یک میهنِ، یک ملت، یک تاریخ و یک سرنوشت! (از شاهزاده رضاپهلوی) وجدانی
February 01, 2013
جمعه 13 بهمن 2571 = February 1, 2013
اگر این ادعا صحیح و صائب نباشد که شاهزادۀ محبوب ایران رضا پهلوی در متن همۀ بیانات و صحبتهای خود، چه گفتاری و چه نوشتاری، همیشه بر یگانگی ملتِ ایران و حفظ تمامیت ارضی آن تأکید ورزیده و بر ایشان هستی و بقاء ایران و ایرانی تنها در اعتقاد به چنین اصولی میسر است، بدونِ تردید ادعای فوق در خصوص اغلبِ بیانات، گفتگوها، پیامها، سخنرانیها،... و نهایتآ بیشتر مصاحبههای این شخصیت فوقالعاده، صادق و بجاست. اگر نگوئیم شاهزاده رضا پهلوی اولین کسی بوده که بیش از ده یا پانزده سالِ پیش حرف از اتحاد و همبستگی بمیان آورد و راه نجات و رهائی ایران را در آن یافت، اما به جرأت میتوان گفت ایشان جزو آنانی بوده و هست که برای نخسین بار به این مهم اشاره نموده و بر آن تکید داشتهاند. به اعتقادِ شاهزاده رضا پهلوی ایران فقط و فقط توسط مردم خودش نجات خواهد یافت و لاغیر. ایشان در این باره میگویند: "همبسته آنوقت خواهیم شد که خود را افراد تفکیکناپذیرِ یک ملت، یک تاریخ و یک سرنوشت بدانیم... من همبستگی میانِ هموطنانم را کلیدِ رهائی ایران خواندهام... ملت را جانشینِ من کنیم!... به پشتوانۀ این ارادۀ ملیست که امروز به شما این نوید را میدهم که عمرِ مصیبت و تیره روزی ملت ما به سر آمده است."
تأکید و مکث ممتدِ بر بیان این مواضع و اعتقادات از سوی شاهزادۀ ایران مؤید آن است که ایشان به حفظ یگانگی و تمامیت ارضی کشورش نه تنها مصر است بلکه راه رهائی و نجات میهنش را هر آئینه در این یگانگی و "تفکیک ناپذیر" بودن ملت مییابد.
اینک از خوانندۀ محترم دعوت مینمایم به فرازهایی از برخی بیانات و صحبتهای شاهزاده رضا پهلوی توجه نماید و به فراستِ خویش شخصآ به مکنوناتِ این مطالب پی ببرد و بر انتقاداتِ مغرضانۀ آنانی که هنوز در رؤیای دوران طلائی امامشان بسر میبرند، خط باطل بر کشد.
آغاز بیانات شاهزاده رضا پهلوی:
««...هم میهنانم، ملت شریف و آزادۀ ایران، به یکایک شما درود میفرستم!
هم میهنانم، امروز پیامهای متعدد و پر شورِ شما، که از راههای گوناگون و از دور افتادهترین نقاطِ ایران به من میرسد، امیدم را به اتحادِ ملی که لازمۀ آزادی و رهائی میهنمان است دوچندان کرده است. به پشتوانۀ این ارادۀ ملیست که امروز به شما این نوید را میدهم که عمرِ مصیبت و تیره روزی ملت ما به سر آمده است. من بعنوانِ یک شهروندِ پر مسئولیتِ ایرانی، بعنوانِ یک مبارزِ آزادیخواه، با تمام وجود، احساس، ایمان و ارادۀ خود دریافتهام که اینک... (در اینجا بخشی از بیانات شاهزاده حذف شده است) اعتقادی استوار به روحِ آزادگی شما، ایمان دارم که با همتِ شما مردان و زنانِ ایرانی، شما جوانانِ دلیر ایرانی، این چند گام کوتاه و سرنوشت ساز برداشت خواهد شد و میهن ما ایران بار دیگر به خوشبختی، آرامش و آزادی خواهد رسید. این حکومت، این دورانِ ظلم و تباهی، این رژیم ضد ملی برچیده خواهد شد و خداوند ما را در این راه یاری خواهد داد.
