نمیدانیم از چه بگوییم از زجههای مادر ستار بگوییم یا از پر پر شدن لالههای میهن بگوییم از اعتیاد سیستماتیک جوانان بگوییم یا از پارازیتهای سرطانزا بگوییم از سانسور و خفقان بگوییم یا از فساد و اختلاس بگوییم از به تاراج رفتن اموال بیتالمال بگوییم یا از خشک شدن دریاچه ارومیه بگوییم از تخریب گسترده محیط زیست بگوییم یا از یادگاریهای روی بناهای تاریخی و ملی بگوییم از برادران قاچاقچی بگوییم یا از سه تفنگدار زمین خوار بگوییم.
براستی که گونهی ملت ایران از سیلی ارتجاع سرخ شده و بعد از آن خودزنی تاریخی اکنون ایرانیان زیر لب این شعر ملک الشعرای بهار را زمزمه میکنند:
اين دود سيه فام که از بام وطن خاست
از ماست که بر ماست
وين شعله سوزان که بر آمد ز چپ و راست از
ماست که بر ماست
یکی از محاسن تاریخ این است که چون چراغی فروزان راه آیندگان را مشخص میکند هر چند متاسفانه ما در برهههایی از زمان حافظه تاریخی خود را بدست فراموشی سپردیم و بدنبال دشمنان قسم خورده این ملک و تمدن و آب و خاک راه افتادیم اما در این بازه زمانی قطعا ارتجاع و تفکر ارتجاعی و میراث داران آن دیگر در نزد ملت ایران از هیچگونه جایگاه و پایگاهی برخوردار نیستند.
جمهوریاسلامی در طول 33 سال زمامداریاش با تمام بدیها و خفتها و خسارتهای جبرانناپذیری که به بار آورد یک دستاورد بزرگ برای ملت ایران داشت و آن آمده کردن ملت ایران بعنوان تنها کشور خاورمیانه برای پذیرش لیبرال دموکراسی و قطع ید روحانیت از سیاست است برخلاف مسیری که اکثر کشورهای عربی در حال پیمودن آن هستند. بهمین جهت نظریهپردازان بینالمللی در آینده ایران را بعنوان یک کشور لیبرال و سکولار میبینند که میتوانند در مهار و کنترل خاورمیانه در آینده بعنوان یک کشور همپیمان و معتمد جهان آزاد حتی بالاتر از ترکیه (به جهت موقعیت استراتژیک آن ) نقش آفرینی کند.
طبق شواهد و قرائن خاورمیانه در آینده سیر قهقرایی و نزولی را میپیماید ( چیزی که مطلوب و دلخواه ابر قدرتهاست ) و این جاست که ما میتوانیم ماهی گلآلود را از آب بگیریم و نقش سازنده و تعیین کنندهای را در آینده ایفا کنیم و به آنچه که شایسته و بایسته کشور کهنسال و اصیلمان است دست پیدا کنیم. شکوفایی و روند روبه رشدی که ایران در قبل از انقلاب 57 در حال پیمودن آن بود تحت شعاع جنگ سرد و مسائل دیگری قرار گرفت که ایران به بهترین نحو از فرصت استفاده کرده و خود را بسرعت بالا کشید اما بعد از وقوع انقلاب و وقایع بعد از آن پیشبینی نظریهپردازان این بود که دیگر کشور جهان سومی چون ایران هرگز این مجال را نخواهد یافت که در حضور و نظارت ابرقدرتها آهنگ رشد و شکوفایی را چون گذشته شتابان کند اما خوشبختانه فعل و انفعالات و تحولات پیشبینی نشدهای که در خاورمیانه رخ داد بار دیگر این فرصت تاریخی را برای ما محیا ساخته تا بتوانیم بار دیگر آن آهنگ رشد و پیشرفت و اقتدارمان را پیش بگیریم که البته این مهم مستلزم وجود نظامی دموکراتیک ملی و لایق میباشد.
سیاست خارجی امریکا دست کم در 6 ماه پایانی دور اول پرزیدنت اوباما بشدت انفعالی بود و این اروپا بود که در قبال مسائل منطقهای و بینالمللی از جمله سوریه نقش به غایت فعالتری را نسبت به امریکا ایفا کرد به همین روی با انتخاب مجدد اوباما انتظار میرود امریکا در قبال سوریه فعالتر و تاثیرگذارتر عمل کند.
واقعیت امر این است که جنگ فرسایشی بین مخالفان مسلح و ارتش سوریه بشار اسد را به زانو در آورده و کشور را در استانه ورشکستی و از محلال و فروپاشی قرار داده و مرور زمان میزان ریزش در بدنه نظام و ارتش را بیشتر و بیشتر میکند و قطعا بازنده اصلی این قمار بشار اسد خواهد بود که به بهای خون هزاران زن و بچه بیگناه و آواره شدن صدها هزار نفر تمام شده است. در حقیقت خود جمهوریاسلامی هم خوب میداند که بشار اسد بعد از این همه کشتار و انزوای مطلق بینالمللی محال ممکن است که بماند اما خوب میداند که ادامه این روند و هرج و مرج با بقای خودش رابطه مستقیم دارد چیزی که بشار اسد نمیداند این است که او نزد جمهوریاسلامی یک مهره سوخته و رفتنی است و ویرانی سوریه و کشتار مردم جهت بقای جمهوریاسلامی هدف است.
باری از آن جهت که تحولات سوریه در حال رقم خوردن است و فشار تحریمهای بینالمللی کاملا نظام را زمینگیر و ناتوان کرده بهمین جهت ادامه این روند حتی در کوتاه مدت هم به هیچ عنوان امکان پذیر نیست. به همین جهت جمهوریاسلامی در باتلاقی فرو میرود که به هیچ وجه نمیتواند خود را از درون آن نجات بدهد. در این بین تئوریهای زیادی مبنی بر کنش جمهوریاسلامی در قبال این وضعیت بحرانی مطرح میشود که هر کدام منجر به تحمیل هزینههای زیادی برای نظام میشود که حتی ممکن است به فروپاشی نظام بیانجامد.
یکی از تئوریهایی که مطرح میشود این است که نظام این روند را بیتوجه به تحریمها و وضعیت معیشتی اقتصادی مردم و احتمال فروپاشی کامل اقتصادی ادامه دهد که این امر قطعا منجر به اعتراضات و اعتصابات و شورشهای خیابانی میشود کمااینکه اکنون هم گوشههایی از آن را میبینیم و این جریان نهایتا به فروپاشی رژیم منجر خواهد شد.
احتمال دیگر آن است که رژیم از پیمان انپیتی رسما خارج شده و اعلام کند که قصد آن دارد که اورانیوم با غلظت بالا را غنیسازی کند و در مقابل دنیا سرکشی کند که قطعا با واکنشهای شدید بینالمللی و چه بسا حمله نظامی روبرو شود و قطعا اینکار عاقبت خوشی برای آنها در پی نخواهد داشت و منجر به فروپاشی رژیم و به موازات آن فروپاشی ایران خواهد انجامید.
تئوری دیگری که نزد بسیاری از نظریهپردازان از احتمال بالایی برخوردار است سازش و مذاکره است که به نظر من احتمال آن بسیار بعید بنظر میرسد چرا که مسئله قطار بیترمز هستهای به یک نوع ارزش و آرمان در نزد مرتجعین بدل شده که مشروعیت خود را از آن میگیرند به این جهت که تمام خفتها و بدبختیهایی که مردم متحمل شدهاند را در راه این ارزش میدانند و کنار نهادن آن حیث نداشته جمهوریاسلامی نزد ذوب شدگان را هم خدشهدار خواهد کرد و قطعا آنها براحتی این خفتی که از جانب استکبار تحمیل شود را تحمل نخواهند کرد بنابراین این بار خامنهای نمیتواند براحتی جام زهر را بالا بکشد چرا که جریانهایی در داخل هم در مقابل او خواهند ایستاد و تقدس و حیثیتش لکهدار خواهد شد. از طرفی هم خود مقامات جمهوریاسلامی از جمله ولایتی بارها اعلام کردهاند که در صورت حل این جریان پرونده حقوق بشر و بهانهگیریهای دیگر علم خواهد شد همچنین آنها بخوبی میدانند که تحریمها 2 روزه لغو نخواهد شد و بهای آن را تا مدتها باید بپردازند از طرف دیگر جمهوریاسلامی با کارنامه تروریستی و خربکارانهاش و نقش فعال و خونبارش در سوریه خوب میداند و هر کاری که بکند یک جای کارش میلنگد و جامعه جهانی براحتی دستبردار آنها نخواهد بود بنابراین من بشخصه این احتمال را از هر احتمال دیگری ضعیفتر میدانم.
یکی دیگر از تئوریهایی که مطرح است کودتای نظامی برادران قاچاقچی در راس قدرت و تسلیم اورانیوم غنی شده و تصامح با دنیای غرب میباشد که قطعا منجر به تغییر و تحول گسترده در سطح کلان کشوری و لشگری خواهد شد.
تئوری دیگری که بنظر من مورد نظر و مطبوع جمهوریاسلامی برای خروج از بحران میباشد ( البته به خیال خودشان) انجام یک شیطنت و ماجراجویی برای دامن زدن به یک جنگ تمام عیار میباشد تا بخیال خودشان بتوانند از این طریق خودشان را از منجلاب بیرون بکشند که نمونه اخیر آن را در حمله ناموفق و مضحک دو جت جنگنده به یک هواپیمای بدون سرنشین دیدیم.
به هر حال این نظام به فلاکت و هضیانگویی افتاده و هیچ راهی برای برون رفت از بحران برایش وجود ندارد و محکوم به طی کردن همان مسیریست که به جبر تاریخ بقیه دیکتاتورها پیمودهاند. اینجاست که ملت ایران باید بیدار و بهوش باشند و از این فرصت طلایی تاریخی بهترین استفاده را برده و کار کفن و دفن این رژیم را با دست خودشان انجام دهند چرا که اگر این کار سوار بر موج تحولات صورت بگیرد اصلا به نفع مبارزات دموکراسیخواهانه چندین ساله ملت ایران نخواهد بود و هرگز ایدهعالهایمان محقق نخواهد شد.
پاینده ایران
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|