چند هفته از گزارش پنتاگون در باره فعالیت بیش از سی هزار نفر از ماموران اطلاعاتی جمهوریاسلامی در خارج کشور میگذرد. با یک حساب سرانگشتی میتوان گفت که یک و نیم درصد از ایرانیان مقیم خارج از کشور را ماموران جمهوریاسلامی تشکیل دادهاند. اگر همین تناسب را برای داخل از کشور در نظر بگیریم جمهوریاسلامی باید بیش از یک میلیون و دویست هزار نفر مامور اطلاعاتی در داخل کشور داشته باشد. مجارج میانگین زندگی هر فردی بر حسب آمار اتحادیه اروپا ماهانه برابرست با سه هزار یورو، در نتیجه جمهوریاسلامی ماهانه بیش از نود میلیون یورو باید برای تامین ماموران خود در خارج از کشور هزینه کند. هزینههای پروژههای جمهوریاسلامی در خارج از کشور هنوز در این رقم کُنجانیده نشده است. هزینهای که جمهوریاسلامی سالانه در خارج از کشور در نظر گرفته، برابرست با چهار میلیارد یورو. از این مبلغ یک میلیارد یورو حقوق ماموران جمهوریاسلامی در سال است، مابقی سه میلیارد یورو را برای چه منظوری در اروپا و امریکا سالانه هزینه میکنند!
از طرف دیگر تعداد ماموران سازمانهای اطلاعاتی غرب بخصوص آلمان، فرانسه، انگلستان و امریکا که در مقابل آن سی هزار نفر قرار گرفتهاند را هنوز کسی نمیداند و اطلاعات دقیقی در این باره هنوز منتشر نشده است. آنچه مهم به نظر میرسد جنگیست که ما بین ماموران اطلاعاتی درگرفته. در میان این جنگ اطلاعاتی، اپوزیسیون ایران مانند سوزنی در کوهی از کاه جلوه میکند. آیا ماموران جمهوریاسلامی و کشورهای غربی توانستهاند اپوزیسون ایرانی خارج از کشور را به بازی بگیرند؟ آیا علت عدم همبستگی در اپوزیسون خارج از کشور را باید در همین بازیهای ماموران با همدیگر جستجو کرد؟
خوشبختابه اینترنت، هم ابزاری برای ردوبدل اصلاعات میباشد و هم ابزاری برای سنجش، که ماموران اطلاعاتی از آن استفاده زیادی میکند. در همین چند هفته گذشته ناگهان سکوتی بر فضای اینترنتی که کاربران ایرانی در آن فعالیت میکنند مشاهده میشد (تفرقهافنکی از نوع سیاسی آن)، که هنوز کما و بیش ادامه دارد. سکوتی که در وحله اول ترس و نگرانی ایرانیان خارج از کشور را به نمایش میگذارد و از طرف دیگر حراس ماموران جمهوریاسلامی را از هویدا شدن هویتشان نشان میدهد. سایتهایی که نویسندگان خودشان را دارا میباشد و هیچگونه نوشتهای از دگراندیشانشان را درج نمیکنند و هدفشان فقط ترویج گفتمانی برای منحرف کردن کاربران اینترنتی میباشد در فعالیتهای خود هیچگونه خدشهای وارد نکردهاند و به کارهای خود ادامه میدهند و حتا به این گزارش پنتاگون اشارهای هم نمیکنند! تحولات اخیر در اینترنت را بیشتر در وبلاگها و سایتهای شخصی میتوان دید و نه در رسانههای که از نظر مالی تامین شده هستند و اهداف سیاسی اصلاحطلبان جمهوریاسلامی و یا منافع ملی کشورهای مطبوع خود را به پیش میبرند.
در این میانه میتوان بخوبی تشخیص داد که چه سایتهای در اینترنت برای چه اهدافی ساخته شدهاند و واکنش آنها به اینگونه اخبار چگونه میباشد. بهترین روش ماموران اطلاعاتی در این چنین مواقعی برگشت به همان روش روزانه خود و بیاعتنای به اطلاعاتی میباشد که دیگران به آن دسترسی پیدا کردهاند، یعنی همان تکرار مکرررات، تعریف واژگونه از واژهها و در آخر کار، همان سیاست کی بود کی بود من نبودم! کمبودی که در حال حاضر در کنشگران سیاسی (نه نمایشی) به نظر میرسد، بیشتر در طیف نظریهپردازان و مفصران سیاسیست که امید است به بزودی آنان هم دوباره بتوانند نظراتشان را به مردم بوسیله اینترنت و بدون ترس و وحشت بازگو کنند.
آنچه که هنوز کسی به آن اشاره نکرده است این میباشد که چرا این اطلاعات در باره خصور ماموران اطلاعاتی جمهوریاسلامی را پنتاگون یا همان ستاد مرکزی ارتش امریکا منتشر کرده و نه سازمان اطلاعات امریکا؟ آیا ما درگیر یک جنگ روانی شدهایم و یا اینکه پنتاگون میخواهد سنجشی ما بین ایرانیان مقیم خارج از کشور را انجام دهد و ما تبدیل به موشهای آزمایشگاهی شدهایم؟ برای ما ملیگرایان ایران اینگونه اخبار بیشتر به سناریوهای هالیودی شبیه میباشد تا حقیقت محض. برای آزدای و آبادی ایران، شاید بتوانیم از اینگونه اخبار برای آشنایی هر چه بیشتر با همدیگر و رسیدن به همبستگی ملی استفاده کرد.
شعار ایرانیان داخل کشور را امروز ما ایرانیان خارج از کشور تکرار میکنیم. «نترسید، نترسید ما همه با هم هستیم». وحشتی در دلِ مبارزه نباید داشت چون، آنچه عیان است چه حاجت به بیان است.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
بهمن زاهدی
با دورود خدمت بابک گرانی،
اول به خودتان اعتماد داشته باشید، ایران اعتماد همگانی میخواهد. این اعتماد را میتواند نماد همبستگی بازتاب دهد. خوشبختانه ما نماد خودمان را داریم با تمامی دردسرهای اطرافش.
ارادتمند
بهمن زاهدی
January 13, 2013 11:02:49 PM
---------------------------
بابك
درود بر بهمن زاهدي عزيز
واقعا بعضي وقتها در حيرت ميمونم كه بايد به كي اعتماد كرد. اوضاع عجيبي شده طوريكه اعتماد به چشمان خود هم سخت شده. هفت آبان امسال(روز جهاني كوروش بزرگ) براي مراسم به آرامگاه كوروش بزرگ رفته بوديم. ماموران لباس شخصي همه جا ايستاده بودند و كسي هم آنها را تشخيص نميداد. مثلا ماموران وزارت اطلاعات ميرفتن ميان مردم و به دروغ ميگفتن كه: "ما از راه دور اومديم فقط به خاطر اين مراسم و فقط به خاطر كوروش". و ميگفتن كه: "خب بچه ها مراسم چيه؟ چيكار ميخوايد بكنيد امروز". با اين ترفندها ميخواستن كساني كه قصد اجراي برنامه دارن رو دستگير كنن. قصدم از بيان اينها اين نكته بود كه بگم در آن روز وضعيت به شكلي شده بود كه اگر كسي واقعا هم ميهن پرست بود و يك مامور نبود، نميشد به او اعتماد كرد و يك جو بي اعتمادي در ميان مردم به وجود آورده بودن كه همه سردر گم بشن تا كسي نتونه به دوست خودش هم اعتماد كنه. وزارت اطلاعات در داخل كشور يك وضعيت امنيتي كامل به وجود آورده. هرجا ميخوايم حرفي بزنيم، ميگن حواست باشه كه اينجا اطلاعاتي هست. حواست باشه كه اين آقا مشكوكه.
حالا دقيقا اين سناريو در خارج كشور داره پياده ميشه.
متاسفانه ما بد حكومتي طرف هستيم. و بازم متاسفانه بايد گفت كه مخالفين اين حكومت، توانايي مقابله با اين هيولا رو نداشتن تا الان. سردار مدحي رو ميفرستن تا اپوزيسيون رو به بازي بگيرن تا همه به اينها بخندن. مهدي هاشمي رو ميفرستن تا خارج كشوري ها رو بازي بگيرن. شوربختانه تر از اين اينه كه همه معلم اخلاق ميشن و براي خاندان هاشمي دلسوزي ميكنن. جالبه كه آقاي جهانشاهي در تلويزيون رها مياد و ميگه كه مدحي ماها رو فريب نداده. نه آقا. شما ميخوايد خرابكاري خودتون رو توجيه كنيد.
به راستي به كدام سو ميرويم؟
ما بايد به كي اعتماد داشته باشيم در اين وضعيت؟
January 12, 2013 10:26:47 PM
---------------------------
|