درباره به كارگیری واژه مشروطیت و واژگان پیوسته آن چون مشروطه- مشروطهخواه- مشروطهگرا- مشروطهچی- دولت مشروط- نظام مشروط و... در ادبیات فارسی (به معنای فرهنگ فكری و سیاسی و ادبیات به معنای خاص) نظریات مختلفی اظهار شده است؛ عدهای از مورخان سابقه آن را در سالهای نزدیك به وقوع جنبش مشروطیت دانستهاند كه مشروطهخواهان از آن در برابر شیوه استبدادی و بیقانونی عصر ناصرالدین شاهی استفاده میكردهاند. عده دیگری از محققان و مشروطه پژوهان، تباری دورتر از آن دوران را در آشنایی ایرانیان با این واژه میدانند. به نظر من اولین باری كه این واژه به كار گرفته شده است، در برخی از سفرنامههایی بوده كه توسط برخی از ایرانیان مسافر به دیار فرنگ به كار بردهاند؛ آنان كه به واسطه دریافتهای شاهزاده روشنگر و آزادی خواه عباس میرزا راهی خارج از ایران سنتی شدند، از دیدهها و شنیدههایشان برای دیگر هموطنان نوشتهاند، از نظام سیاسی سخن گفتهاند كه مبتنی بر قانون مدون و پارلمان بوده و حاكم و رعیت مقید به اجرا و عمل به قانون بودهاند. مواردی از این یادنوشتهها را میتوان در حیرتنامه از میرزا ابوالحسن خان ایلچی، تحفه العالم تألیف عبداللطیف شوشتری، مسیر طالبی اثر ابوطالب خان، سفرنامه میرزا صالح شیرازی و مخزن الوقایع نگاشته فرخ خان امین الدوله به مطالعه نشست.
در دورهای كه میان نخستین مسافران فرنگ تا عصر استقرار مشروطیت به عصر بیداری ایرانیان خوانده شده است، رسالات و متونی توسط عدهای از نخبگان سیاسی و فرهنگی ایران نوشته شده كه برای توضیح نظام سیاسی مورد نظرشان از واژه مشروطه و تلفظ لاتین آن یعنی كنستیوسیون استفاده كردهاند. مكتوبات كمال الدوله نوشته میرزا فتحعلی آخوندزاده (اینک در مجموعه آثار آخوندزاده با تصحیح و تحقیق علی اصغر حقدار)- كتابچه غیبی از میرزا ملكم خان ناظم الدوله (اینک در رسائل ملکم خان با تصحیح حجت الله اصیل)- سه مكتوب از میرزا آقاخان كرمانی (با تصحیح و تحقیق بهرام چوبینه)- مسائل الحیات از میرزا عبدالرحیم طالبوف تبریزی (با تحقیق ایرج افشار) و نوشته کمتر خوانده شده رساله سیاسی (طرح عریضه به خاك پای همایونی) نوشته میرزا یعقوب خان (با تصحیح و تحقیق علی اصغر حقدار)، از مواردی هستند که واژه و ایده مشروطیت را در ادبیات و فرهنگ فارسی وارد کردهاند.
در زمانهای كه جنبش مشروطیت در حال وقوع و پدیداری بود، نخبگانی كه آشنایی با مبانی و مفاهیم دنیای مدرن به هم رسانده بودند، از واژه و مفهوم مشروطیت بیشتر استفاده كرده و هم زمان با تشكیل اولین پارلمان و تدوین نخستین قانون اساسی، مشروطه و مشروطیت را برای تبیین و تشریح لایهها و الزامات نظام سیاسی نوتأسیس به كار بردهاند؛ اینان كه هر دو جریان مخالف و موافق مشروطیت و نظام سیاسی مشروطه را شامل میشود، بیشتر از ظن خود به توضیح و تأویل مشروطیت اهتمام داشتهاند. در این موارد و زمانه میتوان به نوشتههایی چند اشاره کرد. از جمله: حقوق بشری: اساس سیاست مملكت از میرزا ابراهیم خان (با تصحیح و تحقیق علی اصغر حقدار)- حقوق اساسی یعنی آداب مشروطیت دول از محمد علی فروغی (با تصحیح علی اصغر حقدار)- حقوق اساسی یا اصول مشروطیت نگاشته میرزا مصطفی خان عدل (با تصحیح علی اصغر حقدار)- تنبه الامه و تنزیه المله تألیف میرزا محمد حسین نائینی (با تصحیح جواد اورعی)- مفتاح التمدن فی سیاسه المدن از میرزا محمد معین الاسلام بهبهانی (با تصحیح علی اصغر حقدار)- بستان الحق از شیخ ابراهیم زنجانی (با تصحیح زهرا عرب پور) و رسائل سیاسی اثر میرزا علی ثقه الاسلام تبریزی (با تصحیح علی اصغر حقدار).
در همان دوره توضیح واژهشناسی مشروطیت و مفاهیم و نهادهای وابسته به آن را در نشریات و لوایح هم مییابیم؛ نظیر مواردی که روزنامه مجلس در شمارههای متعدد خود از این واژه استفاده کرده است. (بنگرید به: مجلس اول و نهادهای مشروطیت، علی اصغر حقدار).
با این حال تا مدتها در شناخت بنیانهای مشروطیت و نامگذاری برابر كنستیتوسیون، هم از نظر مفهوم و هم از نظر مصداق اشتباهاتی رخ داده است كه ناشی از تفسیر این واژه به زبان عربی و عثمانی بوده است؛ كسانی چون تقیزاده با تكیه بر سواد طلبگی خود، مشروطیت را از زبانهای عربی و تركی میگرفته و به همان معنی، اما در مصداق واقعیاش كه همانا دولت مقید به قانون و... بوده، به كار گرفتهاند.
اکنون با گذشتی یکصد و شش ساله از بنیانگذاری پارلمان ایران و ایجاد مشروطیت در ایران زمین، روایتی لیبرال دموكراتیك از مشروطیت كه مدرنسازی آن را در دستور كار قرار داده و جنبش مشروطه در ایران یكصد ساله را در پاسخگویی به نیازهای امروزین ایرانیان بمثابه سیستم اجرایی كارآمد و مشروعیت قانونی و مردمی تعریف میكند؛ این قرائت از آن زنده یاد دكتر داریوش همایون و به کارگیری آن در برنامه و اهداف حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) است.
دهههایی باید میگذشت تا با گسترش آگاهی روشنفكران ایرانی به واژه شناسی مشروطیت واقعیتر آشنا میشدیم و با ترجمه كتابهای سیاسی و تبادلات فرهنگی و فكری با دنیای مدرنیته، واقعیت واژه و مفهوم و مصداق مشروطیت در گفتمان فرهنگی- سیاسی ایرانیان جایگاهی حقیقی از آن خود میداشت. اكنون میدانیم كه مشروطیت (Constitutionalism)- اشاره به نوعی از سیاست و کشورداری و در اندیشه سیاسی، حكومت مشروطه پدیدهای جدید است كه در واكنش به اقتدار سیاسی پیشینیان و گسترش طبقهیبورژوازی در قرن هیجدهم و برای محدود كردن قدرتسیاسی شاهان و حاكمان به وجود آمد: واژهی دولتمشروطه (Constitutionalism) از فعل to constitute (تشكیلدادن و بنیانگذاشتن) میآید كه از ریشهی لاتینیConstituere (برپا داشتن، ایجاد و تاسیسكردن ) گرفته شده است. از نظر لغوی آنچه بر پا داشته میشود، تشكیل و تأسیسمیشود و در نتیجه میتوان به محتوای آنچه تشكیل و تأسیسشده است به عنوان اساس و مبنا Constitution اشاره كرد. اساس فلسفی دولتمشروطه، نظریهی حقوقطبیعی بود كه در قرن هجدهم از طرف جانلاك در واكنش به اندیشههای ماكیاوللی و هابز كه در خدمت حكومتمطلقه بودند، عرضه شد. در حقوق طبیعی این امر مسلم گرفته میشود كه هر انسانی ذاتاً آزاد آفریده شده و هیچ مرجعی حق ندارد كه این آزادی را از بین ببرد یا این كه در آن دستاندازی كند؛ این مسالة اساسی است كه دولت را نمایندهی ملت و تبلور اقتدار جمعی گردانیده و زیر مجموعههای آزادی در تمامی عرصهها، برابری و وجود قانونی برای استقرار نظم در جامعهی انسانی را به وجود میآورد. جان لاك در توضیح این وضعیت مینویسد: از آنجایی كه همة انسانها طبیعتاً آزاد، برابر و مستقل هستند، هیچ كس را نمیتوان از وضع طبیعی خارج كرد، و تحت سلطة قدرتسیاسی دیگری قرار داد، مگر با موافقتخود او، یعنی هر فرد میتواند، با سایر انسانها توافق كند كه به هم ملحق شوند و به منظور حراست از خود به شكل جامعة متحدی در آیند تا از امنیت متقابل و آرامش برخوردار شوند و از آن چه به آنها تعلق دارد به آرامی تمتعبرند، و در ضمن از بیحرمتی كسانی كه میخواهند به آنها آسیب برسانند بیشتر مصمون بمانند». در دوران مدرن بر پایهی همین حقوقطبیعی بود كه اجتماع متشكل انسانهای دارای فردیت (Individual) به شكل جمع آحاد و افراد یا Societas به وجود آمد و در همین دیالكتیك میان ساحت جمع و فرد، مفهوم State (دولت) پدیدار شد. با شكلگیری دولت، ضرورت قانوناساسی برای استقرار نظم در میان انسانها یا همان جامعه ظاهر شد و مفاهیمی چون قانون، آزادی، برابری و تفكیكقوای دولتی برای راندمان بهتر ادارهی جامعه شكل گرفتند و از طرف دیگر چون حوزة اقتدار دولت در جغرافیای مشخصی و با قانون معینی اعمال میشود كه در حقیقت حافظ نظم داخلی و مدافع مملكت از تجاوز بیگانگان است، مفهومNation كه معرف تشكل متمایزی بود كه آن را از دیگر تشكلها و جامعهها بر حسب تفاوتهای اقلیمی و فرهنگی و زبانی مشخص میكرد، پدیدار شد. بنیان نظاممشروطه، ایجاد نهادی برای قانونگذاری و تحول در ساختارهای سیاسی و اقتصادی را در دستور كار خود قرار داد؛ پارلمان به عنوان ركن قانونگذار نظام مشروطیت پایههای اولیة نهادهای سیاسی را در جامعه استوار ساخت؛ در كنكاش از پارلمان ایران در دورة اول قانونگذاری، اقدامات حقوقی در اولویت كاری قرار داشتند. تدوین قانون انتخابات مجلس كه بر اساس وجود طبقاتاجتماعی به صورت صنفی تنظیم شد از اولین نهادهایی بود كه مشاركت مردم را در تصمیمگیری سیاسی و اجرایی كشور پدیدار ساخت.
انقلاب مشروطیت، یكی از چند رویداد تاریخی ایران زمین است كه بر گذشتهای مانده از پیشینیان سنجش آورد و بر آیندهاش، تاثیری ماندگار گذاشت؛ انقلاب مشروطیت ایران، برآمده از حوادث و بنیادهای فكری و سیاسی بود كه از سدهای پیش در فرهنگ و اجتماع ایرانی آغاز شده بود و بخشی از مطالبات و درخواستهای نخبگان را برآورد و با استقرار اولین نهادهای جدید اجرایی، تمامی تاریخ بعد از خود را- چه در مخالفتها و چه در موافقتها و یا در مصادره به مطلوبها- از خود سیراب كرد و به استنادات تاریخی، كنشها و ایدههای ایرانیان در یكصد سال گذشته نشأت گرفته از آموزههای مشروطیت، با تمامی لایههایش، بوده و است.
انقلاب مشروطیت ایران، بمانند هر جریان و رخدادی، در تاریخ شكل گرفت و در تاریخ است كه میتواند به حیات خود ادامه داده و از شكوفایی و رشد و سنجش برآمده و بر تعلیق ماندههایش، غلبه كرده و از ایدههایش راه آینده را بر ایرانیان گشوده و بر ضعفها و قوتهایش آگاه شده و كنشهایش را به محاق سنجش و بازخوانی كشاند.
بیش از یكصد سال از جنبشی میگذرد كه بیتردید محوریترین اقدام ایرانیان و آبروی كشورمان در حضور جهانی و ایدههای برگرفته از جهان مدرن را با خود به فرهنگ و اجتماع ایرانی- در معنای وسیعاش- ارزانی داشت و با تمامی كج راهههایی كه بر آن وارد شد، اكنون با سربلندی و افتخار، هر ذهن آگاه و سنجشگر را به بازپرداختی از آوردههایش فرا میخواند و خود را در سنجشهای تازه، زنده و پویا میخواهد.
انقلاب مشروطیت ایران که یكصد و ششمین سال خود را تازه آغاز کرده، علیرغم یاوه سرائی سنتگرایان و مخالفان با هرنوع تجدد و ترقیخواهی، همچنان در میان آگاهان و تحصیل كردگان ایرانی، با نشاطی برگرفته از آرمانها و بزرگیاش، زنده و الهام دهنده اندیشهها، هنرها، ادبیات و سیاست مدرن در میان ایرانیان است؛ در واكنش به انقلاب مشروطیت، دو دیدگاه اصلی قرار دارد: الف) دیدگاهی كه آن را توطئه خارجیان میداند و برپایی آن را برای ایران زمین ضروری نمیداند. ب) دیدگاهی كه آن را برآمده از پیش زمینههای تاریخی ایران زمین دانسته و به عنوان حركتی ملی- ترقیخواهانه و در سیر تاریخی كشورمان، دارای ضرورت میداند. در كنار این دو محور، دو دیدگاه دیگر هم چندین دهه است كه با ارجاع به انقلاب مشروطیت، به تحلیل و بررسی آن پرداختهاند: 1) دیدگاهی كه انقلاب مشروطیت را در شكست آن به تحلیلهای ایدئولوژیك برده است. 2) دیدگاهی كه آن را انقلاب و پروژهای «ناتمام» در تحقق همه جانبه آرمانها و اهدافش با پیشرفتهایی كه داشته است بشمار میآورد.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|