حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
اتحاد ملی برای نجات ایران
علی اصغر حقدار

September 09, 2012

یک شنبه 19 شهریور 2571 = September 9, 2012

 

کشورمان ایران، روزهای سرنوشت‏سازی را تجربه می‏کند؛ افزایش مشکلات اقتصادی و تشدید فشارها به فعالین سیاسی در داخل و گسترش تحریم‏های بین‏المللی و جدی شدن زمزمه‏های حمله نظامی به ایران زمین در خارج، بار دیگر فرزندان این سرزمین کُهن و گرفتار در دام استبداد دینی را به تأمل واداشته است؛ سیاست ایرانی اگر بخواهد از کارآمدی برخوردار و پاسخگوی نیازهای ایرانیان باشد، راهی ندارد مگر واقع‏بین باشد و خردمندانه واقعیات را در برنامه‏ها و اصول نظری خود مدنظر قرار دهد. بی‏تردید هر زمان و هر رویدادی در سیاست با چشم داشتی به عوامل دیپلماسی بین‏المللی، رویدادهای منطقه‏ای، پاسداری از منفعت ملی کشور و سرنگونی رژیم جمهوری‏اسلامی می‏تواند حول محور نجات کشور در اتحاد ملی موضوعیت یابد. وضعیت عینی کشور و شرایط فکری-سیاسی اپوزیسیون ضرورت دستیابی به اتفاق و ایجاد «اتحاد ملی برای نجات ایران» را بدون دخالت عنصر خارجی و با تکیه بر مطالبات شهروندان ایرانی و اولویت دادن به سرنگونی جمهوری‏اسلامی، در محوریت تلاش‏های همه ایرانیان قرار می‏دهد. در این رابطه به ترسیم مختصری از وضعیت فعلی ایران زمین اشاره می‏کنم.
1-ایران یك مشكل اساسی دارد؛ مشكلی كه به غارت هویت ایرانی دست یازیده و اخلاقیات را می‏خواهد از بین ببرد و اعمال ضدانسانی را در قالب‏های مذهبی به خورد جامعه بدهد؛ این مشكل «جمهوری‏اسلامی» است؛ حاكمیتی كه به هیچ اصل انسانی و حقوقی پای‏بند نیست و كشور را اشغالگرانه، به توبره كشیده است. در حكومت اسلامیان جان مردم هیچ ارزشی ندارد. ناموس و شخصیت انسانی به بازی گرفته می‏شود. حریم شخصی و حوزه خصوصی مورد تجاوز و تعرض قرار می‏گیرند. اعتقادات سرپوشی برای تحكیم اختناق و تحكم آمرانه سركوبگران به كار گرفته می‏شود. بر اجتماع و گستره همگانی، اوباشان و چماق بدستان حاكمیت دارند. دانش و دانایی در این نظام، دشمن شمرده شده و شادی و آزادی، ضدارزش نامیده می‏شود. هر آن چیزی كه در ذهن و زبان انسانی ارتجاع و مانع رشد شخصیت و عامل بازدارنده پیشرفت جامعه خوانده می‏شود، در قامت مشمئز كننده و تهوع‏آور «جمهوری‏اسلامی» نمایان است.
در فراگیری معیارهای زندگی مدرن و آگاهی كه ایرانیان از این موقعیت به دست آورده‏اند، «جمهوری‏اسلامی» مانعی جدی و حیاتی در ورود ایران زمین به ضیافت انسان‏ها در گستره سیاره‏ای است؛ نظامی كه بر هر آن چه نشانه‏ای از تمدن و مدنیت است، هجوم آورده و توحش را در شكل عریان آن و به تعابیر ارزشی مندرس و منسوخ شده نمایندگی می‏كند؛ در «جمهوری‏اسلامی» حقوق طبیعی انسان‏ها نادیده گرفته می‏شود. قراردادهای اجتماعی از واقعیت خود تهی شده‏اند؛ نهادهای فرهنگی عاری از حقیقت و تن سپرده به وانموده‏هایی از ارزش‏های قبیله‏ای و گرفتار در چنبره سانسور و خفقان‏اند. در این حكومت قبیله‏ای- هیئتی، اقتصاد برای جامعه ناممكن و برای حاكمان دستمایه غارت و فساد شمرده شده و شهروندان ایرانی برای تأمین معاش روزانه خویش دست در گریبان فقر و نابرابری و در اعتراض، دعوت به خویشنداری و تن به سرنوشت دادن می‏شوند؛ در حالی كه سردمداران حكومت ولایی، از غارت خود، در تن آسایی و تنعم خدادادی بسر می‏برند. سیاست نیز در «جمهوری‏اسلامی» عوام‏فریبی و یكسو و عاری از معیارهای دموكراتیك در اتصال به متافیزیك خودساخته و در خدمت اهداف مردم‏ستیزانه و ضدوطن‏پرستانه قرار گرفته است. این همه كه بخش كوچكی از ناگفته‏های ماهیت ضدانسانی و غیردموكراتیك «جمهوری‏اسلامی» در ایران امروز است، ضرورت پایداری مردم ایران در دستیابی به حق انسانی و ایجاد نظام دموكراتیك و دسترسی به مدنیت را در گذار از «جمهوری‏اسلامی» اولویت می‏دهد و جنبش مدنی ایران را در اتصال به سرچشمه‏های حق‏طلبانه آن، به نتایج دموكراتیك و آزادی‏خواهانه می‏رساند.
2-حاكمیت نالایق ایران اكنون كه در فرایند فروپاشی قرار گرفته و مطالبات مدنی ایرانیان در برهه‏ای تازه، شعار سرنگونی و ایجاد نظام سیاسی دموكراتیك را در برنامه خود قرار داده است، به تهاجم خارجی- چه كوتاه مدت و چه فرسایشی- به عنوان معجزه نجاتگر خویش می‏نگرد و با وقوع آن می‏تواند چند مدتی بر عمر تأسف‏آور خود بیافزاید. در مورد جمهوری‏اسلامی از آن جا كه وطن و حیثیت ملی ایران و ایرانیان برایشان ارزشی ندارد، دخالت نظامی می‏تواند مرثیه مظلوم‏نمایی مذهبی-سیاسی آنان را ارضاء كرده و بر غارت باقی مانده ثروت ملی و كشتار و شكنجه نیروهای مخالف افزوده و ایرانی ویران تر از این كه پدید آورده‏انده، بر جای گذارد. این همه از مواردی است كه حالت جنگی منجر به استحكام دیكتاتوری اسلامیان در كوتاه مدت و خسارات خانمان برافكن در دراز مدت گردیده و در اولین ضرباتش، نیروهای دموكراتیك را با موانع جدی و چه بسا غیرقابل جبران رودر رو خواهد كرد.
تردیدی نیست كه انسجام و ارتقای جنبش مدنی ایران، اصلی‏ترین مخالفت با جمهوری‏اسلامی را در خود جای داده است؛ جدالی میان دموكراسی و دیكتاتوری، خصوصا كه با طرح نظام سیاسی لیبرال در جایگزینی برای حكومت اسلامی و رویكرد دموكراتیك برآمده از منشور جهانی حقوق بشر برای ایران آینده كه در میان بخشی از نیروهای مخالف حكومت غیرانسانی در حال گسترش است، چشم‏اندازهای واقعی و امیدوار كننده‏ای به صحنه سیاسی ایران گشوده شده است. محدود كردن دایره محاصره اقتصادی و دیپلماتیك جمهوری‏اسلامی و اولویت دادن به موارد نقض حقوق بشری و مطالبات آزادی‏خواهانه ایرانیان و ایجاد مكانیسم ارتباط بین‏المللی برای نیروهای دموكراتیك ایرانی در خارج از كشور و در پهنه جهانی، از مواردی هستند كه خواب ویرانگر رژیم در كشاندن دیگر كشورها به مداخله نظامی را در زمان‏گیری انتقام‏جویانه‏اش نسبت به جنبش دموكراتیك و مدنی مردم ایران، بی‏تعبیر و فروپاشی آن را روزآمدتر خواهد كرد.
3-حفظ تمامیت جغرافیایی کشور از اصول محوری و خدشه ناپذیر «اتحاد ملی برای نجات ایران» است؛ اكنون كه ماجرای كشمكش‏های بین‏المللی بر برنامه هسته‏ای ایران متمركز شده و هله‏هله‏های جنگ سالاران داخلی و خارجی از هر سوی بلند و راه بر اصلی‏ترین و مهمترین برنامه‏های سیاسی و فرهنگی بسته است، بی‏كفایتی مسئولین داخلی و شیطنت‏های برخی خارج نشینان، همچون گذشته از یك سو، تاكید بر ویرانی كشور دارد و از سوی دیگر، صداهای دموكراتیك را در عرصه‏های فرهنگی و سیاسی به چالش كشیده است. در این شرایط عاجل‏ترین وظیفه شهروندان ایرانی – چه در داخل و چه در خارج – انتخاب شیوه و روشی است كه در كنار استمرار فعالیتهای فرهنگی و سیاسی برای دستیابی به دموكراسی، در مخالفت با برنامه‏های جنگ افزارانه داخلی ( اصرار بر دستیابی به انرژی هسته ای- سركوب نیروهای دموكراتیك) و خارجی ( تبدیل ایران به عراق و افغانستان دیگر- تسویه حساب با رژیم)، هوشمندانه و خردورزانه تمامیت ارضی كشور را پاس دارند و بر بیهودگی هسته‏ای شدن ایران از یك طرف و رهایی كشور توسط ارتش بیگانه از طرف دیگر، صحه گذاشته و در حد توان خویش از بازی خطرناكی كه دلالان سیاست و تجارت در داخل و خارج كشور برای ایران تدارك دیده‏اند، پرده بردارند.
4-سقوط پی در پی رژیم‏های دیكتاتوری از شمال آفریقا تا شمال خاورمیانه، این منطقه را در ماه‏های اخیر به تیتر اول رسانه‏های جمعی تبدیل كرد؛ آخرین صحنه این جدال‏ها در سوریه جریان دارد و دور نیست که با سقوط دیکتاتوری بشار اسد، عقبه اصلی جمهوری‏اسلامی در منطقه از بین برود. وجود مداومت در میان مردم و اتحاد و انسجام اپوزیسیون كشورهای عربی، از مهم‏ترین عوامل موفقیت جنبش‏های مدنی در كشورهای عربی بشمار روند.
جریان اعتراضات مدنی چونان هر اندیشه و اقدامی محدود به یك كشور نبوده و بمانند هر پدیده‏ای مرزها را درنوردیده و به دیگر كشورها راه پیدا می‏كند؛ خصوصا كه درخواست آزادی و مطالبه حقوق انسانی برای شهروندان و مقابله با استبداد و اعتراض به عمل‏كردهای غیرانسانی حاكمان، جزو ضرورت‏های اجتماعی و از الزامات طبیعت انسانی و تحكیم مدنیت در زمانه كنونی بوده و هیچ حد و مرزی نمی‏تواند این ایده‏های انسانی و نمادهای پیشرفتگی را از بین برده و یا محدودیتی برایشان قائل شود.
تردیدی نیست كه نقطه مركزی اعتراضات مردمی و محور اساسی مواجهه جنبش مدنی، سردمداران و عوامل رژیم‏های دیكتاتوری است كه در بی قانونی، فساد مالی، انسداد سیاسی و اختناق اخلاقی سالیانی بر كشورها سیطره نامشروع داشته‏اند؛ حاكمانی بی‏لیاقت و غیر مدنی كه با نادیده گرفتن منافع ملی، هر روزه حركتی خشونت‏آمیز و ضدانسانی را در كارنامه خود دارند.
جنبش مدنی ایران كه سه سال پیش در فردای كودتای انتخاباتی، به خروش آمد و با رعایت مدنیت و دوری از خشونت راه خود را برای رسیدن به آزادی سیاسی و برقراری دولت دموكراتیك و غیر دینی تاكنون با شدت و ضعف ادامه می دهد، می تواند در تعامل فرهنگی-سیاسی و اخلاقی-مبارزاتی با معترضان و مبارزان كشورهای عربی قرار گرفته و با آموختن از سابقه مخالفت های دهه های پیشین در داخل، چشمی به گسترش مطالبات حق خواهانه دارد و با چشمی دیگر ناظر بر انحرافاتی است كه در میان بخشی از حاضران در این جنبش در راستای معاملات سیاسی با رژیم جمهوری اسلامی ظاهر می شود؛ شكی نیست كه یكی از علل ناكارآمدی جنبش های مردمی در سالیان گذشته، به انحراف كشاندن آرمان های آزادی خواهانه و محدود كردن آن ها در مطالبات جناحی و فرقه ای بوده است.
جنبش مدنی ایرانیان به درستی نقطه مركزی اعتراضات را از بین بردن سیطره نامشروع و ضدانسانی ولایت فقیه قرار داده و تمامی مطالبات خود را نشأت گرفته از این آموزه واقعی می داند كه عامل پایه ای در شیوع ناامنی های اخلاقی، افزایش فساد مالی، ناهنجاری های اخلاقی و اجتماعی و تهدید كننده امنیت و جغرافیای ایران زمین است؛ ولایت فقیه با بنیان ها و كنش های ضدانسانی و غیردموكراتیك اكنون به نماد و سمبل دیكتاتوری لجام گسیخته تبدیل گشته و راه را بر هر كنش و منش انسانی بسته است. ایران امروز صحنه ای شده در رویارویی توحش سیاسی و خرافه دینی با مدنیت اخلاقی و سیاست دموكراتیك كه در تمامیت ایران زمین گستره خود را به نمایش گذاشته است؛ اعتراض به خشك شدن آب دریاچه ارومیه، پشتیبانی مخالفان از زندانیان سیاسی فراتر از ایده‏های سیاسی، اعتراض به عملكرد نیروهای انتظامی در تجاوز به حریم خصوصی شهروندان در جامعه و خانواده، دستیابی به هماهنگی اندیشه‏های گوناگون سیاسی در ایجاد تشكل‏های ضدجمهوری اسلامی و اولویت دادن به مطالبات حق‏طلبانه در مسائل زنان، پاره‏های جنبش مدنی ایران امروز هستند. ایران زمین در خاورمیانه پسادیكتاتوری نقش ارزنده و تاثرگذاری را بر عهده گرفته است كه در مدنیت اعتراضی به دیكتاتوری ولایت فقهی و رویگردانی از حاكمان خرافه پرست و خردستیز، حضوری فعال در جنبش‏های اعتراضی منطقه را نمایندگی می‏كند. حضوری آكنده از مدنیت و برآمدی از خواسته‏های واقعی‏بینانه در گذار از رژیم جمهوری‏اسلامی و ایجاد نظام سیاسی دموكراتیك و پایبند به معیارهای حقوق بشری و تأمین كننده آزادی‏های اجتماعی و فراهم سازنده جامعه‏ای امن و اخلاقی. بی‏تردید ایران زمین بمانند برهه‏های دیگری از سازندگی تاریخ و فرهنگ منطقه، از این آزمون نیز سربلند و افتخارآمیز بیرون خواهد آمد.
5-در شرایط تعیین كننده فعلی كه ایران را در انتخاب راه آینده میان ماندن در وضعیت تأسف‏آور حكومت اسلامی و دستیابی به جامعه‏ای دموكراتیك و آزاد قرار داده است، نیروهای سیاسی هم دست به كنش‏ها و جابجایی‏هایی زده‏اند. در كنار حركات مقطعی كه در بخشی از اپوزیسیون ماه‏های گذشته انجام گرفته و در بین درگیری‏هایی كه بخش عمده‏ای از رژیم را گرفتار كرده است، انتقال دو تشكل سیاسی اصلاح‏طلب و سبز از داخل به خارج كشور قابل تأمل است. تشكل‏هایی كه داعیه اصلاح حكومت اسلامی را دارند و عمل‏كرد گذشته‏شان ثابت كرده كه اهل معاملات سیاسی با جناح دیگر حكومت هستند و به راحتی می‏توانند آرمان‏های مردم ایران را پای توافقات سیاسی قربانی می‏كنند؛ نمونه‏ای از این كنش‏ها، حضور هشت ساله اصلاح‏طلبان و دوم خردادی‏ها در مراكز تصمیم‏گیری و اجرایی رژیم است؛ در گذشته دورشان هم صحنه گردانی دهه اول تشكیل حكومت اسلامی را می‏توان مثال آورد كه اصلاح‏طلبان بعدی آن زمان با تكیه بر قهر و خشونت انقلابی، تمامی دگراندیشان و احزاب و گروه‏های سیاسی رقیب و مخالف را به خفقان، انهدام، غیرقانونی كردن و... راندند. اكنون هم كه مدتی است همین اصلاح‏طلبان در دوری از دستگاه اجرایی، داعیه آزادی‏خواهی سر داده و سخن از تشدید فشار و سركوب به میان آورده و عده‏ای روانه خارج و عده دیگری در داخل، خواسته‏های جناحی و گروهی را با وجه المصالحه قرار دادن خواسته‏های عمومی به جناح مقابل یادآوری می‏كنند؛ اینان كه بی‏تردید از ماهیت خشونت‏گرا و خفقان‏آور جمهوری‏اسلامی اطلاع دارند و در برهه‏هایی خود عامل آن بوده‏اند، اكنون برای نجات تمامیت رژیم، ژست آزادی خواهی گرفته و در رسانه‏های همگانی، مساله سرنگونی را فراموش و در صدد ورود خویش به دستگاه برای اصلاح آن برآمده و در به هم ریختگی دانشی و ارزشی‏شان، ایده‏های غیردینی را با وارونه‏نمایی به مخاطبان خود قالب می‏زنند.
روزگاری نه چندان دور، زنده یاد داریوش همایون به مناسبتی و به درستی از اصلاح‏طلبان حكومتی به عنوان «روابط عمومی رژیم» نام برد؛ اكنون با حركت این جناح و دو تشكل اصلی آن كه بدون دگردیسی در اندیشه و تغییر در مواضع و تنها از سر استیصال و درماندگی در دستان غولی كه خود در دهه‏های پیش از بسترش رها كردند، بهتر می‏تواند به درایت و واقعی‏گرایی همایون و تُهی بودن این تشكل‏های سیاسی-اسلامی در پهنای مبارزه با رژیم و واماندگی حكومت اسلامی در باتلاقی كه خود درست كرده است، پی برد.
اصلاح‏طلبان دوم خردادی سبزینه باید روشن سازند كه با قانون اساسی عقب‏مانده جمهوری‏اسلامی چگونه برخورد خواهند كرد؟ آیا اصول آن را تغییر خواهند؟ آیا قانون اساسی تازه‏ای را برای آگاه و انتخاب شهروندان ایرانی ارائه خواهند كرد؟ اقتصاد شكسته و تن داده به غارت رژیم اسلامی را با كدام توان و پشتوانه و با كدام برنامه سامان خواهند داد؟ بی بندوباری فرهنگی و اخلاقی را كه سه دهه حكومت اسلامی بر ایرانیان تحمیل كرده و شیرازه‏های انسانی و حقوقی را از بین برده است، با كدام نگرش اخلاقی بازسازی خواهند كرد؟ آیا اینان نیز با تكیه بر آموزه‏های دینی و در شعبده‏بازی قرائت‏های مختلف از دینداری، محدودیت‏های اخلاق شخصی را با شكل و شمایل تازه‏ای بر جامعه تحمیل خواهند كرد؟ آزادی‏های سیاسی و ایجاد و فعالیت تشكل‏ها در كدام برنامه و نظریه اینان می‏گنجد؟ كهریزك و دیگر مراكز شكنجه، تجاوز و اعدام رژیم هم چنان بر وجدان‏های آزادی‏خواه سنگینی می‏كند، اصلاح‏طلبان سبز شده در سیاست ایرانی، چه واكنشی در به محاكمه كشیدن آمران و عاملان آن خواهند داشت؟ اصلاح‏طلبان كه خود را اسلامی می‏دانند، در مواجه با پیروان دیگر ادیان و آئین‏ها از همان جداسازی ارزشی حق اسلامی و باطل غیر استافده خواهند كرد؟ و... سازمان و افرادی كه دموكرات نباشد، نمی‏تواند دموكراسی را به جامعه ایران ارزانی دارد؛ باورهایی كه ضد دموكراتیك باشند، تنها در قالب‏های ظاهری می‏تواند بر سیاست تأثیر بگذارند و اصلاح‏طلبان حكومتی جز ایده و كنش و منش غیر‏دموكراتیك، چیزی از خود نشان نداده‏اند. نهایت این كه انتظار برگزاری انتخابات آزاد و دموكراتیك از رژیم كه در ماهیت و وجودش غیردموكراتیك و ضد انسانی است، غوطه‏وردن در اوهام و خیالات بی‏پایه سیاسی است. جمهوری‏اسلامی را باید سرنگون کرد؛ این رژیم اطلاح‏پذیر نیست و برای همیشه باید ذهن و عمل سیاسی خود را از افسانه اصلاحات خالی کنیم.
6-در داخل کشور و صحنه سیاست نیز وضع مضحکه‏ای از وانموده سیاست است؛ دعوای شبیه شعبده‏بازی ولی فقیه با رئیس جمهور كودتا كه به چشم باز خوابیدن گرگها در برابر هم شبیه است، لایه‏ای از به هم ریختگی رژیم ملایان را نشان داد؛ رویدادی كه در سال‏های گذشته هم موارد مشابهی داشته، حكایتی از استیصال و بحران درونی رژیم است. تقسیم غارت اموال ملی و پیش دستی در راه‏اندازی اعدام و شكنجه آزادیخواهان، اختلاف منافع رژیم اسلامی را از پرده بیرون انداخته است. این اختلاف در عین حال كه هیچ ربطی به جنبش مدنی ایران ندارد، اما اگر آگاهانه با آن برخورد نشود، می‏تواند چونان سال‏های پیشین، جنبش را دچار انحراف و یا بن‏بست گرداند؛ بن‏بستی كه ضربات غیرفابل جبرانی برای جنبش و فعالین آن دربر خواهد داشت. به این دلیل است كه بایستی ضمن پراكندن اخبار جنایات انجام گرفته رهبری و رئیس جمهوری، در تمامیت حكومت اسلامیان از آن برای پروسه دموكراسی در ایران آینده و به تاریخ سپردن حكومت دینی استفاده كرد و راه‏كارهای مدنی و دموكراتیك را در گذار از آن‏ها پی‏افكند. از سوی دیگر بخشی از جناح اسلامی كه چند سالی دست‏اش از قدرت اجرایی كوتاه شده است، در این شرایط برای مصادره به مطلوب جناحی خود و كشاندن جنبش رو به رشد مدنی به سمت و سویی غیر از سرنگونی نظام اسلامی، در تكاپو افتاده و سخن از آشتی ملی و برگزاری مراسم سكوت و بی‏اراده‏گی سیاسی و اجتماعی می‏زند؛ اگرچه این مفاهیم به تناسب مبارزات همگانی از موضوعیت برخورداراند، اما آنان كه درصدد استحكام رهبری خودخواسته جنبش سبز هستند، قصد كانالیزه كردن جنبش را در راستای موفقیت جناحی دارند و بیش از آن كه سر در سودای آزادی اجتماعی، رعایت حقوق بشر، برچیدن مراكز پیدا و پنهان شكنجه و اعدام داشته باشند، با طرح مطالبات حداقلی و غیر‏واقعی خواسته‏های عینی ایرانیان را دردستیابی به چندی از جایگاه وكلای مجلس و دیگر مشاغل اجرایی به قربانگاه می‏برند؛ واقعیات دو ساله گذشته از رشد و تحول جنبش سبز به اعتراضات مبنایی حكایت دارد؛ نشانه‏های این رشد و پویایی- با تمامی هزینه‏هایی كه بر جنبش از سوی رژیم تحمیل شده- در طرح شعارهای سرنگونی و درخواست تغییر نظام متجلی شده است.
مشكل عمومی ایران، تعویض رئیس جمهوری بی‏كفایت با شخصی غیر نیست؛ مشكل اركان قانونی جمهوری‏اسلامی است كه بر اساس تبعیض حقوقی گذارده شده است؛ مشكل ایران اقتدار بی‏مسئول ولایت فقیه است كه جان و مال و آزادی مردم را بازیچه اعتقادات دینی كرده است. مشكل ایران شخص سید علی خامنه‏ای است كه در جایگاه غیرانسانی‏اش، احكام اعدام صادر می‏كند. بر هویت و شخصیت انسان‏ها، پوزخند می‏زند. ایران را در تمامیت آن به زندانی برای آزادیخواهان، روزنگامه‏نگاران و دگراندیشان تبدیل كرده است؛ مشكل ایران، خروج غیرقابل ترمیم اشخاصی است كه برای دستیابی به زندگی انسانی، خاك كشور را پشت سر می‏گذارند. مشكل اصلی ایران، نه جابجایی مهره‏های بی‏هویت و آلت‏دست پرده‏نشینان قداره بند است و نه جایگزینی جناح سیاسی با جناحی دیگر است. مشكل اصلی ایران نبود آزادی و برابری‏های حقوقی است. جمهوری‏اسلامی در تمامیت آن، موجب سرافكندگی ایرانیان و عامل بازدارنده ایران زمین در ورود و حضور در تمدن بشری است. به همین خاطر، حداقل‏ترین و فوری‏ترین خواست آزادیخواهان و مخالفان داخل و اپوزیسیون خارج كشور با تكیه بر آن –به عنوان یكی از اصول توافقی- می‏تواند به ساختن ایرانی عاری از رژیم دینی و نظام استبدادی اندیشیده و دیگر مطالبات را بر آن پایه گذاری كند.
***
خاتمه غائله جمهوری‏اسلامی و حفظ تمامیت سرزمینی، محوری‏ترین مساله سیاست ایرانی است که بیشترینه اهل سیاست و فرهنگ را در نقطه اتحاد و همبستگی برای ایران آینده، ایران دموکراتیک و ایران عاری از خفقان و تعصب، در یک صف واحد قرار می‏دهد. تأمل جدی و بدور از غوغاهای سیاسی‏کاران و در راستای گذر مدنی از جمهوری‏اسلامی، «اتحاد ملی برای نجات ایران» را در چشم انداز مبارزاتی و نوسازی فرهنگ سیاسی قرار داده است.

---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

ساسان بهمن آبادی

... ادامه

اما امروز تنها سمت و سوی جریانهای سیاسی تعیین کننده نیست. مسأله اصلی پافشاری لجبازانه جمهوری اسلامی در جاه طلبی هسته ایش می باشد که قطعا با هدفی فراتر از برق هسته ایست و عزم جامعه جهانی و قدرتهای جهانی در رویارویی با این بلندپروازی هاست. با توجه به عزم جهانی، انزوای مطلق رژیم در سطح منطقه، وضعیت درونی حکومت و انباشت مطالبات مدنی و جراحت و سرخوردگی عمومی در پی سرکوب خونین 88 و گره خوردن نارضایتی های عمیق اقتصادی کنونی که روز به روز بر وخامت آن افزوده خواهد شد، سرنوشت تنازع جمهوری اسلامی با جهانیان بر سر جاه طلبی هسته ایش کاملاً روشن است.

هنر جریانهای سیاسی از یکسو تلاش برای کاستن از هزینه فروریختن آوار است و از دیگر سو بهره برداری از شرایط در راستای خواست عمومی و پی ریزی زمینه مساعد برای برقراری ثبات، امنیت، پیشرفت و ... که تنها در قالب یک دموکراسی سکولار میسر است.

پاینده ایران
تهران - ساسان بهمن آبادی - عضو حزب پان ایرانیست

September 09, 2012 01:13:19 PM
---------------------------

ساسان بهمن آبادی

همه هم و غم اصلاح طلبان حکومتی آنست تا جامعه ایران در انتخاب میان "بد و بدتر" محدود بماند و "خوبها" وارد کارزار سیاسی و ساختار حکومتی ایران نشوند. اساساً موجودیت سیاسی این دست جریانها وابسته به بقای جمهوری اسلامی است.

راستی در حاکمیتی بجز جمهوری اسلامی، جامعه روحانیون مبارز چه جایگاهی خواهد داشت؟ جبهه مشارکت ایران اسلامی که در پی برقراری اسلام ناب محمدی است در کدام رقابت سیاسی پیروز خواهد شد؟ محافل ملی مذهبی که اصول اداره کشور را در آیات و روایات جستجو می کنند با کدام اقبال عمومی روبرو خواهند شد؟ نهضت آزادی که مهمترین حرکت سیاسی اش برپایی نماز جمعه یواشکی در اصفهان است چه حرفی برای گفتن خواهد داشت؟

از اینرو حال و روز اینگونه جریانها، حتی اگر در گوشه زندانهای جمهوری اسلامی باشند، بهتر از نبود جمهوری اسلامی است و بر این پایه می کوشند به هر بهانه، هرگونه حرکت در راستای تحقق مطالبات مردمی را در چارچوب جمهوری اسلامی محدود کنند ... ادامه ...

پاینده ایران
تهران - ساسان بهمن آبادی - عضو حزب پان ایرانیست

September 09, 2012 01:05:13 PM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites