مستند تازه پایان یافته است. ندای وجدان، سراسر ایران را درنوردیده و در بغض ترکیده نوجوانی از نسلهای بعد، در پیغامی برای سازندگان مستند، متجلی است. چیزی که ظاهرا" برای پادشاه فقید ایران، دور از انتظار نبود. امروز تمدن بزرگ ما به صورت افسانهای درآمده که ظاهرا" با مرگ دمساز شده است، ولی در واقع مانند رودخانه عظیمی است که در زیر کوهها از انظار پنهان شده و خیال میکنند که از بین رفته است، اما به حیات خود ادامه داده و با پیدایش خود مایه حیرت همگان خواهد شد. این جریان با تغذیه از ارزشها، خلاقیت، تلاش، اندیشه و استعدادی که ریشه در تمدن ایرانی دارد، دوباره بر اثر رنجها و پیروزیهای مادی و معنوی مردم ما زاده خواهد شد، هرچند که امروز برخی از این ارزشها بر اثر عوامفریبی، نفاق و روح انتقامجویی لگدمال گردیده، ولی یقین دارم که از میان نرفته است و روزی دوباره سربرخواهد داشت.¹
پس از روضه خوانی 28 مرداد در دانشگاه فردوسی مشهد، سلیمی نمین، از قلم به مزدهای جمهوری جهل و فساد، اعترافی سخت جالب را به زبان آورد. پس از سی و سه سال تبلیغات بیوقفه، هنوز نیروهای ملی در قالب پادشاهی، بزرگترین دشمن جمهوری جهل و فساد هستند. چه افتخاری از این بالاتر، نهادی که رهبری ایران به سوی مدرنیته را به عهده داشت، همچنان دشمن جهل و خرافات است. انصاف تاریخ و مردم را نمیتوان از آنها گرفت، حتی اگر ساعتها از فراز منبرهای تلویزیونی، مرید و مرادوار، فحاشی کرد. انصافی که هر انسان آزاده و میهنپرستی از آن خالی نیست. امروز که تمامیت ارضی ایران، توسط نمایندهای از کنگره آمریکا، هدف قرار میگیرد، ارزش تلاشها برای نجات آذربایجان شناخته میشود. ارزش اقدام ملی رضاشاه کبیر برای سرکوب تجزیهطلبان رنگ به رنگ، برای نجات ایران از پراکندگی، برای مانایی ایرانی سربلند در پیشگاه تاریخ. درباره نامه اخیر این نماینده، ظاهرا" هر کس میتواند با خرج دلارهای چاپ آمریکا، نمایندگان آن کشور را به بیان سخنانی محیرالعقول کوک کند. یا آنها را به کارناوالی در پاریس بکشاند و تروریستهایی را که سالها برعلیه ایران و ایرانی، دوشادوش سیدالرئیس جنگیدند، اپوزیسیونی آزادیخواه معرفی کند. بنابراین، افاضاتی از این دست از نمایندهای کم اهمیت، دور از انتظار هم نیست.
امروز ایرانمان از هر سو مورد هجوم و تاخت و تاز است، البته که این پدیده تازهای نیست، اما افسوس که عوامل داخلی دشمن نیز، هماره دست در دست بیگانه، عمل میکنند. این اعمال برای کسانی که به دنبال حکومتهای فردی و مادام العمر منطقهای هستند، قابل درک است، که جز به خود نمیاندیشند، مزدوران نیز که جای خود دارند، مأمورند و مواجب بگیر و معزور، اما دیگران را چه میشود که پای در راه تئوریزه کردن تجزیهطلبی گذاشتهاند و با اصرار بیمنطق بر این گژراهه، گلوی ملت ایران را میفشارند؟ البته که باید روزی در پیشگاه ملت ایران و تاریخ این سرزمین پاسخگو باشند و در روز داوری، موضوع تنها با اعتراف به خطای تئوریک خود، فیصله نخواهد یافت. این بار، همه اخبار و اطلاعات لازم در دسترس است و تحلیل آنها نیز. جایی که دولت خودمختار کردستان عراق، بیموافقت دولت مرکزی، دست به معاملات نفتی با ترکیه میزند و عملا" مانند یک کشور مستقل عمل میکند، فردا چه کسی میتواند مانع تکرار همین عمل توسط کسانی شود که در گوشهای از خاک ایران، حکومتی موروثی بدست آوردهاند؟. زمانی که تحلیلگران نفتی، به وضوح صحبت از مطرح نموده حوزه نفتی خزر به عنوان آلترناتیوی در برابر خلیج فارس میکنند و تنها مانع تحقق این امر را که از نظر اقتصاد بینالملل مفید میدانند، ایران میشمارند، آب به آسیاب تجزیهطلبان خارجی پناه ریختن، با تئوری بافیهای بیسر و ته چه معنا میدهد؟ زمانکه همگان میدانند، خط لوله باکو جیهان، اقتصادی نیست و نخواهد بود و تنها راه عبور اقتصادی و امن نفت دریای خزر، ایران است، دوشادوش کسی که رویای آذربایجان ایران را در سر میپروراند و پدرش نیز سالها در قالب حزب کمونیست روسیه برای تجزیه ایران تلاش کرد، تئوری بافتن، آیا معنایی جز ایران بربادهی دارد؟ زمانیکه همگان درگیری اقتصادی اتحادیه اروپا را با روسیه بر سر قیمت گاز میدانند، آیا تلاش اروپا برای دسترسی به منبع انرژی جایگزین از طریق ترکیه و نفت خزر، از آفتاب روشنتر نیست؟ روشن نیست که با تجزیه ایران و بازکردن مسیر لولههای نفت خزر به سمت اروپا، روسیه در یک چالش استراتژیک و اکونومیک قرار خواهد گرفت و اروپا از آینده انرژی اطمینان بخشتری برخوردار خواهد شد؟، آیا این عمل نفوذ و گسترش جهان غرب به سوی حیات خلوت روسیه را درپی ندارد؟ رقابتهای آغاز شده برای کنش سیاسی و نظامی در عمق استراتژیک جنوبی روسیه در قفقاز و آسیای میانه، که عمق استراتژیک اروپا نیز محسوب میشود، تنها گسترش ناتو به سمت شرق نیست، در این میان مباحثی مانند مواد مخدر، انرژی و عضویت یا عدم عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا را نیز شامل مشود. سوریه نیز که عملا" تجزیه شده است و مقدمات تشکیل کردستان بزرگ فراهم میشود، پیشمرگان کُرد، از کُردستان عراق و پیشمرگان کُردستان سوریه، ایست بارزسی نیز در مناطق کُردنشین ایجاد کردهاند و البته برای خالی نبودن عریضه، تصاویر دیکتاتورهای درگذشته و حال حاضر سوریه را نیز از دیوارها برنداشتهاند. اگرچه تصویری از پیشمرگی در حال سواری گرفتن از مجسمه دیکتاتور پدر، مزین تصاویر اینترنت است. در این آشفته بازار قومگرایان، قومگرایان دیگری نیز از راه رسیدهاند، این قومگرایان اما، از لونی دیگرند، به رنگ اخوان المسلمین و وهابیان سلفی و قومگرایی اسلامی، ظاهرا" کمربند سبز اسلامی به روز شده است و این بار به جای سدی دفاعی در برابر کمونیزم، سدی در برابر نیروهای مترقی و ملی ایجاد میکند، سدی که مطالبات ملی مردم ستمدیده و مورد استعمار واقع شده منطقه را، به مطالباتی خشن از جنس مطالبات بیابان گردان، فرو میکاهد، همانطور که با قومیتگرایی و دامن زدن به مفهوم ارتجاعی تعریف ملت در قالب یک قوم، مطالبات مردم ایران، از آزادی، رفاه و لیبرال دموکراسی، به درگیری بین خودیها و فرسایش نیروها منجر شده و این یعنی نفت ارزان برای بیگانه. باید کلیه نیروهای ملی در این بزنگاه تاریخی، شرایط را به درستی درک کنند و بدانند وظیفه ایران بانی، این بار بر عهده ایشان است. مگر فریدون در البرزکوه پناه نگرفت؟ مگر سربازانش قربانیان از بند رسته آژیدهاک نبودند؟ اردشیر چگونه ایرانبانی کرد؟، مگر رسنها فرود نیامد و حسنک بردار نشد؟ مگر نادر و وکیل الرعایا و عباس میزرا و میرزا ابوالقاسم قائم مقام و امیر کبیر و ستارخان و باقرخان و بسیارانی دیگر، ایرانبانی نکردند؟ مگر قیام دلیرانه رضاشاه کبیر، حیات دوبارهای به ایران نبخشید؟ این بار نیز بر ایرانیان است که مام میهن پاس دارند و هر قوم، از رنگین کمان رنگارنگ ایرانیان، خود وظیفه دفاع از ایرانشان را در برابر ملتسازان و بیگانگان و تئوری پردازان رنگ به رنگ، به عهده بگیرند. در این میان، تکیه گاه ایرانیان معین است. این را سلیمی نمین هم فهمیده است، میداند تنها ایرانبانانی که در طول تاریخ، او و هم مسلکان بیابانگردش را به زبالهدانی تاریخ سپردهاند، چه کسانی هستند. این بار نیز همان است، اتحاد نیروهای ملی، گرد ایران، تمامیت ارضی و یکپارچگی ملی آن، به همراه مطالبه حکومتی برآمده از منشور جهانی حقوق بشر، پادزهری است که خسارات ناشی از هجوم مادی و معنوی بیگانه را به حداقل میرساند. نیروهای ملی باید با درک شرایط حساس پیش رو، تا دیر نشده بر حول اصولی معین، همه فهم، همه خواه و ملی، گرد هم آیند. فشارهای اقتصادی و آشفتگیهای بوجود آمده در اثر بیسیاستی دولتهای نهم و دهم جمهوری جهل و فساد، به همراه تحریمهای بینالمللی که شرایط را سختتر میکند، عنقریب به تنشهای سیاسی و اجتماعی در ایران منجر خواهد شد. تجزیهطلبان، پیدا و پنهان در حال دستهبندی و اعتلاف هستند و میخواهند از خلأ قدرتی که در مرکز پدید خواهد آمد، نهایت استفاده را ببرند، این شرایط، الزامی را که سالهاست فقدان آن احساس میشود و در شرایط عدم وجود آن عمر زیان بار جمهوری جهل و فساد طولانیتر شده است، واجبتر میکند.
ایرانیان، یکپارچه فریاد بزنید، امروز فقط اتحاد.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
ایرانی
با درود خدمت دوستان و سروران، کانون گفت و گوی لیبرال دموکراسی ایران
حق عزیزم، به مبارزه در کنار جمهوری خواه عزیز و گرامی همچون تو، افتخار می کنم. مسلما دقدقه ایران و شرایط پیش روی آن، مایه نگرانی بسیار است. در این لحظات حساس و تاریخی است که نه تنها سرنوشت یک کشور و ملت تعیین می شود، بلکه نسل های آینده نیز تحت تأثیر آن دهه ها زندگی خواهند کرد. لحظه ای تصور کن رضاشاه کبیر زمانیکه به قزوین رسیده بود تحت فشار عوامل سفارت انگلستان و کسانی که به ملاقاتش رفته بودند، از حرکت به سمت تهران منصرف می شد. حدث زدن شرایط ایران در آن صورت زیا سخت نیست، افغانستان نتها تفاوتش با ایران، در نبود خاندانی وطن ساز است. امروز نیز روزی است که نیروهای ملی باید صفوف خود را فشرده تر کنند و از اختلاف و تفرقه بپرهیزند. در حالیکه پرنسیپ خود را در اعتقاد به شکل آینده حکومت (جمهوری یا پادشاهی پارلمانی) حفظ می کنند و رأی مردم را در ایران آزاد آینده، تعیین کننده همه چیز می دانند.
پاینده ایران
August 29, 2012 10:12:21 PM
---------------------------
حق
منشور جهانی حقوق بشر هم نان (اقتصاد) هم آزادی را در بر می گیرد و یکی بدون دیگری بی معناست. هر کسی برای ملتی نان فراهم آورد یعنی اقتصاد را توسعه دهد چه بداند و نداند، ملت را بسوی توقعات بیشتر هدایت می کند. نان که باشد ملت بدنبال آزادیهای سیاسی هم خواهد رفت ولی در مورد آزادی اینگونه نیست چون درک و تعریف آزادی کار می برد. امثال مشیری که می گویند آزادی از نان شب واجبترست، یکروز بیکاری و بی پولی نکشیده اند تا بفهمند طبیعت انسان اقتضا می کند اول بدنبال بقای خود باشد که کاملا وابسته به نانست و نان به کار و کار با تولید کار و تولید کار با اقتصاد و اقتصاد با راهها و ترابری و سد و تونل و. اینستکه او که از خانواده ای متمول بوده که بر گرده روستائیان سوار نمی خواهد اعتراف کند معنای آزادی او در آنزمان چه هزینه ای بر روستائیان و کارگران داشته. روستائیان می کاشتند و درو می کردند و خدمه ها در منازل حتی آفتابه برایشان پر می کردند تا خود را در توالت تخلیه کنند و گاری چی ها بودند که آنها را از جایی به جای دیگر می بردند... مشیری ها در درشکه می نشستند... مریض که می شدند دکتر و دوا داشتند حتی در خارج کشور. معلومست آن آزادیها! را دوست داشتن و مهم نبود جاده و سد و و و باشد یا نباشد، اینها را بی ارتباط با آزادی بدانند، نان شب را غیرواجب!
August 29, 2012 03:21:18 PM
---------------------------
حق
روند پروسه مدرنیته در ایران و گسترش حقوق بشر در ایران در دوران پهلوی را نمی توان نادیده گرفت. حقوق بشر فقط در آزادیهای سیاسی خلاصه نمی شوند بلکه در آزادی زنان از بند مردان و سنت واپسگرا، در کوتاه کردن دست زمینداران مفت خور متعلق به عصر فئودالها و کوتاه کردن دستانشان از مجلس شورای ملی بعنوان نمایندگان! ملت تا دیگر نتوانند منافع شخصی خود را در ایران دنبال کنند و مقامهای بلند پایه کشور را در انحصار خود داشته باشند و با برقراری و حفظ ضوابط و روابط حتی زناشویی با یکدیگر جلوی ملت را بگیرند تا به حاکمیت ملی دست یابند، همه و همه اجرای منشور جهانی حقوق بشر در ایران بود. سهیم کردن کارگران در سود کارخانه ها و تعطیلات و بیمه ها و امنیت شغلی را برایشان فراهم کردن، غیرقانونی کردن بهره کشی از کودکان و نوجوانان زیر ۱۶ سال بوسیله فئودالها در زمینهای کشاورزی و صنایعی مثل فرشبافی، حق زنان مطلقه در نگهداری بچه هایشان و دادگاههای حمایت خانواده، آموزش و پرورش و تغذیه رایگان، سپاه دانش و سپاه بهداشت و جنگل و مراتع گسیل داشتن، همه و همه اجرای دیگر مفاد منشور جهانی حقوق بشر بود که شاهان پهلوی به اجرا درآوردند.حال همان فئودالها که از دست دادن آنهمه امتیازات در یک صف علیه شاه با آخوند ایستادند در انقلاب سهم دارند.
August 29, 2012 02:37:34 PM
---------------------------
حق
درود بر ایرانی نازنین وطنپرست و مسئولیت پذیرم که از دل جهنم دست ساخته آخوندی ایران دستش را در دست ایرانیان برون مرز می گذارد. بله، این ایرانی را من دست چین کرده و می کنم و تا زمانیکه اینچنین بماند چک سفیدم را در دستانش به امانت می گذارم. من مفتخرم که بهمن زاهدی و امثال ایرانی پادشاهی خواه و منه جمهوریخواه منافع ملی ایران بالاتر از هر چیزی و هر کسی قرار داده ایم و حاضر نیستیم که از ما دو صف دشمن بسازند تا منافع ملی ایران را فدای مباحث مسخره ای کنند تا راه نجات ایران را مسدود کرده باشند. ملت ایران قیمومیت هیچ جمهوریخواه یا پادشاهی خواهی که از پیش برایش تصمیم بگیرد که ایران اینده باید جمهوری یا پادشاهی باشد را نمی پذیرد. این قیمهای امروزی با دیکته کردن اینکه ایران فردا باید حتما جمهوری یا پادشاهی باشد، با همینکارشان اساس دیکتاتوری در فردای ایران را دارند پایه گذاری می کنند. من شکی ندارم که پیشینه ی خاندان پهلوی سندی است در مبارزه با جهل و خرافات و گسترش مدرینته و سکولاریسم. بسیاری از مفاد منشور جهانی حقوق بشر را هم پادشاهان پهلوی در ایران به اجرا درآوردند. هیچ شکی هم ندارد ایران زودتر از کره جنوبی به نقطه ای می رسید که امروز کره جنوبی به آن دست یافته چون روند یک پروسه آنرا قابل پیش بینی می کند.
August 29, 2012 02:19:58 PM
---------------------------
بهمن زاهدی
با دورود خدمت ایرانی عزیزم،
نقد و یا روشنگری کردن در مورد افراد کار بسیار نیکویی میباشد، اما مرز اخلاق سیاسی به ما این حق را نمیدهد که با توهین کردن به شخصیت افراد، اندیشه آنان را به چالش بکشیم. برای نقد اندیشهای احتیاج به منطق میباشد که با توهین هیچ رابطهای ندارد. توهین به من را، من قبل از توهین نویسنده به من، خواهم بخشید.
رسانههای خارج از کشور کمکم بصورت سازمانهای سیاسی در آمدهاند و برای مردم تعیین تکلیف میکنند و هیچگونه مسئولیتپذیری را هم در قبال کار خود قبول نمیکنند. مشکل اصلی اپوزیسیون همین میباشد که باید با رسانههای تلوزیونی هم به مبارزه بپردازد. آنها میتوانند هر چه میخواهند به مردم بگویند و احزاب را زیر سوال ببرند ولی احزاب نمیتوانند پاسخ خود را به مردم از طریق رسانهها برسانند. روزگار عجیبی شده است.
ارادتمند
بهمن زاهدی
August 29, 2012 12:58:48 PM
---------------------------
|