علنی کردن نامه رهبری به احمدی نژاد برای من جای تعجب و سوال داشت؛ روی چه حسابی در این شش هفت روز احمدی نژادی که ذوب در رهبری است وقعی به دستور رهبری نگذاشته است؟ جریان چیست؟
پشت پرده اصولگرایان
هرچند من از بکار گیری لفظ «اصول گرا» به این جماعت کراهت دارم اما خوب رسم است. اخیرا شاهد هستیم که آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی به محمود احمدی نژاد رییس جمهوری دستور داده است فردی را که برای معاونت اول ریاست جمهوری انتخاب کرده است، کنار بگذارد.
تلویزیون دولتی ایران روز جمعه متن نامه ای را نقل کرد که در آن خامنه ای خطاب به احمدی نژاد می گوید انتصاب اسفندیار رحیم مشایی به «مصلحت شما و منافع دولت نیست و موجب تفرقه در میان طرفداران شما می شود.»
مشایی سال پیش گفت ایران دوست تمام مردم جهان، از جمله اسراییلی ها است، و به همین دلیل بشدت هدف انتقاد قرار گرفته است.
آیت الله خامنه ای در نامه اش تاکید می کند که انتصاب مشایی باید لغو شود.
پیشتر، احمد خاتمی، روحانی افراطی، به رییس جمهوری هشدار داد که اگر به خودداری از برکناری مشایی ادامه دهد، مشروعیت دولتش تضعیف خواهد شد.
خاتمی در خطبه نماز جمعه احمدی نژاد را ترغیب کرد دستور رهبر را برای کنار گذاشتن معاون منتخب ریاست جمهوری اجرا کند.
خاتمی همچنین به نمازگزاران گفت اساس و مشروعیت جامعه اسلامی به قبول نقطه نظرهای آیت الله خامنه ای بستگی دارد.
تمامی این اخبار حاکی از یک زمینه چینی تازه است. حضرات اصولگرا بو کشیده اند که ممکن است سمبه مردم پر زور بشود و دارند از حالا چاره می اندیشند تا بتوانند در دولت بعدی نیز سنگرهای خود را حفظ کنند.
سوال اینجاست که رئیس جمهور اصول گرا و گوش بفرمان رهبر روی چه حسابی به فرمان رهبری شش هفت روز بی اعتنایی کرد که رهبر ناچار شود متن نامه را علنی کند؟ آیا علتش شیطنت و بازیگوشی احمدی نژاد بود؟ سرکشی او بود؟ یک دندگی او بود؟
پاسخ این است که هیچکدام این پاسخها نمیتواند پاسخی برای درک رفتار احمدی نژاد ذوب شده در ولی فقیه باشد. پس جریان چیست؟
به نظر حقیر.. دارند مقدمه چینی میکنند که بهانه ای فراهم کنند که احمدی نژاد را بردارند بدون آنکه به اقتدار رهبری خدشه ای وارد بیاید. یعنی همه رقمش را فکر کردند و آخر به این نتیجه رسیدند که «احمدی نژاد باید بزند به سرش و یاغی شود!». این تنها بهانه است که میتوان عدم کفایت او را در مجلس مطرح کرد که گوش بفرمان ولی فقیه نبوده است و به گونه ای «آبرومندانه» سرو ته قضیه را هم بیاورند.
کاربرد دیگر این سیاست زمینه چینی برای رئیس جمهور آینده (احتمالا موسوی) است که جای خر بستن خود را از حالا بداند؛
اگر این آخر و عاقبت سرکشی از جانب یک رئیس جمهور ذوب شده در ولایت باشد که در مقابل رهبر سرکشی و گستاخی کرده است، پس وای به حال آنها که عزیز کرده و نور چشمی نیستند!
وقتی خوب توجه میکنیم می بینیم این نقشه چندان هم بی حساب نیست؛
هم میتوان اگر لازم شد احمدی نژاد را زد و هم در آینده، اگر فرد دیگری بجای احمدی نژاد رئیس جمهور بشود نیز اگر بخواهد پایش را از منافع رهبری کج بگذارد موضوع «عطف به ماسبق» (عدم کفایت احمدی نژاد) وجود دارد مضافا به اینکه از میان سران جنبش سبز نیز کسی با این برخورد رهبری به موضوع انتخاب معاون رئیس جمهوری اعتراضی نکرده است. عجیب نیست؟ مگر این موج سبز مخالف دخالت رهبری در امور دولت نیست؟ یا موافق است؟ اگر مخالف است چرا به این عمل رهبری اعتراض نمیکند که فردا گریبان خودش نیز گرفته نشود؟
به نظر من میتوان با حفظ موضع فعلی که خواستار تغییر حاکمیت است، جنبش سبز میتواند به دخالت رهبری در تعیین وزرا اعتراض کند تا این توطئه و زمینی چینی برای آینده رفع شود.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|