... من همبستگی میانِ هموطنانم را کلیدِ رهائی ایران خواندهام. باور من این است که ملت آزاد نخواهد شد مگر همۀ ایرانیانی که به استقلالِ وطن خود و استقرارِ حکومت مردم و قانون معتقدند، همدوش باهم در راه رسیدن به هدفهای مشترک گام بردارند. آیندۀ ایران، آیندۀ شایستۀ مردمِ ما در گروِ این همبستگی است. اما چگونه میتوان نتنها به آرمان و سخن بلکه در عرصۀ پیکار و عمل همبسته و همدوش شد؟ به عقیدۀ من ما هنگامی همبسته خواهیم شد که از خود بیرون آئیم و غرقِ در ایران شویم. دیگر در برجِ عاجِ خود ننشینیم. یک بُعدی نیندیشیم و تنها از دریچۀ محدودِ چشمان خود به ایران نگاه نکنیم. همبسته آنوقت خواهیم شد که خود را افراد تفکیکناپذیرِ یک ملت، یک تاریخ و یک سرنوشت بدانیم. منطقِ خشک و حسابها و منافع گروهی و مسلکی را مهار بزنیم. بر احساسات غریضی خود بعنوان یک ایرانی، بعنوان عضوء یک خانوادۀ بزرگ و کهن الهم بگیریم. ملت را جانشینِ من کنیم! بدانیم که تاریخ ما طولانیتر، هویت ما غنیتر و تجربههای ما گوناگونتر از آن است که هیچ یک از ما بتواند به تنهائی یکه تاز عرصۀ پیکار و پرچمدارِ آیندۀ ایران شود. آن هنگام همبسته خواهیم شد که بدانیم هیچ یک از ما حتی بهترین و پاکترینِ میان ما در بر گیرندۀ همۀ جقیقت نیست. هر یک از ما بازتابِ پارهای از حقیقت و مظهرِ بخشی از گذشته و آیندۀ ایران است. همبسته وقتی خواهیم شد که بدانیم بی "یک میهنِ" آزاد و سربلند هیچیم و جدالِ ما بر سرِ آنچه باید میشد و آنچه که باید بشود، ما را به جائی نخواهد رساند. یقین داشته باشیم که جدا از هم میراثی جز شکست برای فرزندانِ خود باقی نخواهیم گذاشت. بدانیم که یا با هم آزاد خواهیم شد و آزاد خواهیم ماند یا جدا از هم تا ابد بارِ سنگینِ استبداد را بدوش خواهیم کشید...»»
شعری دیگر از استاد شهریار جهت تنبه بعضی از ماها و دوری جستن از تحقیر یکدیگر:
...الا ای داور دانا تو می دانی که ایرانی
چه محنت ها کشید از این تهران و تهرانی
تو ای بیمار نادانی که هذیان و هدر گفتی
به رشتی کله ماهی خور به طوسی کله خر گفتی
قمی را بد شمردی اصفهانی را بتر گفتی
جوانمردان آذربایجان را ترک خر گفتی
تو را آتش زدند و خود بر آن آتش زدی دامن
الا ”تهرانیا“ انصاف می کن خر تویی یا من
تو اهل پایتختی باید اهل معرفت باشی
به فکر آبرو و افتخار مملکت باشی
چرا بیچاره گشتی، وحشی و بی تربیت باشی
به نقص من چه خندی خود سراپا منقصت باشی
چو خواهد دشمنی بنیاد قومی را براندازد
نخست آن جمع را از هم پریشان و جدا سازد
چو تنها کرد هریک را به تنهایی بدو تازد
چنان اندازدش از پا که دیگر سر نیفرازد...
February 04, 2013 06:51:20 PM
---------------------------
وجدانی
چو خواهد دشمنی بنیاد قومی را براندازد! (۲)
در اینکه گاهآ به اقوام، تیره ها، نژادها و مردمِ اقصی نقاط ایران که دارای زبان، گویش، لهجه، آداب، رسوم و باورهای گوناگون دارند و این تنوع زیبائی ایران را انعکاسی بس دل انگیز میدهد، ستمهای زیادی شده و به ناحق تحقیر گردیده اند، هیچگونه شکی وجود ندارد و بدون تردید بر هر یک از اینها بطریقی ظلمهایی شده است لیکن راه حل و چارۀ از بین بردن اینگونه ستمها و ظلمها این نیست که کشور تاریخی، یکپارچه و مقتدر همانند ایران را تکه تکه کنیم که تا شاید روزی روزگاری با متحد شدن این تکه ها معضلاتشان نیز از بین برود. اگر ما امروز مشکلات و نابسامانهای این ایرانِ بزرگ و قدرتمند را نتوانیم با توانمندی از بین ببریم مطمئن باشید و باشیم که، زبانم لال، در صورت پاره پاره شدن و ضعیف گشتن پیکرِ ایران، هیچ تشکیلاتی توانائی نتنها رفع معضلاتِ موجود را نخواهد داشت بلکه بدستِ خود معضلِ جدیدی را آفریده ایم که هستی و بقاء ایرانمان را تهدید خواهد کرد. بزرگان، صاحب نظران، آنانی که بصیرت دارند و دلشان برای ایران و ایرانی سوخته و میسوزد، با دانش و قدرت بیان خود که هر آئینه در آثار و یادگارهای خود بجا گذاشته و میگذارند توانائی آنرا دارند که آحادِ ملتِ ایران را متوجه معضلات و کژیها نموده و از آنان بخواهند همیشه طریق هبستگی، همراهی و همیاری را بجویند و به اعتقادات، باورها، زبان، آداب و معاشرت همدیگر احترام گذاشته و هیچ قومی خود را برتر از قوم و نژاد دیگری نشمارند. چه خوش گفت آن رایزن فقید حزب مشروطه ایران، زنده یاد داریوش همایون، که احدی نباید به تُرک، لر، رشتی و ... و بالعکس توهین کند و یا مسخره نماید. اگر کسی خواست شوخی بکند همان بهتر که از نامِ و عنوانِ "غضنفر" استفاده نماید و هیچ قوم و زبانی را تحقیر نکند (نقل به مضمون).
February 04, 2013 06:47:08 PM
---------------------------
وجدانی
چو خواهد دشمنی بنیاد قومی را براندازد! (۱)
آری! صحیح است جناب turk، همانگونه که شما نیز علیرغم میل باطنی و خواست قلبیتان معترفید، این مطلب واقعیت دارد که شاهزاده رضاپهلوی نیز همانند پدرِ تاجدارشان و پیش از آن پدربزرگشان همیشه شعار کشورِ واحد و ملتِ واحد بر زبانش جاریست. من برای اینکه خیالتان را راحتر کنم تا شاید بفرض محال بخود آئید و دست از نفاق و تفرقه افکنی بردارید، خدمتتان عرض میکنم: برخلاف نظر شما ادعای کشور و ملتِ واحد تنها یک شعا نیست بلکه باوریست که در قلبِ همۀ ایرانیان (تجزیه طلبان ایرانی نیستند) و در رأس آنان آذربایجانیان حک شده است و آنچه دراین خصوص بر زبان شاهزاده رضاپهلوی جاری میباشد سخنی است که از دل برآمده و لاجرم بر دل نیز می نشیند. در غائلۀ آذربایجان و زمان فرقۀ دمکرات شاه فقید یعنی پدر همین شاهزاده به بریدن دست و بازویش راضی بود ولی به جدائی و تجزیۀ آذربایجان از ایران هرگز رضا نداد.
جناب turk، شما تُرک هستید (هر چند ثابت شده است آذربایجانیها تُرک نیستند) و استاد شهریار نیز تُرک است اما شما کجا و او کجا؟ بخوانید بار دگر و بارهای دگر این اشعارِ استاد را:
...روز جانبازیست ای بیچاره آذربایجان
سر تو باشی در میان، هرجا که آمد پای جان
ای بلاگردان ایران سینۀ زخمی به پیش
تیر باران بلا باز از تو می جوید نشان
کاخ استقلال ایران را بلا بارد به سر
پای دار ای روزِ بارانِ حوادث ناودان
مادر ایران ندارد چون تو فرزندی دلیر
روز سختی چشم امید از تو دارد همچنان
تو همان فرزند دلبندی که جانبازیِ تو
می نیاید در حدیث و می نگنجد در زبان
ترکی ما بس عزیز است و زبان مادری
لیک اگر“ ایران“ نگوید، لال بادا این زبان
مرد آن باشد که حق گوید، چو باطل رخنه کرد
هم بایستد بر سر پیمانِ حق تاپای جان...
February 04, 2013 06:40:12 PM
---------------------------
حق
این نوشتار در سایت بالاترین داغ و به یکی از بحثهای روز آن سایت تبدیل شده. در اینکه ایران یک کشور با یک ملت است هیچ شکی نیست. حال اینرا شاهزاده بگوید یا بابک امیر خسروی که یکی از مخالفان شاه فقید بود و توده ای بگوید یا منه جمهوریخواهی که ترک و بهائی تبارم. مهم آنست که این از بدیهیات است و تنها نیاز در به زبان آوردنش اینست که امروز منافع ملی غرب و اسرائیل حکم می کند که یا همین رژیم کهریزکی بماند و با وجودش ایران را تکه پاره کنند و یا این رژیم برود و مشتی وطنفروش که از جانب خودشان تغذیه شده اند هر استان مرزی در ایران را از ایران جدا کنند. همین مشت ایرانی بیوطن زمانی به پیروی کورکورانه از و بدستور لنین و استالین می پراکندند که ایران ؛چند خلقی/چندملت و ملیتی/کثیرالمله؛ است تا ایران لقمه لقمه وارد معده متعفن جماهیر شوروی شود. با فروپاشی این امپراطوری خوفناک، اربابان تازه ای پیدا کرده اند که غرب و اسرائیل و باکو و شیخ نشین های عرب و ترکیه هستند. چرچیل می گفت امپراطوری انگلیس توانست یک چهارم جهان را بدو دلیل در برگیرد. یک، مردم مستعمره از دنیا بیخبر بودند و دوم، در میانشان به آسان می شد مشتی وطنفروش یافت و به مزدوری خود درآورد. اگر از این حضرات وطنفروش ایرانی! بپرسی کدامین حقوق حقه شهروندی در ایران پایمال می شود اگر قانون اساسی ایران مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر باشد و به اجرا درآید توی گِل وا می مانند. اگر دغدغه شان حقوق شهروندی تک تک آحاد ملت ایران بود برای رسیدن به این حقوق بدنبال چنین قانون اساسی ای می بودند و در اجرایش پافشاری و همکاری می کردند ولی درد اینها نه ایرانست و نه هیچ ایرانی ای از هر تبار و مرامی. درد این وطنفروشان، ارضاء نیازهای شخصی و اربابانشان است. البته رژیم کهریزکی هم برای بقای ننگینش از اینها حمایت می کند تا مردم از تجزیه ایران در صورت فروپاشی رژیم بترسند. حتما ۴۲ میلیون رای در سال ۸۸ همه از تهران، قم، کویر لوت و کرمان بودن که این ؛تُرک؛ ادعا می کند که آذربایجان در آن بی نقش بود!؟ زنده باد ملت یگانه ایران
February 03, 2013 07:09:11 PM
---------------------------
turk
ادعایئی که شما در خصوص این فرد مطرح میکنید کاملا اشتباه است.ولازم است در افکار پنهان این فرد تعمق کنید.افکارایشان مبتنی بر یک دسته گی ایران این است که اقوام وملیت های داخل ایران بایدتحت لوای یک حکومت واحد ایرانی اداره شوندکه از گفته هایش هم پیداست.ایشان در جواب مجری تلویزیون صدای آمریکا که آیا شما حقوق ملیتها واقوام ایرانی از جمله ترک وکرد وبلوچ را به رسمیت میشناسید؟گه گفت که من به شخصه به این مسائل اعتقادی ندارم واعتقادبه یک پارچگی ایران هستم همانطور که پدر ایشان نیز شعار زبان کشور واحد و ملت واحد سرمی داد. شاید ظاهر این جمله برای فارسی زبانان ایران یادر کل برای یک ایرانی خوشایند باشدامامتمئن باشید که این به دیکتاتوری ختم میشودو صاحب این نوع افکار هرگز به هدفشان نمیرسندزیرا ایران جزو کشورهائی است که دارای تعدد ملیتها واقوام وفرهنگهاست وبدون درنظرگرفتن حقوق کامل آنها دموکراسی در ایران ممکن نیست.ایشان متاسفانه با کوته نظری فکرمیکند که اگرچنین رویه ای رادنبال کند کشوری قدرتمند خواهیم داشت در صورتی که کاملا برعکس قدرت وعظمت یک کشور در این است که ملیتها وفرهنگها در کنارهم زیرپرچم دموکراسی در صلح و دوستی در کنارهم برای یک هدف واهد که همان استقلال کشوراست تلاش کنند.این ایده منطقی وعقلانی وعام پسند است.در پایان به این نکته اشاره میکنم که اگر ایشان حامیان افکارایشان به نکته ای که من دربالا اشاره کردم آگاه نباشند که یک بحث دیگراست اما اگر دانسته وباآگاهی کامل وبا هدف تحت لوا قراردادن کل ملیتها واقوام و فرهنگها دزیر پرچم ونادیده گرفتن حقوق آنهاباشداین رابه صراحت میگویم هرگز به هدفتان نخواهید رسید.یعنی نخواهیم گذاشت .چنانچه در جریان جنبش سبز هم خود به عیان دیدیدکه ملت غیووپرافتخارآذربایجان که افتخارپرچم مشروطه خواهی ایران رایدک میکشدونام سرداران راه آزادی در صفحه تاریخ ایران طنین اندازاست با سکوت خودموجودیت خودرافریادزدکه دیگربس است که انقلاب از ما قدرت از شما.کورخواندید.فرهنگ زبان ما به مثابه شناسنامه ماست وماتا آخرین قطره خون خود از این بیرق محافظت خواهیم کرد.یاشاسین آذز بایجان.والسلام.
February 03, 2013 04:42:56 PM
---------------------------
بهمن زاهدی
ای سیمرغِ خونینِ وطنم، پاینده باشی
ای حامی نسلِ جوانِ وطنم، پوینده باشی
خواهم در گُذرگاه زمان گر گُذرم، نور تو باشی
خواهم که در زمانِ رفتنِ من، حافظ این مُلک تو باشی
February 02, 2013 12:03:03 PM
---------------------------