کشورمان ایران، روزهای سرنوشتسازی را تجربه میکند؛ افزایش مشکلات اقتصادی و تشدید فشارها به فعالین سیاسی در داخل و گسترش تحریمهای بینالمللی و جدی شدن زمزمههای حمله نظامی به ایران زمین در خارج، بار دیگر فرزندان این سرزمین کُهن و گرفتار در دام استبداد دینی را به تأمل واداشته است؛ سیاست ایرانی اگر بخواهد از کارآمدی برخوردار و پاسخگوی نیازهای ایرانیان باشد، راهی ندارد مگر واقعبین باشد و خردمندانه واقعیات را در برنامهها و اصول نظری خود مدنظر قرار دهد. بیتردید هر زمان و هر رویدادی در سیاست با چشم داشتی به عوامل دیپلماسی بینالمللی، رویدادهای منطقهای، پاسداری از منفعت ملی کشور و سرنگونی رژیم جمهوریاسلامی میتواند حول محور نجات کشور در اتحاد ملی موضوعیت یابد. وضعیت عینی کشور و شرایط فکری-سیاسی اپوزیسیون ضرورت دستیابی به اتفاق و ایجاد «اتحاد ملی برای نجات ایران» را بدون دخالت عنصر خارجی و با تکیه بر مطالبات شهروندان ایرانی و اولویت دادن به سرنگونی جمهوریاسلامی، در محوریت تلاشهای همه ایرانیان قرار میدهد. در این رابطه به ترسیم مختصری از وضعیت فعلی ایران زمین اشاره میکنم.
1-ایران یك مشكل اساسی دارد؛ مشكلی كه به غارت هویت ایرانی دست یازیده و اخلاقیات را میخواهد از بین ببرد و اعمال ضدانسانی را در قالبهای مذهبی به خورد جامعه بدهد؛ این مشكل «جمهوریاسلامی» است؛ حاكمیتی كه به هیچ اصل انسانی و حقوقی پایبند نیست و كشور را اشغالگرانه، به توبره كشیده است. در حكومت اسلامیان جان مردم هیچ ارزشی ندارد. ناموس و شخصیت انسانی به بازی گرفته میشود. حریم شخصی و حوزه خصوصی مورد تجاوز و تعرض قرار میگیرند. اعتقادات سرپوشی برای تحكیم اختناق و تحكم آمرانه سركوبگران به كار گرفته میشود. بر اجتماع و گستره همگانی، اوباشان و چماق بدستان حاكمیت دارند. دانش و دانایی در این نظام، دشمن شمرده شده و شادی و آزادی، ضدارزش نامیده میشود. هر آن چیزی كه در ذهن و زبان انسانی ارتجاع و مانع رشد شخصیت و عامل بازدارنده پیشرفت جامعه خوانده میشود، در قامت مشمئز كننده و تهوعآور «جمهوریاسلامی» نمایان است.
در فراگیری معیارهای زندگی مدرن و آگاهی كه ایرانیان از این موقعیت به دست آوردهاند، «جمهوریاسلامی» مانعی جدی و حیاتی در ورود ایران زمین به ضیافت انسانها در گستره سیارهای است؛ نظامی كه بر هر آن چه نشانهای از تمدن و مدنیت است، هجوم آورده و توحش را در شكل عریان آن و به تعابیر ارزشی مندرس و منسوخ شده نمایندگی میكند؛ در «جمهوریاسلامی» حقوق طبیعی انسانها نادیده گرفته میشود. قراردادهای اجتماعی از واقعیت خود تهی شدهاند؛ نهادهای فرهنگی عاری از حقیقت و تن سپرده به وانمودههایی از ارزشهای قبیلهای و گرفتار در چنبره سانسور و خفقاناند. در این حكومت قبیلهای- هیئتی، اقتصاد برای جامعه ناممكن و برای حاكمان دستمایه غارت و فساد شمرده شده و شهروندان ایرانی برای تأمین معاش روزانه خویش دست در گریبان فقر و نابرابری و در اعتراض، دعوت به خویشنداری و تن به سرنوشت دادن میشوند؛ در حالی كه سردمداران حكومت ولایی، از غارت خود، در تن آسایی و تنعم خدادادی بسر میبرند. سیاست نیز در «جمهوریاسلامی» عوامفریبی و یكسو و عاری از معیارهای دموكراتیك در اتصال به متافیزیك خودساخته و در خدمت اهداف مردمستیزانه و ضدوطنپرستانه قرار گرفته است. این همه كه بخش كوچكی از ناگفتههای ماهیت ضدانسانی و غیردموكراتیك «جمهوریاسلامی» در ایران امروز است، ضرورت پایداری مردم ایران در دستیابی به حق انسانی و ایجاد نظام دموكراتیك و دسترسی به مدنیت را در گذار از «جمهوریاسلامی» اولویت میدهد و جنبش مدنی ایران را در اتصال به سرچشمههای حقطلبانه آن، به نتایج دموكراتیك و آزادیخواهانه میرساند.
2-حاكمیت نالایق ایران اكنون كه در فرایند فروپاشی قرار گرفته و مطالبات مدنی ایرانیان در برههای تازه، شعار سرنگونی و ایجاد نظام سیاسی دموكراتیك را در برنامه خود قرار داده است، به تهاجم خارجی- چه كوتاه مدت و چه فرسایشی- به عنوان معجزه نجاتگر خویش مینگرد و با وقوع آن میتواند چند مدتی بر عمر تأسفآور خود بیافزاید. در مورد جمهوریاسلامی از آن جا كه وطن و حیثیت ملی ایران و ایرانیان برایشان ارزشی ندارد، دخالت نظامی میتواند مرثیه مظلومنمایی مذهبی-سیاسی آنان را ارضاء كرده و بر غارت باقی مانده ثروت ملی و كشتار و شكنجه نیروهای مخالف افزوده و ایرانی ویران تر از این كه پدید آوردهانده، بر جای گذارد. این همه از مواردی است كه حالت جنگی منجر به استحكام دیكتاتوری اسلامیان در كوتاه مدت و خسارات خانمان برافكن در دراز مدت گردیده و در اولین ضرباتش، نیروهای دموكراتیك را با موانع جدی و چه بسا غیرقابل جبران رودر رو خواهد كرد.
تردیدی نیست كه انسجام و ارتقای جنبش مدنی ایران، اصلیترین مخالفت با جمهوریاسلامی را در خود جای داده است؛ جدالی میان دموكراسی و دیكتاتوری، خصوصا كه با طرح نظام سیاسی لیبرال در جایگزینی برای حكومت اسلامی و رویكرد دموكراتیك برآمده از منشور جهانی حقوق بشر برای ایران آینده كه در میان بخشی از نیروهای مخالف حكومت غیرانسانی در حال گسترش است، چشماندازهای واقعی و امیدوار كنندهای به صحنه سیاسی ایران گشوده شده است. محدود كردن دایره محاصره اقتصادی و دیپلماتیك جمهوریاسلامی و اولویت دادن به موارد نقض حقوق بشری و مطالبات آزادیخواهانه ایرانیان و ایجاد مكانیسم ارتباط بینالمللی برای نیروهای دموكراتیك ایرانی در خارج از كشور و در پهنه جهانی، از مواردی هستند كه خواب ویرانگر رژیم در كشاندن دیگر كشورها به مداخله نظامی را در زمانگیری انتقامجویانهاش نسبت به جنبش دموكراتیك و مدنی مردم ایران، بیتعبیر و فروپاشی آن را روزآمدتر خواهد كرد.
3-حفظ تمامیت جغرافیایی کشور از اصول محوری و خدشه ناپذیر «اتحاد ملی برای نجات ایران» است؛ اكنون كه ماجرای كشمكشهای بینالمللی بر برنامه هستهای ایران متمركز شده و هلههلههای جنگ سالاران داخلی و خارجی از هر سوی بلند و راه بر اصلیترین و مهمترین برنامههای سیاسی و فرهنگی بسته است، بیكفایتی مسئولین داخلی و شیطنتهای برخی خارج نشینان، همچون گذشته از یك سو، تاكید بر ویرانی كشور دارد و از سوی دیگر، صداهای دموكراتیك را در عرصههای فرهنگی و سیاسی به چالش كشیده است. در این شرایط عاجلترین وظیفه شهروندان ایرانی – چه در داخل و چه در خارج – انتخاب شیوه و روشی است كه در كنار استمرار فعالیتهای فرهنگی و سیاسی برای دستیابی به دموكراسی، در مخالفت با برنامههای جنگ افزارانه داخلی ( اصرار بر دستیابی به انرژی هسته ای- سركوب نیروهای دموكراتیك) و خارجی ( تبدیل ایران به عراق و افغانستان دیگر- تسویه حساب با رژیم)، هوشمندانه و خردورزانه تمامیت ارضی كشور را پاس دارند و بر بیهودگی هستهای شدن ایران از یك طرف و رهایی كشور توسط ارتش بیگانه از طرف دیگر، صحه گذاشته و در حد توان خویش از بازی خطرناكی كه دلالان سیاست و تجارت در داخل و خارج كشور برای ایران تدارك دیدهاند، پرده بردارند.
4-سقوط پی در پی رژیمهای دیكتاتوری از شمال آفریقا تا شمال خاورمیانه، این منطقه را در ماههای اخیر به تیتر اول رسانههای جمعی تبدیل كرد؛ آخرین صحنه این جدالها در سوریه جریان دارد و دور نیست که با سقوط دیکتاتوری بشار اسد، عقبه اصلی جمهوریاسلامی در منطقه از بین برود. وجود مداومت در میان مردم و اتحاد و انسجام اپوزیسیون كشورهای عربی، از مهمترین عوامل موفقیت جنبشهای مدنی در كشورهای عربی بشمار روند.
جریان اعتراضات مدنی چونان هر اندیشه و اقدامی محدود به یك كشور نبوده و بمانند هر پدیدهای مرزها را درنوردیده و به دیگر كشورها راه پیدا میكند؛ خصوصا كه درخواست آزادی و مطالبه حقوق انسانی برای شهروندان و مقابله با استبداد و اعتراض به عملكردهای غیرانسانی حاكمان، جزو ضرورتهای اجتماعی و از الزامات طبیعت انسانی و تحكیم مدنیت در زمانه كنونی بوده و هیچ حد و مرزی نمیتواند این ایدههای انسانی و نمادهای پیشرفتگی را از بین برده و یا محدودیتی برایشان قائل شود.
تردیدی نیست كه نقطه مركزی اعتراضات مردمی و محور اساسی مواجهه جنبش مدنی، سردمداران و عوامل رژیمهای دیكتاتوری است كه در بی قانونی، فساد مالی، انسداد سیاسی و اختناق اخلاقی سالیانی بر كشورها سیطره نامشروع داشتهاند؛ حاكمانی بیلیاقت و غیر مدنی كه با نادیده گرفتن منافع ملی، هر روزه حركتی خشونتآمیز و ضدانسانی را در كارنامه خود دارند.
جنبش مدنی ایران كه سه سال پیش در فردای كودتای انتخاباتی، به خروش آمد و با رعایت مدنیت و دوری از خشونت راه خود را برای رسیدن به آزادی سیاسی و برقراری دولت دموكراتیك و غیر دینی تاكنون با شدت و ضعف ادامه می دهد، می تواند در تعامل فرهنگی-سیاسی و اخلاقی-مبارزاتی با معترضان و مبارزان كشورهای عربی قرار گرفته و با آموختن از سابقه مخالفت های دهه های پیشین در داخل، چشمی به گسترش مطالبات حق خواهانه دارد و با چشمی دیگر ناظر بر انحرافاتی است كه در میان بخشی از حاضران در این جنبش در راستای معاملات سیاسی با رژیم جمهوری اسلامی ظاهر می شود؛ شكی نیست كه یكی از علل ناكارآمدی جنبش های مردمی در سالیان گذشته، به انحراف كشاندن آرمان های آزادی خواهانه و محدود كردن آن ها در مطالبات جناحی و فرقه ای بوده است.
جنبش مدنی ایرانیان به درستی نقطه مركزی اعتراضات را از بین بردن سیطره نامشروع و ضدانسانی ولایت فقیه قرار داده و تمامی مطالبات خود را نشأت گرفته از این آموزه واقعی می داند كه عامل پایه ای در شیوع ناامنی های اخلاقی، افزایش فساد مالی، ناهنجاری های اخلاقی و اجتماعی و تهدید كننده امنیت و جغرافیای ایران زمین است؛ ولایت فقیه با بنیان ها و كنش های ضدانسانی و غیردموكراتیك اكنون به نماد و سمبل دیكتاتوری لجام گسیخته تبدیل گشته و راه را بر هر كنش و منش انسانی بسته است. ایران امروز صحنه ای شده در رویارویی توحش سیاسی و خرافه دینی با مدنیت اخلاقی و سیاست دموكراتیك كه در تمامیت ایران زمین گستره خود را به نمایش گذاشته است؛ اعتراض به خشك شدن آب دریاچه ارومیه، پشتیبانی مخالفان از زندانیان سیاسی فراتر از ایدههای سیاسی، اعتراض به عملكرد نیروهای انتظامی در تجاوز به حریم خصوصی شهروندان در جامعه و خانواده، دستیابی به هماهنگی اندیشههای گوناگون سیاسی در ایجاد تشكلهای ضدجمهوری اسلامی و اولویت دادن به مطالبات حقطلبانه در مسائل زنان، پارههای جنبش مدنی ایران امروز هستند. ایران زمین در خاورمیانه پسادیكتاتوری نقش ارزنده و تاثرگذاری را بر عهده گرفته است كه در مدنیت اعتراضی به دیكتاتوری ولایت فقهی و رویگردانی از حاكمان خرافه پرست و خردستیز، حضوری فعال در جنبشهای اعتراضی منطقه را نمایندگی میكند. حضوری آكنده از مدنیت و برآمدی از خواستههای واقعیبینانه در گذار از رژیم جمهوریاسلامی و ایجاد نظام سیاسی دموكراتیك و پایبند به معیارهای حقوق بشری و تأمین كننده آزادیهای اجتماعی و فراهم سازنده جامعهای امن و اخلاقی. بیتردید ایران زمین بمانند برهههای دیگری از سازندگی تاریخ و فرهنگ منطقه، از این آزمون نیز سربلند و افتخارآمیز بیرون خواهد آمد.
5-در شرایط تعیین كننده فعلی كه ایران را در انتخاب راه آینده میان ماندن در وضعیت تأسفآور حكومت اسلامی و دستیابی به جامعهای دموكراتیك و آزاد قرار داده است، نیروهای سیاسی هم دست به كنشها و جابجاییهایی زدهاند. در كنار حركات مقطعی كه در بخشی از اپوزیسیون ماههای گذشته انجام گرفته و در بین درگیریهایی كه بخش عمدهای از رژیم را گرفتار كرده است، انتقال دو تشكل سیاسی اصلاحطلب و سبز از داخل به خارج كشور قابل تأمل است. تشكلهایی كه داعیه اصلاح حكومت اسلامی را دارند و عملكرد گذشتهشان ثابت كرده كه اهل معاملات سیاسی با جناح دیگر حكومت هستند و به راحتی میتوانند آرمانهای مردم ایران را پای توافقات سیاسی قربانی میكنند؛ نمونهای از این كنشها، حضور هشت ساله اصلاحطلبان و دوم خردادیها در مراكز تصمیمگیری و اجرایی رژیم است؛ در گذشته دورشان هم صحنه گردانی دهه اول تشكیل حكومت اسلامی را میتوان مثال آورد كه اصلاحطلبان بعدی آن زمان با تكیه بر قهر و خشونت انقلابی، تمامی دگراندیشان و احزاب و گروههای سیاسی رقیب و مخالف را به خفقان، انهدام، غیرقانونی كردن و... راندند. اكنون هم كه مدتی است همین اصلاحطلبان در دوری از دستگاه اجرایی، داعیه آزادیخواهی سر داده و سخن از تشدید فشار و سركوب به میان آورده و عدهای روانه خارج و عده دیگری در داخل، خواستههای جناحی و گروهی را با وجه المصالحه قرار دادن خواستههای عمومی به جناح مقابل یادآوری میكنند؛ اینان كه بیتردید از ماهیت خشونتگرا و خفقانآور جمهوریاسلامی اطلاع دارند و در برهههایی خود عامل آن بودهاند، اكنون برای نجات تمامیت رژیم، ژست آزادی خواهی گرفته و در رسانههای همگانی، مساله سرنگونی را فراموش و در صدد ورود خویش به دستگاه برای اصلاح آن برآمده و در به هم ریختگی دانشی و ارزشیشان، ایدههای غیردینی را با وارونهنمایی به مخاطبان خود قالب میزنند.
روزگاری نه چندان دور، زنده یاد داریوش همایون به مناسبتی و به درستی از اصلاحطلبان حكومتی به عنوان «روابط عمومی رژیم» نام برد؛ اكنون با حركت این جناح و دو تشكل اصلی آن كه بدون دگردیسی در اندیشه و تغییر در مواضع و تنها از سر استیصال و درماندگی در دستان غولی كه خود در دهههای پیش از بسترش رها كردند، بهتر میتواند به درایت و واقعیگرایی همایون و تُهی بودن این تشكلهای سیاسی-اسلامی در پهنای مبارزه با رژیم و واماندگی حكومت اسلامی در باتلاقی كه خود درست كرده است، پی برد.
اصلاحطلبان دوم خردادی سبزینه باید روشن سازند كه با قانون اساسی عقبمانده جمهوریاسلامی چگونه برخورد خواهند كرد؟ آیا اصول آن را تغییر خواهند؟ آیا قانون اساسی تازهای را برای آگاه و انتخاب شهروندان ایرانی ارائه خواهند كرد؟ اقتصاد شكسته و تن داده به غارت رژیم اسلامی را با كدام توان و پشتوانه و با كدام برنامه سامان خواهند داد؟ بی بندوباری فرهنگی و اخلاقی را كه سه دهه حكومت اسلامی بر ایرانیان تحمیل كرده و شیرازههای انسانی و حقوقی را از بین برده است، با كدام نگرش اخلاقی بازسازی خواهند كرد؟ آیا اینان نیز با تكیه بر آموزههای دینی و در شعبدهبازی قرائتهای مختلف از دینداری، محدودیتهای اخلاق شخصی را با شكل و شمایل تازهای بر جامعه تحمیل خواهند كرد؟ آزادیهای سیاسی و ایجاد و فعالیت تشكلها در كدام برنامه و نظریه اینان میگنجد؟ كهریزك و دیگر مراكز شكنجه، تجاوز و اعدام رژیم هم چنان بر وجدانهای آزادیخواه سنگینی میكند، اصلاحطلبان سبز شده در سیاست ایرانی، چه واكنشی در به محاكمه كشیدن آمران و عاملان آن خواهند داشت؟ اصلاحطلبان كه خود را اسلامی میدانند، در مواجه با پیروان دیگر ادیان و آئینها از همان جداسازی ارزشی حق اسلامی و باطل غیر استافده خواهند كرد؟ و... سازمان و افرادی كه دموكرات نباشد، نمیتواند دموكراسی را به جامعه ایران ارزانی دارد؛ باورهایی كه ضد دموكراتیك باشند، تنها در قالبهای ظاهری میتواند بر سیاست تأثیر بگذارند و اصلاحطلبان حكومتی جز ایده و كنش و منش غیردموكراتیك، چیزی از خود نشان ندادهاند. نهایت این كه انتظار برگزاری انتخابات آزاد و دموكراتیك از رژیم كه در ماهیت و وجودش غیردموكراتیك و ضد انسانی است، غوطهوردن در اوهام و خیالات بیپایه سیاسی است. جمهوریاسلامی را باید سرنگون کرد؛ این رژیم اطلاحپذیر نیست و برای همیشه باید ذهن و عمل سیاسی خود را از افسانه اصلاحات خالی کنیم.
6-در داخل کشور و صحنه سیاست نیز وضع مضحکهای از وانموده سیاست است؛ دعوای شبیه شعبدهبازی ولی فقیه با رئیس جمهور كودتا كه به چشم باز خوابیدن گرگها در برابر هم شبیه است، لایهای از به هم ریختگی رژیم ملایان را نشان داد؛ رویدادی كه در سالهای گذشته هم موارد مشابهی داشته، حكایتی از استیصال و بحران درونی رژیم است. تقسیم غارت اموال ملی و پیش دستی در راهاندازی اعدام و شكنجه آزادیخواهان، اختلاف منافع رژیم اسلامی را از پرده بیرون انداخته است. این اختلاف در عین حال كه هیچ ربطی به جنبش مدنی ایران ندارد، اما اگر آگاهانه با آن برخورد نشود، میتواند چونان سالهای پیشین، جنبش را دچار انحراف و یا بنبست گرداند؛ بنبستی كه ضربات غیرفابل جبرانی برای جنبش و فعالین آن دربر خواهد داشت. به این دلیل است كه بایستی ضمن پراكندن اخبار جنایات انجام گرفته رهبری و رئیس جمهوری، در تمامیت حكومت اسلامیان از آن برای پروسه دموكراسی در ایران آینده و به تاریخ سپردن حكومت دینی استفاده كرد و راهكارهای مدنی و دموكراتیك را در گذار از آنها پیافكند. از سوی دیگر بخشی از جناح اسلامی كه چند سالی دستاش از قدرت اجرایی كوتاه شده است، در این شرایط برای مصادره به مطلوب جناحی خود و كشاندن جنبش رو به رشد مدنی به سمت و سویی غیر از سرنگونی نظام اسلامی، در تكاپو افتاده و سخن از آشتی ملی و برگزاری مراسم سكوت و بیارادهگی سیاسی و اجتماعی میزند؛ اگرچه این مفاهیم به تناسب مبارزات همگانی از موضوعیت برخورداراند، اما آنان كه درصدد استحكام رهبری خودخواسته جنبش سبز هستند، قصد كانالیزه كردن جنبش را در راستای موفقیت جناحی دارند و بیش از آن كه سر در سودای آزادی اجتماعی، رعایت حقوق بشر، برچیدن مراكز پیدا و پنهان شكنجه و اعدام داشته باشند، با طرح مطالبات حداقلی و غیرواقعی خواستههای عینی ایرانیان را دردستیابی به چندی از جایگاه وكلای مجلس و دیگر مشاغل اجرایی به قربانگاه میبرند؛ واقعیات دو ساله گذشته از رشد و تحول جنبش سبز به اعتراضات مبنایی حكایت دارد؛ نشانههای این رشد و پویایی- با تمامی هزینههایی كه بر جنبش از سوی رژیم تحمیل شده- در طرح شعارهای سرنگونی و درخواست تغییر نظام متجلی شده است.
مشكل عمومی ایران، تعویض رئیس جمهوری بیكفایت با شخصی غیر نیست؛ مشكل اركان قانونی جمهوریاسلامی است كه بر اساس تبعیض حقوقی گذارده شده است؛ مشكل ایران اقتدار بیمسئول ولایت فقیه است كه جان و مال و آزادی مردم را بازیچه اعتقادات دینی كرده است. مشكل ایران شخص سید علی خامنهای است كه در جایگاه غیرانسانیاش، احكام اعدام صادر میكند. بر هویت و شخصیت انسانها، پوزخند میزند. ایران را در تمامیت آن به زندانی برای آزادیخواهان، روزنگامهنگاران و دگراندیشان تبدیل كرده است؛ مشكل ایران، خروج غیرقابل ترمیم اشخاصی است كه برای دستیابی به زندگی انسانی، خاك كشور را پشت سر میگذارند. مشكل اصلی ایران، نه جابجایی مهرههای بیهویت و آلتدست پردهنشینان قداره بند است و نه جایگزینی جناح سیاسی با جناحی دیگر است. مشكل اصلی ایران نبود آزادی و برابریهای حقوقی است. جمهوریاسلامی در تمامیت آن، موجب سرافكندگی ایرانیان و عامل بازدارنده ایران زمین در ورود و حضور در تمدن بشری است. به همین خاطر، حداقلترین و فوریترین خواست آزادیخواهان و مخالفان داخل و اپوزیسیون خارج كشور با تكیه بر آن –به عنوان یكی از اصول توافقی- میتواند به ساختن ایرانی عاری از رژیم دینی و نظام استبدادی اندیشیده و دیگر مطالبات را بر آن پایه گذاری كند.
***
خاتمه غائله جمهوریاسلامی و حفظ تمامیت سرزمینی، محوریترین مساله سیاست ایرانی است که بیشترینه اهل سیاست و فرهنگ را در نقطه اتحاد و همبستگی برای ایران آینده، ایران دموکراتیک و ایران عاری از خفقان و تعصب، در یک صف واحد قرار میدهد. تأمل جدی و بدور از غوغاهای سیاسیکاران و در راستای گذر مدنی از جمهوریاسلامی، «اتحاد ملی برای نجات ایران» را در چشم انداز مبارزاتی و نوسازی فرهنگ سیاسی قرار داده است.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
ساسان بهمن آبادی
... ادامه
اما امروز تنها سمت و سوی جریانهای سیاسی تعیین کننده نیست. مسأله اصلی پافشاری لجبازانه جمهوری اسلامی در جاه طلبی هسته ایش می باشد که قطعا با هدفی فراتر از برق هسته ایست و عزم جامعه جهانی و قدرتهای جهانی در رویارویی با این بلندپروازی هاست. با توجه به عزم جهانی، انزوای مطلق رژیم در سطح منطقه، وضعیت درونی حکومت و انباشت مطالبات مدنی و جراحت و سرخوردگی عمومی در پی سرکوب خونین 88 و گره خوردن نارضایتی های عمیق اقتصادی کنونی که روز به روز بر وخامت آن افزوده خواهد شد، سرنوشت تنازع جمهوری اسلامی با جهانیان بر سر جاه طلبی هسته ایش کاملاً روشن است.
هنر جریانهای سیاسی از یکسو تلاش برای کاستن از هزینه فروریختن آوار است و از دیگر سو بهره برداری از شرایط در راستای خواست عمومی و پی ریزی زمینه مساعد برای برقراری ثبات، امنیت، پیشرفت و ... که تنها در قالب یک دموکراسی سکولار میسر است.
پاینده ایران
تهران - ساسان بهمن آبادی - عضو حزب پان ایرانیست
September 09, 2012 01:13:19 PM
---------------------------
ساسان بهمن آبادی
همه هم و غم اصلاح طلبان حکومتی آنست تا جامعه ایران در انتخاب میان "بد و بدتر" محدود بماند و "خوبها" وارد کارزار سیاسی و ساختار حکومتی ایران نشوند. اساساً موجودیت سیاسی این دست جریانها وابسته به بقای جمهوری اسلامی است.
راستی در حاکمیتی بجز جمهوری اسلامی، جامعه روحانیون مبارز چه جایگاهی خواهد داشت؟ جبهه مشارکت ایران اسلامی که در پی برقراری اسلام ناب محمدی است در کدام رقابت سیاسی پیروز خواهد شد؟ محافل ملی مذهبی که اصول اداره کشور را در آیات و روایات جستجو می کنند با کدام اقبال عمومی روبرو خواهند شد؟ نهضت آزادی که مهمترین حرکت سیاسی اش برپایی نماز جمعه یواشکی در اصفهان است چه حرفی برای گفتن خواهد داشت؟
از اینرو حال و روز اینگونه جریانها، حتی اگر در گوشه زندانهای جمهوری اسلامی باشند، بهتر از نبود جمهوری اسلامی است و بر این پایه می کوشند به هر بهانه، هرگونه حرکت در راستای تحقق مطالبات مردمی را در چارچوب جمهوری اسلامی محدود کنند ... ادامه ...
پاینده ایران
تهران - ساسان بهمن آبادی - عضو حزب پان ایرانیست
September 09, 2012 01:05:13 PM
---------------------------
|