌ها برای شناسایی فعالین انترناسیونال ضد امپریالیزم استفاده می‌کرد، ملاک ارزیابی یک سندیکا و صنف، میزان سرسپردگی آن به مسکوست، بنابراین، این‌ها سندیکا نیست، توطعه ساواک است!.
از منظر سیاست داخلی، انسداد حاصل از عاشورای 28 مرداد، هرگز پایان نگرفت، حال دست آورد آن دوره آشوب، به غیر از نفتی که ظاهرا" ملی شده بود، چه چیز بود و هست که تنه به عاشورای سال 61 قمری می‌زند، نگارنده پس از سال‌ها تحقیق، درنیافته است. احزاب ایران‌نوین و مردم، تا پیش از ادغام احزاب و تشکیل حزب رستاخیز، صورتی ظاهری از تحزب را ارائه می‌کردند و این ناگزیر بود. باز کردن فضای سیاسی، آشوب، هرج و مرج و خود فروختگان را به خیابان‌ها باز می‌گرداند که پس از ایجاد فضای باز سیاسی در سال 56 بازگرداند. متأسفانه وقتی منافع خارجی چاشنی مخالفت‌های کور گروه‌های دگم و بی‌منطق می‌شود، هر آزادی و فضای بازی را به سوی آشوب و هرج و مرج سوق خواهد داد. گناه مخالفان مسلح در این وادی، کمتر از کسانی نیست که با دلایل منطقی، سعی در آرام سازی فضای سیاسی جامعه داشتند تا در پناه آن، نظام بروکراتیک برنامه‌های خود را دنبال نماید.

از منظر سیاست خارجی، قرار گرفتن ایران در منطقه‌ای استراتژیک، طراحی سیاست‌های صحیح را بس دشوار می‌کند. پس از موفقیت آمریکا در جنگ ویتنام و زمین‌گیر شدن انقلابات کمونیستی در آن منطقه، سیاست بلوک غرب در برابر بلوک شرق، در مفهوم کلیدی محاصره قابل تعریف است. طی این سیاست، غرب با محاصره شوروی و ممانعت از دستیابی رقیب به منابع تازه، دامنه رقابت‌های تسلیحاتی را گسترش داد و در این میان اقتصاد فرتوت بهشت کمونیستی، طی دو دهه، نه تنها توان رقابت خویش را از دست داد بلکه همگان با مشاهده قراردادهای خرید گندم و سایر مایحتاج عمومی از خارج، وضع بحرانی اقتصاد شوروی را دریافتند. طبعا" کمربند سبز اسلامی مطرح شده توسط کارتر، در سیاست محاصره، از جانب آمریکا نقشی اساسی را ایفا می‌کرد. شاه فقید ایران اما، در پی سیاستی از لونی دیگر بود. خاورمیانه، به عنوان حیاتی‌ترین منطقه جهان، با چهار قدرت کنترل می‌شود، ایران، عربستان، اسرائیل و مصر. شاه فقید ایران، با اتحادی استرتژیک، سه قطب از این چهار قطب را دریک جپهه واحد گرد آورده بود. به این بلوک، کشورهای نفتی حاشیه خلیج فارس، پاکستان و کشورهای دیگری را می‌توان افزود. با تکیه بر این بلوک سیاسی و هم زمان با به کارگیری ابزار اوپک، سیاسیت مستقل و موفق خارجی ایران شکل می‌گیرد. اما صد افسوس، شاه ایران سرنوشتش به قاهره کشید، ذوالفقار علی بوتو به فاصله یک هفته از هویدا در انقلابی اسلامی، اعدام شد. انور سادات در مصر، بدست اسلامبولی نامی کشته شد، پس از آن بود که همگان، معنای کمربند سبز اسلامی را دانستند. کمربندی باید از اسلام بنیادگرا ساخته می‌شد تا در مقابل توسعه‌طلبی چپ در خاورمیانه ایستادگی کند. هیولای بن لادن و خمینی از دل همین استراتژی آمریکا زاده شد. مجاهدین افغانی آن روز و طالبان امروز، که نه فقط برای مبارزه با شوروی در افغانستان، پشتیبانی تسلیحاتی می‌شد، بلکه رمبو نیز به چندین و چند خون، به حمایت تبلیغاتی آنها گسیل می‌گشت. امروز نیز، آمریکا مشغول استفاده از همان ابزار بنیادگرایی اسلامی است، منتها اینبار بر ضد ملی‌گرایان، حوادث پیش آمده در مصر، تونس، لیبی و درآینده سوریه، شکی برای اثبات این تئوری باقی نمی‌گذارد. کراواتی‌های ریشو، پوست انداخته‌اند تا مأموریت جدید خویش ایفا کنند در خاورمیانه‌ای برآمده از بهار عربی، چه کسی بود گفت ابراهیم یزدی؟

موضوع نفت، مؤثرترین پارامتر انقلاب ایران است، همه می‌دانیم بخشی از انقلاب ایران، انتقام سوداگران نفتی از پادشاه ایران، در رأس تراست اوپک است. در مستند و از زبان گزارش‌گری خارجی، نقل شد درآمد نفتی ایران صرف خرید اسلحه می‌شود، این تنها بخشی از حقیقت است. امنیت نیز کالایی است که باید برای داشتن آن، بهای مناسبش را پرداخت، اگر کسی این مفهوم را نمی‌دانست، در شبی که اولین بمب‌های صدام حسین در تهران به زمین اصابت کرد، معنای آنرا به درستی درک کرد. پیش از انقلاب، در سفرهای پادشاه فقید به شوروی، همواره پرسش ثابتی از او پرسیده می‌شد، چرا اینقدر سلاح می‌خرید؟ و عجیب نیست که همین پرسش تحدید‌آمیز، در بیان عوام‌فریبانه ای از زبان حزب سرسپرده مسکو، در میان مردم تبلیغ می‌شد. توسعه صنایع در ایران توسط پادشاه فقید، به سخره گرفته می‌شد، اما هیچ کس از خود نمی‌پرسید چرا تبلیغات اپوزیسیون پهلوی‌ستیز، با مطامع بیگانه در یک راستا قرار دارد. عقلا دلیلش را می‌دانستند، ایران نباید تولید کننده صنعتی باشد، زیرا در این صورت با مصرف نفت خود در صنایع ملی، دیگر نفت خامی برای صادرات نداشت و از این رهگذر، ارزش افزوده حاصله به جیب ملت ایران و نه کمپانی‌های نفتی می‌رفت. پس باید به هر قیمت، از صنعتی شدن ایران جلوگیری کرد، افسوس که عده‌ای ناآگاه در داخل، تحت تأثیر تبلیغات عومل خارجی، بلندگوی آنها شدند.

با این همه ماندن پای دیوار آرزوی بازگشت به گذشته، امیدی بس واهی است. باید چشم به فرداهای روشنی دوخت که از پس این شام تیره فرا می‌رسد. شنیدن صدای گریان نوجوانی از ایران در واکنش به مستند، بیان حقیقتی ناب در مورد جوانان امروز ایران است، از خون ملی‌گرایان ایرانی و پادشاه فقیدشان، لاله دمیده است.
تصاویری از آرامگاه پادشاه فقید ایران، پایان بخش لحظات تصویری مستند است. تنها پرسشی که ذهنم را پر کرده است، در یک جمله خلاصه می‌شود، این آرامگاه کی به ایران منتقل خواهد شد. این افکار ذهنم را پر کرده است که شهبانوی گرانقدر ایران، اعتراض خویش به ملت‌تراشان فاشیست را، فاش می‌گوید، از یکپارچگی ایرانمان، از عزت هموطنان‌مان، از سرزمین جاویدمان. راهی طولانی و دشوار آغاز شده است، اما در سرانجام موفق آن تردیدی نیست، که ایران مانند ققنوس همواره از میان خاکستر، سربرافراشت.

----------------------------------------------
پی‌نوشت ها
1. لرزش مدام بدن، پارکینسون
2. بلیت بخت‌آزمایی که اعانه ملی نیز نام داشت و عواید حاصل از آن صرف کارهایی مانند مورد مطرح شده می‌شد.



---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

عرفان

درود بر استاد ایرانی گرامی
استاد ایرانی گرامی شما بهتر میدانید که شوربختانه دسترسی به منابع و کتب ممنوعه در ایران بسیار دشوار است اما با تلاش فراوان منابع مکتوب بسیار ارزشمند و گرانبهایی را بدست اوردم و هم اینک که این پیام را برایتان میگذارم ساعت 3:30 صبح بوقت ایران خودمان است و با پیام و دعای شاه فقیدمان کتاب جنایات و مکافات را بپایان رسانیدم که حقیقتا بسیار ازرده شدم و قلبم را بدرد اورد و مرا در رسالت روشنگری و اعاده حیثیت تاریخی و مبارزه با جعل کاران تاریخ مصمم تر کرد البته در کنار ان با توجه به منابعی که بدست اوردم کتاب پاسخ به تاریخ و ماموریت برای وطنم را نیز مطالعه کردم. امیدوارم تمام قضاوت های ما راجع به تاریخ با پشتوانه مطالعه (نظر گاه های موافق و مخالف) باشد نه از روی یک مسیر فکری ای مشخص که فکر میکنیم درست است متاسفانه خودم تا چندی پیش راجع به دوران مشروطیت تا 57 به مطالعات اندک و شنوده های این و ان اکتفا کرده بودم که البته با توجه به عدم دسترسی به منابع تا حدود زیادی بی تقصیر بودم به هروی عطش سیری ناپذیر من به مطالعه تاریخ ادوار گذشته وطنم لحظه به لحظه افق هایی را پیش روی من نمایان میکند که احساس میکنم دین و بار سنگینی از دوشم در حال برداشته شدن است.
بدرود
پاینده ایران

August 04, 2012 01:23:30 AM
---------------------------

ایرانی

با درود خدمت دوستان و سروران
حق عزیزم، سپاس از لطفی که همواره به من داشته ای. از دوستی با تو سرور گرام که تصور مرا از حکهوری خواهی تغییر داد، بسیار خوشحالم. حق عزیزم، اینها هیچ حرفی برای گفتن ندارند که نداشتند، تنها وحشت امروزشان، ترس و نگرانی از عیان شدن دروغ هایی است که می گفتند. از پتانسیل بالای خانواده پهلوی در ایران است، اگر راست می گویند نمی ترسند، ما به رأی آحاد ملت شریف، بزرگ و یکپارچه ایران گردن نهاده ایم، آنها نیز چنین کنند. حق نازینی، هیچ کس نمی کوید در دوران پادشاه فقید کاستی نبود، اما کاستی ها از جنسی نیست که پهلوی ستیزها می گویند.
پاینده باشی و موفق، به امید دیدار در آن مکان موعود.
پاینده ایران

August 03, 2012 07:27:34 PM
---------------------------

حق

درود بر ایرانی نازنینم، کافیست نامی از پهلوی و پهلوی ها برده شود و بیکباره رگ غیرت مخالفان و دشمنان پهلوی تا حد ترکیدن باد کند، و مثل دوران شاه دوباره دستگاه تبلیغاتی/شایعه/دروغ پراکنی را علیه شاه در 4 گوشه جهان براه اندازند، انگار که او هنوز جسما زنده است. اینها در یک چشم بر هم زدن باز "همه با هم" خمینی وارشان را برای سرنگونی دوباره و دوباره شاه فعال می کنند بدون هیچ توجهی به ما مردم که ما درباره دوران پهلوی امروز چه فکر می کنیم! مثل همان دوران که تنها برنامه ی واحدی که داشتند سرنگونی شاه بود و نه آنچه بر سر ایران و ملت ایران می آید، امروز که می بینند چه بر سر ایران و ملت ایران در این 34 سال سیاه آمده باز همان جبهه واحد خود علیه پهلویها را بهمان صورت حفظ کرده اند. آیا این رقت بار نیست و بدتر، پستی به قعرها را از جانب این حضرات بنمایش نمی گذارد!؟ نوشتارهایی دیشب مرا به این نتیجه رساندند: سایت روزآنلاین،"شاه و ما" از محمد رهبر؛ سایت خودنویس، "در نقد «شاه و ما» به قلم محمد رهبر" از هومن عسگری؛ که هر دو اینها در رابطه با "از تهران تا قاهره" هستند، و سایت اخبارروز، "اتحادها، کنگره و شورای ملی و کنفرانس بروکسل
گفتگو با بهروز خلیق مسئول هیئت سیاسی ـ اجرائی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)"
بخوانید و قضاوت کنید

August 03, 2012 02:47:17 PM
---------------------------

حق

درود بر ایرانی نازنینم، با سپاس از این نوشتار بسیار زیبا و جالبتان. آنرا اول بار آنرا در سایت پارس دیلی نیوز دیدم. چند روز بعد از خواندن نوشتارتان، فرصت یافتم تا فیلم مستند "از تهران تا قاهره" که بوسیله شبکه "من و تو" پخش شده بود را ببینم. منهم مثل پیام دهندگان به این شبکه سخت تحت تاثیر این مستند قرار گرفتم. نظر خود که پهلویها با همه کاستی هایشان، بهترین سلسله پادشاهی از دوران هخامنشی و ساسانی برای ایران بودند را دوباره تایید کردم. همانطور نظر خود نسبت به مخالفان پهلویها و دشمنانشان را هم تایید کردم که اینها در سیاست، دمکراسی، حقوق بشر، خردمندی، سازندگی، آگاهی و وطنپرستی به گرد پای پهلویها نمی رسیدند. پس از 33 سال از فاجعه ای که آفریده اند هم به گرد پای آنها نرسیده اند. درجا زدنها و در گذشته ها گیر کردنهایشان تاکنون فقط نشان از عدم پیشرفت فکری و عدم مسئولیت پذیری درباره سابقه دهه های 40 و 50 و بدتر، تا به امروزشان است. این گروکشی یک کشور و یک ملت و شریک جرم رژیم کهریزکی در ایران بودن اینهاست. با اینها جمهوریخواهی راستین در ایران تا سالهای سال شکل نخواهد گرفت. جمهوریخواهی، درافتادن با تاریخ و دروغ پراکنی درباره تاریخ و سیاسی کردن آن به نفع خود نیست. اول وطنپرست و آزاده شویم بعد جمهوریخواه و جمهوریت خواه

August 03, 2012 02:05:55 PM
---------------------------

ایرانی

با درود خدمت دوستان و سروران
عرفان عزیزم، از لطفت سپاسگزارم، امیدوارم حالت بهتر شده باشد، با اهتمامی زیاد، مرقب سلامتی خود باش و بدان، ایران آینده، نیازمند نسل توست.
پاینده ایران

August 01, 2012 09:19:32 AM
---------------------------

ایرانی

با درود خدمت بهمن خان، دوست و سرور نازنین
بهمن خان عزیز، من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم. از توجه شما به نوشته خودم سپاسگزارم، همیشه شاد و پیروز باشید و به امید روزی که در وطن گرد هم آییم.
پاینده ایران

August 01, 2012 09:17:35 AM
---------------------------

عرفان

درودی گرم و صمیمانه خدمت استاد ایرانی نازنینم و اقای زاهدی نازنین عرض میکنم
استاد گرامی مراتب سپاس و قدردانی خود را بابت گشودن دریچه های تازه از تاریخ دهه ای ایران صمیمانه ابراز میدارم و از اشنایی و دوستی با شما استاد فرهیخته مفتخرم امیدوارم قلم شیواتان را از ما و سامانه حزب دریغ ندارید
سرافرازی و سربلندی را برایتان ارزومندم
پاینده ایران

July 31, 2012 11:57:12 PM
---------------------------

بهمن زاهدی

با دورود خدمت ایرانی عزیزم،

مستندی برای خواندن را پیش‌کش سامانه حزب مشروطه ایران (لیرال دموکرات) کرده‌اید. روان بودن نوشته شما آرامش بخش روان است....
زنده باشی و سرفراز

ارادتمند
بهمن زاهدی

July 31, 2012 10:58:42 PM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites