گفتگوهای انتقادی جمهوریاسلامی و آلمان موجب تغییر موقعیتهای اجتماعی هر دو جامعه ایرانی و آلمانی شده است. در این میان دو کشور روسیه و چین هم به همین صورت جامعههای خود را بصورت دو طبقه، خودی و غیرخودی (فاشیستی) در آوردهاند. حمایت آنان از همدیگر و روابط سیاسی و اقتصادی متقابل آنان بیان از این دارد که جهان دو باره به حالت دو قطبی سابق سوق پیدا میکند و این بار فاشیسم در حال گسترش دادن خود در جهان میباشد.
از زمانیکه دولت هاشمی رفسنجانی و دولت هلموت کُلن روابط سیاسی و اقتصادی خود را با قراردادی به نام «گفتگوی انتقادی» (1) مستحکم کردند، امید بود که دولت آلمان بتواند جمهوریاسلامی را بسوی دموکراسی هدایت کند. با گذشت زمان برای ایرانیان مقیم آلمان آشکار شد که این همکارها تنها بر پایه حمایت هر چه بیشتر آلمان در سرکوب ایرانیان در داخل کشور و ایرانیان مقیم آلمان گذاشته شده است. آلمان از آن زمان به بعد بعنوان بهترین دوست بازرگانی و حمایت کننده سیاسی جمهوریاسلامی درآمد و در این راه بیشترین استفادههای مالی را تاکنون از جمهوریاسلامی برده است.
اولین همکاری در این بود که پناهندهگان ایرانی مقیم آلمان بتوانند به میهنشان سفر کنند. این عمل باعث شد اکثر پناهندهگانی که مدت زیادی از خانواده خود دور شده بودند به تدریج به ایران سفر کرده و متعهد شوند که در مخالفت با جمهوریاسلامی قدمی برنخواهند داشت. این مقدمه نتیجهاش دوری هر چه بیشتر ایرانیان مقیم آلمان از همدیگر و خروج از فعالیتهای سیاسی بود. در گزارش سازمان امنیت داخلی آلمان در سال گذشته به این امر تاکید شده است که جمهوریاسلامی از ایرانیان مقیم آلمان برای جاسوسی در اپوزیسیون خارج از کشور استفاده میکند و شکایات ایرانیان مقیم آلمان در این رابطه زیاد شده است. ضربهای که اپوزیسیون جمهوریاسلامی از این عمل دو دولت آلمان و جمهوریاسلامی خورده هنوز آسیبهایش و ابعادش کاملا مشخص نشده است.
همکاریهای بازرگانی آلمان و جمهوریاسلامی در حین جنگ ایران و عراق به رونق فراوانی رسیده بود و دهه طلایی هشتاد را به آلمانیها تقدیم کرد، در ادامه روابط بازگانی آلمان و جمهوریاسلامی به حدی بیشترفت کرد که آلمان سالها در صدر جدول صادر کنندگان اجناس به جمهوریاسلامی قرار گرفت. در قبال این همکاریهای بازرگانی دولت آلمان هم با شیوههای خود اپوزیسیون جمهوریاسلامی را زیر فشارهای اجتماعی و مالی فراوانی به خاموشی کشاند. در مقابل جمهوریاسلامی هم متهعد شده بود که از ترور افراد در آلمان دست بردارد.
مقصود از این نوشته این نمیباشد که تکرار کند که در حین جنبش سبز شرکت زیمنس نوکیا شتابان به کمک نیروی سرکوبگر جمهوریاسلامی شتابید و یا اینکه ماموران سازمان امنیت آلمان شرقی شیوههای شکنجه کردن را به شکنجهگران در جمهوریاسلامی تعلیم میدهند و یا گمرگ آلمان بطور اتفاقی چندین تُن مواد مخدری که در بازجویی برای باز کردن زبان جوانان مورد استفاد قرار میگیرد را توقیف کرد و یا اینکه پول معامله نفتی هند و جمهوریاسلامی در آلمان با دلالی وزیر بازرگانی آلمان ردوبدل شد. حتا این هم مقصود این نوشته نیست که در حالی که در ایران نرخ دلار به مرز 4000 تومان رسیده آلمان به آقازادههای جمهوریاسلامی در طی پنچ ماه گذشته 265 میلیون دلار به نرخ دولتی ماشینهای بنز و پورشه فروخته، این داستانها روزانه بوقع میرسند و ایرانیان مقیم آلمان میدانند که آلمان برای فروش اجناس خود حتا حاضر است از روی جنازه ملیونها انسان در جهان سوم با خیال راحت عبور کند. اگر هم سر و صدای رسانههای آلمانی که زیر سانسور دولتی هستند، در آمد، صدر اعظم آلمان در یک مصاحبه کوتاه با قاطعیت تمام میگوید، عملی غیراخلاقی انجام شده و در آینده نباید از این اتفاقات تکرار شود! (منظور درز اطلاعات در باره عمل غیراخلاقی به بیرون است)
آخرین قانونی که در آلمان به تصویت دولت رسیده این میباشد که ختنه کردن در آلمان دیگر صدمه بدنی حساب نمیشود و مجازاتی نخواهد داشت. مسلمانان و یهودیان میتوانند پسران خود را در آلمان با خیال راحت ختنه کنند. تا زمانیکه عربها کتاب قران را مجانی به زبان آلمانی پخش میکنند مشکلی بوجود نمیآید در صورتیکه کتابها در چاپخانههای آلمان و با سرمایه عربها تکثر شود. چادر زنان مسلمان را هم میشود تحمل کرد هر چند که با دوربینهای ویدیوی پلیس هویت شخص را نمیتوان مشخص کرد. شاید فردا چند همسری و حتا صیغه هم در آلمان آزاد شود. باز هم این مسائل مقصود این نوشته نیست!
میگویند: کلاغ میخواست راه رفتن کبک را ياد بگيرد، راه رفتن خودش را هم فراموش کرد.
مجلس آلمان
تا ده سال پیش در مطبوعات آلمان واژه «لابیگری» فقط برای جلوه دادن رشوهخواری سیاستمدارن امریکایی و تاکید بر خریداری آنان بوسیله سرمایهداران استفاده میشد و در آلمان لابیگری به معنی امروزی آن تقریبا وجود نداشت. امروزه در آلمان برای هر کدام از نمایندگان مجلس ده نفر لابیگر وجود دارد. لابیگری به شیوه سُنتی آن در آلمان تعریف نمیشود، بلکه لابیگران آلمان برای خرید قانون به مطبوعات و نمایندگان مجلس و احزاب آنان کمک نقدی میکند تا بتواند قانون مورد نظر خود را در وحله اول بوسیله مطبوعات دولتی در جامعه زمینهسازی کنند و در مرحله بعدی بیسر و صدا به تصویب مجلس آلمان برساند. در طی هشت سال گذشته هر نمایند مجلس آلمان فقط ده درصد از لایههای گوناگون را توانسته است بررسی کند و در باره نود درصد از لایهها حزب مطبوع وی تصمیمنهایی را به نماینده مجلس ابلاغ کرده است. مجلس آلمان (2) بصورت بازار خرید و فروش قوانین یا به زبان عامیانه یک شرکت سهامی درآمده و رابطه خود با مردم را از دست داده است. مردم فقط حق دارند هر چهار سال یک بار حزب مورد علاقه خود را انتخاب کنند و دیگر هیچ.
دادگاه عالی آلمان در طی پنچ سال گذشته چندین بار قانون انتخابات مجلس آلمان را به نقد کشید و بعد از اینکه احزاب به آن انتقادات توجهای نکردند، قانون انتخابات مجلس آلمان را غیر قانونی اعلام کرد. در شرایطی که سال آینده انتخابات جدیدی در آلمان صورت خواهد گرفت، هنوز قوانین انتخابات در مجلس آلمان مورد پیگیری قرار نگرفته است (لابیگران برای قانون انتخابان هزینهای نمیدهند و این خود احزاب هستند که باید لابیگری کنند!). اینکه مجلس فعلی آلمان با قانونی انتخاب شده است که مطابق با قوانین اساسی آن کشور نیست، چگونه حق دارد قانون انتخابات جدیدی را تصویب کند را به خود آلمانیها واگذار میکنم که پاسخی درخور برای آن پیدا کنند!
بسیجی آلمانی
سازمان امنیت آلمان (3) برای تقلید از جمهوریاسلامی و بوجود آوردن بسیجی آلمانی در امور احزاب دست راستی آلمان دخالت مستقیم کرده و باعث شده است که دست راستیهای افراطی آلمان مانند «حزب دموکراسی ملی آلمان» (4) که طرفدار سیاستهای ضد اسرائیلی جمهوریاسلامی میباشند به مجلس آلمان راه پیدا کنند. در سال 2001 دولت وقت آلمان برای انحلال این حزب به دادگاه عالی آلمان مراجعه میکند و به علت اینکه تعداد کارمندان (خبرچینان) سازمان امنیت آلمان اکثریت اعضا آن حزب را تشکیل میدادهاند، دادگاه عالی آلمان تصمیم به رد انحلال آن حزب میدهد. از آن زمان به بعد سازمان امنیت آلمان دستراستیهای افراطی به نام «سوسیالسیت ملی زیرزمینی»(5) را تقویت میکرد که در طی ده سال گذشته ده نفر خارجی مقیم آلمان و یک پلیس زن را ترور کردهاند. دو نفر از این گروه سه نفره بصورت مشکوکی خودکشی میشوند. در پیگیرهای که مجلس آلمان در این مورد انجام میدهد، کمیسیون مجلس آلمان به این نتیجه میرسد که مدارک سازمان امنیت آلمان یا از بین رفتهاند و یا اینکه کارمندان آن اداره با سکوت خود هیچگونه شفافیتی از خود نشان نمیدهند... با این تفاصیل رسانههای آلمانی مدارکی را ارایه میکنند که یکی از آن سه نفر عضو این سازمان زیرزمینی مامور اصلاعاتی سازمان امنیت آلمان بوده و با کمک او سازمان امنیت و ارتش آلمان به آن سازمان تروریستی اسلحه و مواد منفجره تحویل میداده است. آزمایش اینکه در آلمان هم میشود سازمانی تروریستی دولتی مانند بسیج جمهوریاسلامی بوجود آورد، هنوز در مجلس آلمان و مطبوعات دنبال میشود و سکومت ماموران دولتی دال بر این موضوع میباشد که آن ده نفر خارجی مقیم آلمان زیر نظر مستقیم دولت آلمان ترور شدهاند و پروژه «بسیجی آلمانی» به شکست انجامیده است.
گسترش فقر در آلمان
گزارش تقسیم ثروت در آلمان نشان از موفقیت سیاستهای جمهوریاسلامی برای مهیا کردن جامعهای فاشیسمی میباشد که دولت آلمان با تقلید از آن توانسته است پاسخی به سقوط فاسیشم آلمان در جنگ جهانی دوم بدهد (اشتباه هیتلر در تقسیم ثروت بوده است) فاسیشم جامعه را به دو قسمت خودی و غیرخودی تقسیم میکند و اشکال اساسی آن در کُنترل کردن طبقه غیرخودی میباشد، تا آن طبقه غیرخودی نتواند بر علیه طبقه حاکم شورش کند. پاسخی که سران جمهوریاسلامی برای دوام فاسیشم بدست آوردهاند «گسترش فقر» در طبقه غیرخودی میباشد. با انباشته کردن ثروت در طبقه حاکم (خودیها) و گسترش فقر در طبقه بردهها (غیرخودها)، غیرخودیها وابسته و به زیر کُنترل طبقه حاکم در خواهند آمد. قوانین کشوری زمانیکه توانستند حقوق غیرخودیها را تا حد امکان زیر فشار اقتصادی به نفع طبقه حاکم تغییر دهند پیروزی فاشیسم تضمین شده خواهد بود. در آلمانی که خدمات اجتماعی آن شهره جهان بود، امروزه بیشترین قوانین برای عدم پوشش دادن خدمات اجتماعی برای طبقه غیرخودیهای جامعه اختصاص داده شده و طبقه حاکم میتواند قوانین مورد دلخواه خود را از مجلس خریداری کند و شکاف طبقاتی را گسترش دهد.
طبق گزارش تقسیم ثروت در آلمان پنچاه درصد مردم آلمان فقط یک درصد از ثروت کشور را به خود اختصاص میدهند. ثروتمندان ولی ده درصد جامعه را تشکیل میدهند و پنچاه و سه درصد از ثروت آلمان را دارا هستند. چهل درصدی که چهل و شش درصد ثروت کشور را در دست خود دارند کمکم ریز قوانین خریداری شده از مجلس آلمان بسوی فقر و تحویل دادن ثروت خود به آن ده درصد همکاره هستند و در آینده نزدیک در آلمان نود درصد زیر خط فقر و ده درصد ثروتمندان جامعه آلمان را تشکیل خواهند داد.
شیوه توزیع عادلانه ثروت در یک جامعه را در نوشتهای جداگانه به بحث خواهم گذاشت. چگونه در عمل میتوان به دموکراسی رسید و توزیع عادلانه ثروت چگونه در چهارچوب قوانین مدنی یک کشور، جامعه را به عدالت اجتماعی نزدیک میکند؟ و چگونه ارتباط ما بین روابط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی یک کشور توازن در جامعه را بوجود خواهد آورد؟ بحثی گسترده میباشد که تا کنون مورد بررسی روشنفکران ایران قرار نگرفته است.
نتیجه
در جمهوریاسلامی آماری برای چگونگی تقسیم ثروت وجود ندارد، ولی شواهد نشان میدهند که شیوه تقسیم ثروت در جمهوریاسلامی خیلی بدتر از کشور آلمان میباشد. در جمهوریاسلامی ثروت ایران در دست پنچ درصد (روحانیون و خودهای رژیم) قرار گرفته است و نوده و پنچ درصد جمعیت کشور زیر خط فقر زندگی میکنند.
گفتگوهای انتقادی جمهوریاسلامی و آلمان موجب تغییر موقعیتهای اجتماعی هر دو جامعه ایرانی و آلمانی شده است. در این میان دو کشور روسیه و چین هم به همین صورت جامعههای خود را بصورت، دو طبقه خودی و غیرخودی (فاشیستی) در آوردهاند. حمایت آنان از همدیگر و روابط سیاسی و اقتصادی متقابل آنان، بیان از این دارد که جهان دو باره به حالت دو قطبی سابق سوق پیدا میکند و این بار فاشیسم در حال گسترش دادن خود در جهان میباشد.
با این نگاه کوتاه میخواهم یه این نتیجه برسم که نام «گفتگوی انتقادی» برازنده این روابط حسنه ما بین دولت آلمان و جمهوریاسلامی نمیباشد و «گفتگوی فاشیستها»(6) به واقعیت نزدکتر میباشد.
ما ایرانیان برای سرنگونی جمهوریاسلامی هیچگونه کمکی که از چین و روسیه و آلمان دریافت نخواهیم کرده، تنها باید امیدوار باشیم آنان ما را قبل از اینکه جمهوریاسلامی از بین ببرد، سر به نیست نکنند!
1- kritische Dialog - critical dialogue
2- Deutscher Bundestag
3- Verfassungsschutz - constitutional protection
4- Nationaldemokratische Partei - Deutschlands National Democratic Party of Germany
5- Nationalsozialistischer Untergrund - National Socialist Underground
6- Faschisten Dialog - Fascists dialogue
نظرات نویسنده این نوشتار میتواند مطابق با دیدگاههای حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) نباشد.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
بهمن زاهدی
با دورود خدمت جمشاد پرچمشاهی گرامی،
منظور از نوشته این میباشد که غرب هم از پدیدههای اجتماعی که در خاورمیانه بوجود میآید کُپیبرداری میکند، ولی بعلت پیشرفت خردجمعی و همچنین موقعیت اجتماعی این پدیدهها قابل اجرا در اروپا نخواهند بود.
مسئله دوم این میباشد که در دموکراسی اگر شهروندان در سیاست دخالتی نداشته باشند تعادل در جامعه به هم خواهد خورد. دمکراسی بدون توجه مردم به اوضاع عمومی میتواند در هم شکسته شود. امروز برای آلمانیها «آزادی» در رده پنچم خواستههای عمومی قرارا دارد و برای ما ایرانیان هنوز در درجه اول.
مسئله سوم تعادل در تقسیم ثروت میباشد که باید یکی از اهداف اولیه سیاستمداران در آینده ایران باشد.
در آلمان اگر شما بعنوان شخصی تنها و بدون خانواده ماهانه 3418 یورور (نتو) به حساب بانکی شما واریز شود. شما دیگر نه فقیر هستید و نه ثروتمند. حال حساب کنید خانوادهای با داشتن دو بچه (چهاد نفر اعضای خانواده) چه مقداری درآمد باید داشته باشند که فقیر نباشند.
البته با همکاریهای فرهنگی و اجتماعی که دولت آلمان با جمهوریاسلامی بصورت متقابل انجام میدهد، به ما نشان میدهد که چگونه آلمان برای برقرار ماندن جمهوری اسلامی در ایران سرمایهگذاری کرده است.
در رابطه با قانون انتخابات خیلی دوست داشتم که قانون انتخابات آلمان (آن قانونی که باید به تصویب برسد) چکنویسی برای قانون انتخابات آینده ایران میشد، ولی متاسفانه نمیتوان به روی آن حساب باز کرد.
نکته مهم این میباشد که ما (ایرانیان مقیم آلمان) بعنوان اپوزیسیون جمهوریاسلامی باید در این «گفتگوی انتقادی» شرکت داشته باشیم و بتوانیم تاثیرگذار باشیم..
ارادتمند
بهمن زاهدی
October 14, 2012 05:43:05 PM
---------------------------
جمشاد پرچمشاهی
... درست است که به گفته جنابعالی، درجامعه آلمان در این دو سه دهه اخیر تحولات و تغییرات محسوسی صورت گرفته است. اما به باور من هنوز خیلی زود است که جامعه سیاسی و اجتماعی کنونی آلمان را با وضعیت کنونی در ایران مقایسه کرد. البته می دانم که قصد مقایسه مستقیم را ندارید ولی دور از انصاف و واقعیت بنظر میرسد چنانچه بگوییم در آینده نزدیک نود درصد از مردمان آلمان زیر خط فقر را تشکیل خواهند داد!؟
من خود گرچه سالیان دراز است که در آلمان زندگی میکنم و با جامعه این کشور بخوبی آشنا هستم و باید اذعان کنم که چندان میانه خوشی هم با آلمانی ها ندارم، اما رویهمرفته سطح فقر موجود در جامعه آلمان را نمی توان به هیچ وجه با آنچه که در ایران برمردم نگونبخت و فلاکت زده (غیرخودی ها) می گذرد، در نازلترین مقیاس هم سنجید. خوشبختانه تا به امروز هنوزهیچکس در آلمان برای خرید مرغ و نان و تخم مرغ و غیره نیاز به انتظار در صف های طولانی را ندارد. برای خرید سکه یا دلار نیز از سر و کول هم بالا نمی روند.
خدمات اجتماعی گرچه بنا به اشاره جنابعالی، دیگر شهره جهان نیست اما در مقایسه حتی با بسیاری از کشورهای پیشرفته، هنوزهم در سطح نسبتآ بالایی قرار دارد.
بنابراین برای جمهوری اسلامی شدن آلمان هنوز مسیر طولانی در پیش است. امید من اما بیشتر براین است که (میدانم که شما و سایر دوستان در این سایت از شنیدن آن مسرور و خوشنود نخواهید شد) ایران روزی به جمهوری فدرال ایران به سبک و شیوه آلمان تبدیل شود - اگر سیل اعتراضات و انتقادات به سویم روان شدند، تلاش خواهم نمود توضیحات بیشتری در این مورد از دیدگاه خودم ارائه نمایم.
پاینده و سرافراز باشید
ج. پ.
October 14, 2012 05:00:08 PM
---------------------------
جمشاد پرچمشاهی
با درود صمیمانه به جناب بهمن زاهدی
دولتهای مختلف آلمان از سالیان دور روابط ویژه ای با کشور و دولت های مختلف در ایران داشته و دارند. این پدیده از زمان ظهور جمهوری اسلامی به وجود نیامده.
دولتها و شرکت های آلمانی در دوران سلطنت رضا شاه فقید و جانشینش محمد رضا شاه فقید - و چنانچه دودمان پهلوی تا به امروز برقرار و پا برجا می بود - بطور یقین در دوره رضا شاه دوم یعنی شاهزاده رضا پهلوی کنونی هم روابط اقتصادی و بارزرگانی مستحکم با یکدیگر داشته و میداشتند.
برای کشور آلمان و دولتهای آن درمقاطع مختلف زمانی، از نظر سیاسی و اجتماعی هیچ فرقی نمیکند که چه نظامی و چه حکومتی در کشورهای منفعت ساز مانند ایران سر کار باشند. مهم اینست که ارتباطات تجاری و بازرگانی برقرار بوده و آلمانی ها کماکان کالاهای خود را راحت و بدون دغدغه صادر کرده و خلاصه اینکه سود و منافع کلان همیشه روبراه و درجریان باشند. بهترین نمونه اش را در همان آغاز انقلاب اسلامی تجربه کردیم: چه کسی به عنوان اولین سیاستمدار غربی پس از وقوع انقلاب و استقرار حکومت جمهوری اسلامی برای پابوسی بنیانگذار و رهبر انقلاب عازم ایران شد؟ بله، شاید درست حدس زده باشید، هانس دیتریش گنچر، وزیر امور خارجه وقت دولت آلمان! این درحالی بود که دولت وقت آلمان ناخشنودی عمیق خود از دگرگونی های پیش آمده در ایران و سقوط رژیم پهلوی را آشکارا اعلام کرده بود زیرا احتمالآ منافع اقتصادی و بازرگانی خود با رژیم جدید و حکومت دینی را در خطر می دید. ولی بزودی دیدیم که به چه سرعتی با اعزام وزیر امور خارجه خود مانع از بروز خطر حیاتی اقتصادیش شد. ادامه ...
October 14, 2012 04:58:54 PM
---------------------------
|