شاید در شرایط جاری حاکم بر ایران، پرداختن به یک شعر و ترانه، بیمعنا جلوه کند، اما ترانه یا هر چه که اسم آن را میگذاریم از دو خواننده ایرانی، این روزها در فضای رسانههای مجازی و مکتوب، بحثهای زیادی را دامن زده است و واکنشها در ایران به آن، ارائه تحلیلی کوتاه از آن را لاجرم مینماید. در روزگاری که نعل وارونه زدن در آن، به امری رایج تبدیل شده است، امر رایجی که پا را از حد فراتر گذاشته و با کلکهای باسمهای، به دنبال جا انداختن مفاهیمی ضد ملی در پس حمایت ظاهری از سرمایه ملی است، این نگارنده، رک و راست و بیهیچ تکلف، به دنبال ابراز مخالفتی آشکار با هر تابوشکنی بیموقعی است که نه تنها به مبارزات ملی کمکی نمیکند، بلکه سنگ پیش پای آن است.
پس از انتشار ترانه مذکور، تا مدتی به جز اندکی از مخاطبان، واکنشی به محتوی آن نشان ندادند، اما موضوع آنچنان بود که حتی در سایتی مانند بالاترین، که کمتر میتوان مطالب جدی و تحلیلهای مبتنی بر واقعیت و با پایه علمی در آن یافت، نخستین واکنشها را از جانب لینکگذاران و کامنتنویسان، دریافت کرد. نگارنده در ایران زندگی میکند و به واسطه شغلی، در محیطهای آکادمیک، در رفت آمد و حضوری دائمی است. نخستین واکنشها نه از میان اساتید، که از میان جوانان برخاست، موضوع آنچنان شرمآور بود که همگان مانده بودند، چگونه واکنشی باید به آن نشان داد. صحبت از ذهنهای بسته و سُنتی نیست، صحبت از دانشگاه و دانشجوست. همگان و به ناگاه، با پدیدهای مواجه شده بودند که در تاریخ ایران کمتر سابقه داشت، نقد اجتماعی توسط آهنگی از گونه شناسی رپ آن هم با رکیکترین کلمات ممکن، درست زمانی که ایران درگیر مشکلاتی است که کار را تا جنگ و به خطر افتادن امنیت ملی در بعد داخلی و خارجی پیش برده است. در همان واکنشها در محافل علمی پیرامون موضوع، نکاتی چند قابل تأمل بود. نکته اول اینکه، در تمام ایران این ترانه با سکوتی سنگین موجه شده است، بر خلاف ترانه آی نقی از همین خواننده، که علی رغم انتقادات وارده بر آن، به سرعت همه گیر شد. امروز برخی معتقدند چنانچه در همان زمان انتشار ترانه قبلی، به برخی نکات در آن اشاره می شد، امروز شاهد چنین ترانهای نبودیم. مسئله دوم، بحث آزادی بود، همگان باور داشتند نه میشود و نه باید با تیغ سانسور و حذف با چنین پدیدههایی برخورد کرد، اما تحلیل، نقد و بررسی و دست آخر مردود شمردن چنین پدیدههای نوظهوری حق مسلم ماست!. مشکل بزرگتر، با مطرح کردن نابجای اینگونه شعرها، زمانی است که با توده جامعه روبرو میشوید، ترانه مورد بحث به یکی از حربههای بنیادگرایان در میان عوام الناس تبدیل شد که، چه نشستهاید مردم، این اپوزیسیون جمهوریاسلامی است!، واضح است درباره طبقاتی از اجتماع صحبت میکنم که نه قدرت تمیز مسائل را از هم دارند و نه قدرت تحلیل، اما آنچه میشنوند، درست یا غلط، برایشان باورپذیر نیست. در این میان کسانی نیز پیدا میشوند و از معلقات سبعه* نام میبرند و حال بیا و درستش کن، چگونه باید به این توده کم سواد، مفاهیم آزادی بیان و تحمل و مدارا را آموخت؟ چگونه به سازندگان چنین ترانههایی باید ارزش و اهمیت زمان و زمانسنجی را آموخت؟ در برههای که نقد اجتماعی سالم و علمی توسط اشخاص موجه و چهرههای علمی و دانشگاهی، از نان شب واجبتر است، نقد اجتماعی توسط شاعران و با رکیکترین کلمات ممکن به خورد مردم داده میشود.
جامعه ایران، از دوسو دچار افراط شده است، نخست ولی فقیه است، علوم انسانی را علومی غربی میداند و به دنبال اسلامی! شدن آن است. از سوی دیگر، کسانی در ورای مرزهای ایران، همه چیز و همه کس را به سخره میگیرند و لابد در خیالشان پا جای پای زنده یاد فرخزاد گذاشتهاند و چاوشی خوان حرکت جامعه به سوی جلو هستند. نکتهای که در این میان باید سخت به آن توجه نمود، شرایط امروز و دیروز جامعه ایران است. اینگونه کنشهای تند، بیمنطق و بیموقع، کسانی را که در میان ماندن و یا رفتن این رژیم منجوس اسلامی مردد هستند، به تردید بیشتری وا میدارد. این یعنی ریزش نیروهای برانداز. مسئله را کمی بازتر کنم. درست یا غلط، ایران یک جامعه سُنتی است و تا پیروی از اخلاق مدرن سبک آلمانی، قرنها فاصله دارد. حتی اگر به اسلام از نوع آخوندی آن اعتقادی نداشته باشد، یا کلا" به دین خاصی معتقد نباشد، بازهم انسانی برآمده از سُنت است. حال فرض کنید در مقایسه اصلاحطلبان حکومتی با اپوزیسیونی که شعر موجود در ترانه را سمبل آن میگیرد، کدام را برای هواداری انتخاب میکند؟. دقت کنید این نگارنده در جایگاه رد آزادی بیان و یا طرفداری از سانسور نیست، بلکه به دنبال تحلیل نتایج حاصله از انجام چنین کنشهای بیجایی است که به کل حرکت اپوزیسیون لطمه میزند. چه ربطی به اپوزیسیون دارد؟ ربطش را از کسانی بپرسید که پس از انشار این ترانه، هر لحظه و در هر بحث، آن را با تمسخر، سمبل ما مخالفان حکومت فرض میکنند. یعنی چنین تابوشکنی بیتناسب، بیموقع و بیجایی، نه تنها منفعتی برای پیشبرد اهداف مبارزه سیاسی ایجاد نکرده است، بلکه نقد اجتماعی اینچنین، اثراتی مخرب بر روی سطح بحثها و موقعیت براندازان ساکن در ایران گذاشته است. خود فرخزاد بینی، بدون داشتن دکتری در علوم سیاسی و سواد و رندی و نکته بینی که در فرخزاد بود، گل به خودی به حساب میآید که تنها برای نیروهای ملی در ایران، مشکلات زیادی فراهم نموده است. به قول دوستی که از اساتید به اجبار بازنشسته شده دانشگاه است، چشممان به نقد موزیکال اجتماعی بیموقع روشن، همه مشکلات حل شد و حال میتوانیم از بازنشستگی اجباری خود، گله نکنیم، اساتیدی برتر از ما، از راه رسیدهاند مسلح به آخرین تکنیکهای علمی و زبان نوشتاری.
تنها اعتراض این نگارنده، مخرب بودن زمان و نوع بیان نقد اجتماعی مطرح شده در ترانه است، نه به سانسور میاندیشد و نه به دفاع از تابوهایی که در جامعه موجود است. اگر اصل بر انسان است و هرچه به او مربوط است، پس نقد و بررسی هر پدیده انسانی لازم است، اگر بحث درباره آن تابوست، آن تابو باید شکسته شود، اما پرسش آن است که در چه زمان، توسط چه کسانی و برای چه هدفی. این قلم اعتراض دهها استاد و دانشجوی دانشگاههای ایران را از این طریق بیان نمود، حتی اگر به قول نویسندهای که این نگارنده به قلم او بیعلاقه نیست، دهانش مانند همان عنوان شعر شده باشد.
---------
*معلقات سبعه: اشعاری که اعراب در زمان پیش از اسلام از تجاوزها و عشقبازیهای خود و همچنین جنگها میسرودند و برای یک سال در درون کعبه میآویختند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
ایرانی
با درود خدمت دوستان
حق عزیزم، فرصت زیادی باقی نمانده است. از طرفی باید بر روی روند اتفاقات در شورای ملی تاثیر گذاشت. بی عملی به نظر من بدترین تاکتیک ممکن است. بلکه این عمل را به صورت ضد تاکتیک باید در مقابل کسانی انجام دهیم که می خواهند از شاهزاده پلی برای مقاصد خود بسازند. از طرف دیگر، مسئله مذاکرات آخوندی با ۱+۵ و انتخابات! سال آینده ایران است. باندهای قدرت به این سادگی اجازه نخواهند داد خامنه ای با آمریکا به توافق برسد و قرار داد پاریس را برای خودش برای ۳۰ سال دیگر تمدید کند. باید در فاصله اکنون تا اردیبهشت و خرداد، کارزاری قلمی را برای روشنگری آغاز کنیم.
پاینده ایران
March 08, 2013 09:18:16 AM
---------------------------
ایرانی
با درود خدمت دوستان
کوروش گرامی
شاید حق با شماست و باید در متن نامی از ترانه برده می شد. اما من نتوانستم. فکر کردم با با مقایسه متن با نوشتار خانم بقراط موضوع حل شود. من به دلیل اینکه حتی نام ترانه را نمی پسندیدم، از دکر آن صرف نظر کردم.
پاینده ایران
March 08, 2013 09:09:14 AM
---------------------------
حق
با درود بر کوروش گرامی، در صفحه نخست همین سایت مقاله خانم الاهه بقراط را با عنوان "جامعه مذ کری که دهانش پریود شده!" را می بینید که در رابطه با ترانه مورد نظر این نوشتار "ایرانی" گرامی است. نام ترانه "پریود" است، کاری از شاهین نجفی و محسن نامجو و مانا نیستانی. این ترانه در انتهای نوشتار خانم بقراط قرار دارد که می توانید ببینید و گوش کنید و قضاوت تان را با ما در میان بگذارید. حیف است که نوشتار ایرانی عزیز را تا به آخرش نخوانید بویژه پس از شنیدن آن ترانه!
___________
با درود خدمت دوستان گرامی، ایرانی عزیز، من نوشته ای در رابطه با "منشور پیشنهادی" را برای انتشار فرستاده ام. امیدوارم که دست اندرکاران این منشور دریافتش کنند. به سایت پارس دیلی نیوز هم فرستاده ام ولی در جاهایی با هم فرق دارند. بی صبرانه منتظر نوشتار بعدی تان هستم. همانطور بی صبرانه در انتظار آنروز موعود در آن مکان موعود برای صرف آن قهوه موعود در حضورتان و حضور دوستان هستم. تندرست و پیروز باشید.
لینک منشور پیشنهادی و نظرات خوانندگان در این سامانه:-http://www.irancpi.net/pishnahad/matn_2.html
---------------
امیدوارم کشکساب و جمشاد حالشان خوب باشد. کجایید دوستان! چندی است خبری از شماها نیست!
March 08, 2013 02:29:09 AM
---------------------------
Kourosh
..با اشتیاق شروع به خواندن مقاله کردم .در پاراگرف دوم .....می فرمائید : "... ترانه ی مذکور .... " می مانم که کدام ترانه ؟ شما که قبلا نام و نشانی از ترانه مورد بحث نداده اید ...لاجرم از خواندن بقیه متن منصرف می شوم . امید وارم نفرمائید خوانده باید به روز باشد و بداند شما از چه سخن می گوئید !!
آینده تاریک و فاجعه باری برای ادبیادت و اصول نوشتاری زبان فارسی - در ف.ب و سایت هایی از این دست می بینم ...
با احترام .کوروش
March 07, 2013 09:34:35 PM
---------------------------
ایرانی
با درود خدمت دوستان
حق عزیزم، مطلب بسیار مفیدی بود. حتما در نوشتار، آن را به نقد خواهم کشید و سعی می کنم تا پیش تشکیل اولین جلسه شورای ملی، آن را آماده کنم. هم به مطلبی که در کامنت ها اشاره کردم خواهم پرداخت (سوء استفاده از شاهزاده مانند آنچه می خواستند در سال ۵۷ با خمینی کنند و نتوانستند) و هم مسئله فدارلیزم فاشیستی زبانی. گرچه شادروان همایون در این زمینه فدارلیزم فاشیستی، گفتنی ها را گفته است و من به او نیز استناد خواهم کرد.
پاینده ایران
March 06, 2013 09:24:08 AM
---------------------------
حق
درود بر دوستان، ایرانی گرامی، از آنجا که در فکر نوشتاری درباره اسماعیل نوری علاء هستید، فکر کردم شاید گفتگوی اختصاصی سایت توانا با نوری علاء بدرتان بخورد. اگر دسترسی به این گفتگو برایتان مشکلی ایجاد می کند با ما در میان بگذارید ببینیم چه می توان کرد. در سایت توانا تقریبا همه مدعیان جمهوریخواهی سرشناس شده معرفی شده اند.
"اسماعیل نوری علاء را بهتر بشناسیم" ، گفتگویی اختصاصی است که سایت توانا با نوری علاء انجام داده. من از طریق سایت بالاترین چند روز پیش به آن برخوردم. هم ویدئو و هم متن آن در لینکهای زیر قابل دسترسی اند:-
http://tavaana.com/video-detail.jsp?videoitemid=0101141870701361718438685&clipnum=1
متن نوشتاری
http://tavaana.com/nu_upload/Esmail_Nourialia_transcript_(Persian).pdf
تندرست و پیروز باشید.
----------
دوستان و ایرانی عزیز، شما وقتی این گفتگوی نوری علاء را با نوشتار زنده یاد داریوش همایون ؛همکاری بر اصول، نه با کسان؛ و گفتگویش با سایت تهران ریویو مقایسه می کنید چه نتایجی می گیرید؟
همکاری بر اصول، نه با کسان؛ :- http://www.d-homayoun.net/HTfile/Hamkari.html
گفتگو با تهران ریویو:- http://tehranreview.net/articles/6784
مقایسه ایندو با محمد مجیدی شما را به چه نتایجی می رساند که یکی از نوشتارها و گفتگوی اخیرش را در لینکهای زیر می بینید:-
ایران، روسیه و چین: فدرالیسم یا تجزیه
http://www.bbc.co.uk/blogs/persian/viewpoints/2013/01/post-435.html
"اصلاح طلبان هیچ خطری برای نظام ندارند"
http://parsdailynews.com/112101.htm
۱۲۵ نظر ایرانیان و کسانیکه خود را ایرانی نمی دانند پای این نوشتار مجیدی گذاشته اند که اکثرا بسیار دلگرم کننده ما هستند. ارزش خواندن دارند و کاوه یزدانی هم نظرش دیده می شود.
به امید ایران لیبرال دمکرات از جنس فرانسه چه پادشاهی و چه جمهوری
چو ایران نباشد تن من مباد
نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران
پاینده ایران یکپارچه و ملت یگانه ایران
March 06, 2013 03:42:57 AM
---------------------------
ایرانی
عرفان جان، با درود
دقیقا درست است. آن هم جامعه ای که مارکسیست آن با مینی ژوپ پوشیدن خانمش مشکل دارد! جامعه ای که سنت، غیرت و حیا در گفتار، هر چند ظاهری از ارکان آن به حساب می آید. در همین فحاشی های اینترنتی، اگز افراد با اسم و رسم بنویسند، و یا در تلویزیون حرف بزنند، محال است از بسیاری کلماتی که در پس نقاب یک اسم مستعار استفاده می کنند، استفاده کنند. آن نام مستعار، نقابی است که در پشت آن پنهان می شوند. شما نیز مانند من در ایران زندگی می کنی، نمی دانم اهل فوتبال هستی یا نه، قطبی مربی که برای پرسپولیس آمد، در دوره اول به دلیل رعایت ادب، یادت هست چه زود در جامعه ایران خود را به عنوان جنتلمن مطرح کرد؟ همه او را پذیرفته بودند و محبوب همه بود، از کارشناسان تا مردم. اما وقتی در دور دوم به ایران آمد و شروع به استفاده از کلمات غیر متعارف نمود، یادت هست چگونه از چشم همه افتاد؟ اخلاق عمومی در ایران، مشخصات مثبت و منفی خود را دارد، همانطور که به درستی اشاره کردی. شاد و پاینده بیاشی
پاینده ایران
March 05, 2013 03:05:24 PM
---------------------------
ایرانی
با درود فراوان به وجدانی ارجمند، دوست و همرزم گرامی
سرور گرام، نه تنها آن مقاله، بلکه هرچه را بهمن خان در سامانه درج می کند، خوانده و می خوانم. علی الخصوص اگر از قلم توانای شما باشد که به آن علاقه وافری دارم. بنده هرگز شما را به بی ادبی متهم نکردم و نمی کنم. اگر نوشته من موجب سوء تفاهم شده است، عفو بدارید. همه ما که در این سامانه جمع شده ایم، جمله زیر را رعایت می کنیم،
؛از بدزبانی و زشتگوئی و دادن نسبتهای ناروا و قابل پیگرد در دادگاه (در میان مردمان متمدن) پاک باشد. ما باید ادب سیاسی را یاد بگیریم.:
بلکه قلم و نوع اندیشه ما نشان می دهد از چه طبقاطی از اجتماع هستیم. چرا حزب مشروطه ایران را خانه سیاسی خود یافتم؟ یکی از دلایلش جمعی فرهیخته و متمدن بود، از هموندان آن تا مسئولین سامانه و کامنت نویسان.
در مورد متهم بودن جمهوری اسلامی، بنده با شما اختلافی ندارم. در روزهای اول شورش، وقتی تمام اوباش محله ها در کمیته های انقلاب جمع شدند، معلوم بود عاقبت شورش چه می شود. خوش کیش، یکی از همین نوع افراد که رئیس یکی از کمیته های جنوب شهر شد و سابقه شرارت و چاقوکشی نیز داشت و در قلعه به دنیا آمده بود، بعدها در تیم های ترور، به خارج از کشور اعزام شد. به قول خودش ؛فرنگی کار؛ بود، یعنی در فرنگ آدم ترور می کرد!. از چنان انقلابی، چنین اخلاقی برخواهد خاست و لاغیر. وجدانی گرامی، وقتی در خیابان ها قدم می زنم، وقتی اخلاق عمیومی را میبینم، سخت به حال خود و ایران افسوس می خورم. کجارفت آن همه آدم تمیز و کراواتی؟ کجا رفت آن همه تئاتر و سینما و گالری و رنگ و نور؟ کجا رفت نظم اجتماعی که حداقل در میان بخشی از طبقه متوسط شهری موجود بود؟ بله، با شما موافقم که ضربه فرهنگی جمهوری اسلامی از سایر ضربه هایی که بر پیکره ملک و ملت وارد آورد، سهمگین تر است. دوباره بر این نکته تاکید کنم که، چنانچه در کامنت قبلی، احساس اساعه ادب از جانب بنده نمودید، سوء تفاهم شده است، کمال پوزش و شرمندگی بنده را پذیرا باشید.
پیانده ایران
March 05, 2013 02:55:38 PM
---------------------------
وجدانی
هموطن محترم جناب ایرانی با عرض ادب! (۲)
البته بعید نیست از فرط مشغله و گرفتاری فرصت آنرا نداشته اید که نوشتارِ یاد شده را بخوانید و این قابل درک است و انتقادی از این بابت متوجه شما نیست. اما آنچه که نوشتۀ نامبرده و نیز سایر نوشته های اینجانب که سال هاست در این سامانه و تارنما درج میگردند گویای آنند که ادب و نزاکت در نزد وجدانی ارج و قرب والا و بالائی داشته و خواهد داشت. حتی آن هنگام که افراد مغرض و فرصت طلب به همین حزب مشروطه ایران یعنی همان حزبِ رایزن فقیدمان داریوش همایون و مسئولین سطح بالای این حزب ایراد میگرفتند و در جهت تبلیغ و جا انداختن ایدۀ "دو منشوری" فعال مایشاء بودند، از بابت انتقاد و رّد همین ایده و دفاع از یک حزب و یک منشور متحمل القاب و صفاتی گشتم که نمونۀ آنرا فقط در عهد قاجاریه میتوان سراغ گرفت. لیکن عکس العمل من چگونه بود!؟ همین سامانه شاهد است که قلم وجدانی حتی در شرایط فوق نیز از ادب دور نماند. همانگونه که تقاضا نمودم لطفآ بار دیگر و حداقل قسمت سوم نظریه و کامنت پیشین مرا ملاحظه کنید و آنرا با قسمت پایانی کامنتِ هموطن سلحشور یعنی همان «شیر و خورشید و تاج» مقایسه فرمائید. نظریۀ قبلی من متهم ردیف اول را جمهوری اسلامی معرفی نموده و چنانچه خوانندگان، نوازندگان و سازندگانِ ترانۀ "پریود" متهمند آنها را در ردیفهای بعدی قرار میدهد و لاغیر. امیدی غیر از آن ندارم که بار دیگر صفا، صمیمیت، نوع دوستی و بالاتر از همه ادب و نزاکت در سطح قبلی و حتی بیشتر از آن به میان مردم ایران برگردد و تا ابد در ایرانمان مأوا گزیند!
March 05, 2013 01:04:15 PM
---------------------------
وجدانی
هموطن محترم جناب ایرانی با عرض ادب! (۱)
به خوبی میدانم که جنابعالی به جامعۀ دانشگاهی و هیئت آکادمییک کشور تعلق دارید و بعید است که نکته ای و یا کوچکترین مطلبی از برابر دیدگان مبارکتان بگذرد و شما به آن نکته توجهی ننموده باشید. در ابتدا تقاضاء و تمنائی که از حضرتعالی دارم اینکه باردیگر نظر و کامنت اینجانب و بویژه عنوان و تیتر آنرا ملاحظه فرمائید و مجددآ قضاوت نمائید که آیا وجدانی اَدب و نزاکت را برتر و والاتر ندانسته و آنرا بالاتر از همه قرار نداده است؟ اینجانب در همان نوشتاری که جناب حق در کامنت خود یاد کردند و نوشتند: "نوشتار وجدانی گرامی «آقای مهندس دکتر سید محمود احمدی نژاد: بالاخره من دانشگاهیم!» نشانم داد وقتی کشوری دست مشتی اراذل، اوباش بیفتد، فاتحه ؛ادبیات سیاسی؛ و ؛تربیت اجتماعی در آن کشور خوانده شده!" مگر در صدر همین نوشتارم که جناب حق نام بردند اینگونه نمی خوانید: "کلمات، عبارات و جملاتِ قصار و چه بسا منحصر بفردی که بشرح زیر حضور خوانندۀ محترم تقدیم میشوند برگرفته از ویدئو کلیپهائی هستند که در دی ماهِ سال جاری شمسی در سامانههای اینترنتی چشم همگان به دیدن چکیدههائی از آنها روشن شد! این مطالب از کسی نیستند بجز رئیس جمهور اسلامی آقای مهندس-دکتر سید محمود احمدینژاد. اینکه سمبلِ معرّفی و نمایندگی ملتِ شریف، صاحب نام، با شخصیت، با معرفت و اهل ادبِ ایران در مجامع بینالمللی و جهانی بعهدۀ چنین شخص واقعآ گستاخ و بد زبان نهاده شده، جای بسی تأسف و سرافکندگیست. از آن جایی که لیاقتِ ملتِ خوب، نجیب و شایستۀ ایران بمراتب بیش از اینهاست آرزویی جز این ندارم هر چه زودتر ایرانمان را اشخاصی نمایندگی کنند که لایق، با شخصیت، با ادب، فرهیخته و خوش مشرَب بوده و باعث سربلندی بیش از پیش این ملت گردند."
March 05, 2013 12:59:59 PM
---------------------------
عرفان
درود بر دوستان گرامی
استاد ايرانی گرامی کاملا با شما موافقم . سخنان جناب وجدانی گرامی در مورد يک جامعه مدرن شايد بتواند مصداق پيدا کند اما در مورد جامعه سنتی ايران نه! ان اليتی از جامعه که دارای انديشه و اگاهی ميباشند شايد بتوانند به راحتی همچين تابو شکنی هايی را هضم کنند اما عوام قابليت هضم ان را ندارد.
بنده بسيار به اين خواننده علاقه مندم و تمام کارهايی که تا کنون ارائه داده را پسنديده ام هر چند معتقدم در بعضی از موارد تند رفته اما متاسفانه اهنگ پريود نشان داد که خواننده محبوب بنده در این اهنگ دچار خود فرخزاد بینی افراطی شده اند.
يادمان باشد که ما با جامعه ای سنتی و جهان سومی طرفيم.
پاينده ايران
March 05, 2013 12:18:14 PM
---------------------------
ایرانی
حق عزیزم، دوست نازنین، با درود
کاملا با تمام آنچه قلمی نمودی موافقم. البته از شهرت طلبی افراد نیز نباید گذشت. به همین دلیل مقاله را خود فرخزاد بینی افراطی گذاشتم. خواننده ترانه، یکی از مصاحبه شوندگان در مستند ؛شب بود؛ ساخته رها اعتمادی در شبکه من و نو ست. اگر آن مستند را دیده باشی، رابطه عنوانی که انتخاب کردم با شهرت طلبی خواننده، روشن می شود. در مورد ترانه هایی مانند آی نق، کاملا با تو موافقم. علی رقم چند انتقاد وارد بر آن، در کلیت به نفع خرافه زدایی و در راستای مبارزه عمل می کرد، اما این یکی چی؟ امیدوارم کلیه نیروهای ملی و حتی خوانندگان و هنرمندان، با درک شرایط حساس امروز، در راستای آزادی ایران و ایرانی گام بر دارند. آرزومند دیدار تو دوست گرامی در آن مکان موعود به همراه دوست دیگرمان که مدتی است ما را ترک کرده است اما کامنت هایش را در پارس دیلی نیوز می خوانم، هستم.
پاینده ایران
March 05, 2013 09:22:58 AM
---------------------------
حق
درود بر دوستان و ایرانی گرامی، دریغا بجز این سایت جای دیگری نوشتارهایتان چاپ نمی شوند! وقتی ترانه های اعتراضی ؛آی نقی؛ نجفی و ؛آقا نیگردار، پیاده میشم؛ از کیوسک منتشر شدند، میشد براحتی این وسیله ها را در راستای اهداف حقوق بشر، دمکراسی، آزادی، مبارزه با خرافه، تمامیت خواهی و معضلات سیاسی و و و توجیه کرد. هم ؛هدف؛ شان در اصل بحق، انسانی درست بودند و هم ؛وسیله؛ ها برای تمرکز بر آن حقوق و اعتراض بوضع موجود. ما هرگز نمی توانیم ۱۰۰٪ بدانیم که چه ؛هدف؛ ای در سرودن، اجرا و انتشار ترانه ؛پریود؛ بوده؟ فقط می توان احتمالات را در نظر گرفت. بنظر من، در بهترین وجه دوستی خاله خرسه بوده و در بدترین وجه فقط بنفع رژیمی و نامردان و زن نماهای زن ستیز. ؛هدف؛ دست اندرکاران این ترانه رایگان هر چه بود، ؛وسیله؛ را که انتشار ترانه باشد را بنظر من هیچ توجیه نمی کند. منم معتقدم این ترانه حرکتی غلط، و بی توجه به مکان، زمان و توده ها بود. این ترانه فقط بنفع کلیت رژیم بویژه اصلاحاتچی هایش است، بخصوص که کلیت رژیم و حامیان ایرانی! و بیگانه اش سخت نگران انتخابات کذایی خرداد ۹۲ اند. بنظر من، نه به جنبش زنان کمک می کند، نه به ۸ مارس و نه به اشاعه منشور جهانی حقوق بشر که زنان و کودکان بیشترین بهره را از آن در هر کشوری می برند. کلا به ؛هدف؛ که مبارزه با رژیم و رسیدن به دمکراسی، آزادی و حقوق بشرست هیچ کمکی که نمی کند بلکه زیانبار هم هست. دوباره خاتمی شیاد میتواند ادعا کند سکولاریسم یعنی بی دینی و بی بند و باری. بنظرمن، ترانه مذکور فاقد ؛تربیت اجتماعی؛ و یادآور چاله میدانی ها، جاهل ها و لاتهایی مثل خمینی و اجمدی نژادست. نوشتار وجدانی گرامی؛آقای مهندس دکتر سید محمود احمدی نژاد: بالاخره من دانشگاهیم!؛ نشانم داد وقتی کشوری دست مشتی اراذل، اوباش بیفتد، فاتحه ؛ادبیات سیاسی؛ و ؛تربیت اجتماعی در آن کشور خوانده شده! آیا بدون رعایت ؛ادبیات سیاسی؛ و ؛تربیت اجتماعی؛ هیچ کشوری به دمکراسی، آزادی و حقوق بشر رسیده؟ آیا هدف، وسیله را توجیح می کند؟ کدام هدف، کدام وسیله!؟ سپاس
March 05, 2013 02:53:04 AM
---------------------------
ایرانی
با درود خدمت دوستان
مسئله اساسی بر سر تحلیل درست اوضاع و شرایط، و طراحی و اجرای کنش های مناسب برای رسیدن به هدف آزادی ایران است. من از همایون آموخته ام که برای تحلیل واقع بینانه شرایط، نباید از انکار ترسید. مدت ها قبل در همین سامانه، در ذیل مقاله ای از آقای احرار، شرایط مصر را یا دوره کوتاهی از زمان نخست وزیری بختیار تا بازگشت خمینی از قم به تهران و ولایت فقیه مقایسه کردم و نشان دادم مصر نیز به همان راه می رود. این درست زمانی بود که همه برای بهار عربی از تونس تا یمن دست افشانی می کردند. امروز نیز همین برای سوریه پیش بینی می شود. سلفی های ریشو، کراوات خواهند زد و همان بلایی را بر سر سوریه خواهند آورد، که مرسی با تاییدات الهی آمریکا! بر سر مصر می آورد. مصر آرام نخواهد شد تا آمریکا به مرسی اجازه برخورد قهر آمیز با مخالفان را بدهد، همانگونه خمینی این اجازه را یافت. در تونس، با وجود تشکیل و سقوط دولتی اسلام گرا، اوضاع به همین صورت است. اسلامیست های کراواتی تنها با زور می توانند بر نیروهای سکولار فائق آیند. حال امروز همه دم از آزادی خواهان سوری می زنند، اما من با صدای بلند اعلام می کنم، این ها از مرسی بدترند. خاورمیانه ای اسلامیست و مسلح را آمریکا در حال ساختن است که دلایل آن را از دید خودم در آینده بررسی خواهم کرد. اما جسارت ارزیابی درست شرایط از منظر منافع و مضار آن برای ایران را من از همایون آموخته ام و تا به او بپیوندم، آن را ادامه خواهم داد. ضررهای ترانه مذکور برای ایران و ایرانی، بیش از منافع آن است.
پاینده ایران
March 05, 2013 12:59:50 AM
---------------------------
ایرانی
بخش ۳: البته از این نکته نیز نباید گذشت که ترانه های سخیف در هر جامعه ای وجود دارد. آزادانه ساخته و پخش می شوند، اما مخاطب آنها، گروه های تحصیل کرده و طبقات بالای اجتماعی نیست. بلکه حاشیه نشین ها و کسانی مخاطب آن ها هستند که در زمره تحصیل کردگان و افراد با پرنسیپ جامعه نیستند.
کلام آخر، سانسور نباید باشد، اما همانطور که شیر و خورشید و تاج گرامی قلمی کرد، آزادی همراه با مسئولیت است.
پاینده ایران
March 04, 2013 11:05:56 PM
---------------------------
ایرانی
بخش ۲: چنین نقدهای بی جایی، کسانی را که به درست یا غلط پاینبد سنت هستند، از اپوزیسون دور می کند، دوم، در تمامی بحث ها در این مدت انتشار ترانه، هرجا که مخالفان براندازی در بحث کم آورده اند، ما را با ترانه مدکور مورد تمسخر قرار داده اند، یعنی با چنین کاری، من به عنوان صف اول برخورد در ایران، مورد تمسخر واقع شده ام و متاسفانه ۹۰درصد جامعه به درست و یا غلط، این تمسخر را تایید می کند. حال شما می فرمایید زمانیکه می توان مانند همایون پدیده ای را نقد کرد، باید از این دست اشعار گفت، حداقل اجازه دهید بنده مخالف باشم. حال پرنسیپ ایرانی بودن به کنار. من می گویم اولویت امروز چیز دیگری است. ما هنوز از بسیاری بحث های با ریشه تاریخی خلاص نشده ایم. نوری علاها مشغول همان کاری هستند که در بهمن ۵۷ انجام دادند. دارند شاهزاده را مصادره به مطلوب در بازی دو سر برد می کنند (در آینده نزدیک به این موضوع طی مقاله ای خواهم پرداخت)، حالا ما با ساخت و اتشار چنین ترانه ای، چه مشکلی را حل می کنیم؟ بر فرض که هیچ انتقادی بر شعر و ترانه وارد نباشد، ضرورت چنین کاری در زمان فعلی چیست؟
دوست گرامی دقت کنید من از سانسور صحبت نمی کنم، من می گویم چنین کاری در زمان فعلی، منفعتی که ندارد هیچ، هزاران ضرر را نیز متوجه موضع ما در ایران کرده است. ما داریم برای این ترانه مسخره می شویم و پاسخی هم نداریم. می شود به جای ساخت چنین ترانه ای، سرودهای میهنی گفت. می شود با ترانه به مردم امید داد و برای مبارزه آماده شان کرد. می شود به جای این لودگی ها، ده ها کار مفید در راه مبارزه انجام داد. می شود نقد کرد، اما این دیگر کار هرکسی نیست. ضمن احترام به نظر شما، من با چنین کاری مخالفم، زیرا، در ایران هستم. هم مشکلات را از نزدیک می بینم (لازم نیست برای استشمام بوی فاجعه در ایران از آن دور شوید)، و هم نتایج حاصله از چنین ترانه ای مستقیما به موقعیت من به عنوان اولین خط برخورد با غیر براندازان در ایران، صدمه زده است.
March 04, 2013 11:05:06 PM
---------------------------
ایرانی
با درود خدمت دوستان
وجدانی گرامی
بخش ۱: شما با افکار و عقاید بنده آشنا هستنید و لازم نیست آن را برای شما تکرار کنم، عقاید سیاسی را عرض می کنم. اما یک موضوع مهم را فراموش نکنیم، ایران در بدترین لحظات به سر می برد، اما اگر قرار باشد پرنسیپ ایرانی بودن را رعایت نکند، پس این ایرانی بودن به چه معناست؟، مسئله دوم، قطعا کسانی که در داخل ایران زندگی می کنند، سقوط فرهنگی بوجود آمده را از نزدیک می بینند و لازم نیست تا از آن فاصله گرفته، تا درک کنند داستان چیست، داستان را هر روز در کوچه و خیابان می بینند. اگر به یکی از کامنت های من در همین سامانه که خطاب به ط-ش دوست دیگری درباب اخلاق نوشته بودم، مراجعه کنید، می بیند چندی قبل از ترانه مذکور، من هم از اخلاق امروز جامعه انتقاد کرده ام، اما لازم نبوده رکیک ترین کلمات ممکن را برای این کار به کاربگیرم. تازه این نظرها،نظراتی غیر تخصصی است و در حد نظرات افراد عادی است، تحلیل مسائل اجتماعی کارشناس خود را می خواهد که از عهده بنده به دلیل اینکه آن تخصص را ندارم خارج است. دوم بحث توجیه هدف و وسیله است. هدف وسیله را توجیه نمی کند، من به شرایط اجتماعی نقد دارم، تحت فشار هم هستم، پس رکیک ترین کلمات را به کاربگیرم برای بیان این نقد!، این چگونه استدلالی می تواند باشد؟. شادروان همایون را که هم بنده قبول دارم و هم جنابعالی، ببینید. مقاله اش را در همین ارتباط، بهمن خان هوشمندانه در سامانه قرار داده است. نقد اجتماعی یعنی همان که در مقاله می خوانید. ما همه شرایط وطن را می دانیم، بنده در که ایران زندگی می کنم، به چشم می بینم. اما اگر چنین ترانه هایی را تایید کنیم، راه را برای اینگونه مسائل در آینده ایران که دیگر جمهوری اسلامی نیست، بازکرده ایم. پس هدف وسیله را توجیه نمی کند، ما اسلامیست هم که نیستیم بگوییم طرف با نیت پاک شعر گفته است پس شعرش توجیه می شود. مسئله مهم تر، به ساده ترین بیان ممکن، مضرات سیاسی چنین کاری برای ما نیروهای بر انداز است.
March 04, 2013 11:02:36 PM
---------------------------
وجدانی
ادبِ مرد، به ز دولت اوست! (۳)
امروزه روز رژیمی در ایران بر سر قدرت است که دروغ، فساد، خشونت، قتل و غارت، ظلم و ستم، زور گوئی و زورگیری، شکنجه، تجاوز و خلاصه همه گونه جنایت از صفات مشخصه و ویژگیهای خاص آن بوده و تعفن اینها همه جا را فرا گرفته است. رژیمی که بهترین و برگزیده ترین عزیزان خانواده ها را از بین میبرد، رژیمی که خاک ایران را فدای سوریه میکند، رژیمی که کمر به از بین بردن اقوام، نژادها، اقلیتهای مذهبی ایران بسته است و در یک کلام رژیمی که هوای نابودی ایران در سر دارد و حتی اجازه نمیدهد که ملت از برای این همه نکبت و بدبختی ناله سر دهد، این رژیم چنان فضائی را بوجود آورده است که بیشترِ مردمِ شریف، نجیب و با کفایتِ ایران از فرط ندانم کاری و سرگردانی به راههائی پناه ببرند که سزاوارش نبوده اند و آخرین نمونۀ آن همین ترانۀ پریود میباشد. این درست که مردم ایران شریفند و نجیب و عفت کلام دارند اما فراموش نکنیم وقتی کارد به استخوان میزسد و مرگ و نابودی در کمین که نه بلکه لحظه به لحظه نزدیک میگردد دیگر شوخی بردار نیست و خیلی ها جهت نجاتِ جانِ خود و عزیزانشان دست به هر اقدام و عملی میزنند. رویِ همین اصل سازندگان و نوازندگانِ ترانۀ پریود گناهکارِ اصلی و ردیف اول نبوده و نیستند بلکه این جمهوری اسلامی است که به حق باید بر کرسی اتهام نشانده شود و محاکمه گردد.
و اما سخن اصلی و مسئلۀ اساسی این است که ما نباید با رد نمودن و کوبیدن الفاظ و کلماتِ حتی زشتِ و ناپسندِ بکار گرفته در متنِ ترانۀ پریود متعاقبآ جوّ نا سالم و نا پاکِ (از برکتِ جمهوری اسلامی) حاکم بر جامعۀ مظلوم مان را نادیده گرفته و دلیل و علت ساختن و بوجودن آوردنِ چنین ترانه ای در چنین جوّ بدی را نیز بکوبیم و سازندگان ترانه را به باد انتقاد بگیریم. در زمانی که رئیس جمهورِ محبوب رهبر جمهوری اسلامی حرف دهنش را نمی فهمد و هرچه بر زبانش می آید حتی به مقامات و شخصیت های چه ایرانی و چه جهانی از بد و بیراه نثار میکند دیگر چه انتظاری از مردمِ عادی و بی مسئولیت باید داشته باشیم!
March 04, 2013 04:37:05 PM
---------------------------
وجدانی
ادبِ مرد، به ز دولتِ اوست! (۲)
بالاخره موعد دادگاه فرا رسید و گرگ و بُزی در دادگاه و برابر قاضی قرار گرفتند. نخست و قبل از هر سخن و حرفی بُزی کوزۀ ماست را تقدیم قاضی نمود و از او دعوت کرد تا درِ کوزه را بازکرده و در صورت تمایل از محتوای آن بخورد. قاضی هم به خواهش آن حیوان بی آزار فوری درِ ظرف را باز نمود و از ماستی که در داخلش بود خورد و خیلی خوشش آمد. این کارِ بُزی به مزاج قاضی خوش آمد و به امید اینکه حتمآ گرگ خورشتی یا چیزی از گوشتهای لذیز آورده است رو به گرگ نموده گفت: تو چه چیزِ خوشمزه ای برای من آورده ای؟ گرگِ درنده و بد ذات فورآ کوزۀ خود را در مقابلِ قاضی گذاشت و چند قدم از آن فاصله گرفت. به محض اینکه آن قاضی بی خبر از همه جا درِ کوزه را باز کرد بادِ متعفن با تندی هرچه تمامتر به چهره و صورت قاضی خورد و آن دانه نخودی که داخل آن بود به چشم قاضی اصابت کرد و یک چشمِ او را کور نمود. بادِ متعفن کوزه همۀ فضای دادگاه را فرا گرفت و بویِ بد آن بر همه جا و همه کس مستولی شد.
از آنجائی که ادامۀ دادگاه و حکم قطعی قاضی در چنان فضای سنگین و طاقت فرسا معلوم است که چه خواهد شد بهتر است برای جلوگیری از طولانی شدن مطلب داستان خود را در همین جا قطع نمائیم و ارتباط آنرا با موضوع بحث یعنی ترانۀ "پریود" توضیح دهیم.
March 04, 2013 04:26:24 PM
---------------------------
وجدانی
ادبِ مرد، به ز دولتِ اوست! (۱)
مقدمتآ بجا خواهد بود که اشاره ای بسیار کوتاه و مختصر به داستان و قصه ای هر چند افسانه مانند اما آموزنده داشته باشم. قصه های زیادی در مورد برخوردها، جنگ و جدلها و دشمنی های همیشه موجود ما بین گرگ و بُزی بویژه در کتابهای کودکان خوانده و یا شنیده ایم. در یکی از این داستانها بالاخره بعد از دعوا و بگومگو های فراوان مابین گرگی که بزغاله های بُزی را خورده بود و بُزی و عدم رسیدن به یک توافق کلی قرار بر این میشود که هر دو طرف دعوا یعنی گرگ و بُزی به پیش قاضی بروند و ادعاهای خودشان را در برابر او مطرح نمایند و هرچه قاضی حکم نمود همان کنند.
در طی آن چند روزی که به موعد دادگاه مانده بود گرگ و بُزی در خلوت خود به این فکر بودند که چه رشوه ای به قاضی بدهند و چگونه او را از خویش راضی نمایند و یا حداقل مانع صدور حکم از سوی او بر علیه خود گردند. بُزی که حیوان بی آزار و خوش قلبی بود و حُسنِ نیت داشت از شیر خود ماست بسیار خوب و خوشمزه ای را درست کرده و آنرا در کوزه ای زیبا ریخت و درِ کوزه را با پارچۀ تمیزی بست و برای قاضی آماده نمود. و اما گرگ! این جانور درنده خو و بد طینت که مدام نقشۀ بسیار پلیدی در دل داشته و دارد به این فکر بود که چگونه و با چه حیله ای مانع آن شود که قاضی عادل بتواند حکم صادر کند. لذا یک کوزۀ نسبتآ بزرگی را فراهم آورد و دانه نخودی را در آن انداخت و سپس کوزه را از بادِ معدۀ خود که از بویِ گند آگنده بود پر ساخت و در آنرا با پوستِ گوسفندی که تازه آنرا خورده بود بسیار محکم بست.
March 04, 2013 04:21:48 PM
---------------------------
ایرانی
شیر و خورشید و تاج گرامی
با کلمه به کلمه آنچه قلمی نمودی موافقم. ارزیابی کارنامه جمهوری جهل و فساد در تمامی ابعاد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، نتایج فاجعه باری را برای ایران و ایرانی بر جای گذاشته است. نتیجه تلاش های پادشاهان فقید پهلوی و کارشناسان، با دسیسه اجنبی و خودفروختگان رنگ به رنگ، دچار آسیب های فراوانی شد، امروزمان در حسرت می گذرد، اما امیدوارم فردایمان در تلاش برای بازسازی وطن بگذرد.
پاینده ایران
March 04, 2013 09:42:35 AM
---------------------------
شیر و خورشید و تاج
***** پایان - این مبارزه برای نجات خاک است، برای نجات قانون است، برای نجات انسانها و انسانیت و مدنیّت است، برای نجات نجابت است، برای نجات فرهنگ و زبان و هویت است...، و برای ادامه بقای ایران و ایرانی است... *****
نتیجه اینکه وقتی در زمانی زندگی میکنیم که هیچ کسی و هیچ چیزی در جای اصلی خود قرار ندارد و یک رژیمی بر سر کار است که هرج و مرج فرهنگی، هرج و مرج زبان، هرج و مرج هویت، هرج و مرج شخصیت را سیاست روزانه خود کرده و در تمام زمینهها یک جامعه را به پایینترین رده انسانی رسانده، مسلما در نبود یک الگوی پاک، میهنی، و در نبود انضباط فرهنگی و سیاسی و قانونی و اجتماعی جای تعجب نیست اگر از این جامعه عصبی و سرگردان و هویت گم کرده کارهای عجیب و قریب سر زند که همگان را هاج و واج کند.
ملتی که فرزندش را کول میکند و به تماشای اعدامها میرود و دست زن و بچه خود را میگیرد و در گوشه خیابانها راها میکند که نان شب را بیاورند، و ملتی که قسمتی از بدن خود را بدست جراح میسپارد که نان شب بیاورد، و هزار فلاکت دیگر، همین که تا اینجا هم باقی مانده جای امیدواری است، که شاید از آن هنوز چیزی مانده باشد که بشود آن را نجات داد.
آن زمان که ما به برخیها میگفتیم نباید گذاشت این مبارزه به ده و بیست و سی سالها بکشد، آن زمان ما فکر اینجاهای کار را میکردیم... فکر آنهایی که چه به وسیله این رژیم نابود میشدند و یا بدست خود، خودشان را ویران میکردند... فکر اینها را میکردیم... اما آن زمان گوش کسی به این حرفها بدهکار نبود...
در هر حال، اکنون ما در یک هرج و مرج و در دوران سقوط یک ملت زندگی میکنیم. یکی دیگر از دلایل مبارزه ما با این رژیم همین است که نظم انسانی را در تمام زمینهها به ایران باز گردانیم. این مبارزه برای دوباره بلند شدن از زمین است. اما قبل از هر چیزی اول باید این رژیم را سرنگون کرد، تا سقوط یک ملت در تمام زمینهها متوقف شود.
March 03, 2013 04:16:28 PM
---------------------------
شیر و خورشید و تاج
***** ۳ - این مبارزه برای نجات خاک است، برای نجات قانون است، برای نجات انسانها و انسانیت و مدنیّت است، برای نجات نجابت است، برای نجات فرهنگ و زبان و هویت ایرانی است، برای تبدیل هرج و مرج تحمیلی در تمام زمینهها به یک نظم ایرانی و ایرانی وار است، و برای نجات یک فرهنگ غنی دو هزار و پانصد ساله از دست بی فرهنگی تحمیل شده هزار و چهار صد ساله قرون وسطائی است، و برای نجات آینده... و و وها است... *****
اگر به رجال سیاسی زمان شاه و قبل از آن بنگریم و اگر به کًل جامعه بنگریم و با امروز ایران مقایسه کنیم - با تمام کشمکشها و دوستیها و دشمنیها اکثرا در یک چیز هم خوانی داشتند و آن رعایت نزاکت زبان و حتی فرهنگی؛ که بیش از هزار و چهار صد سال با بیفرهنگی یک قشر قرون وسطایی آغشته شده بود اما با این حال رعایت حداقل اخلاق را میکرد - و باز میدیدیم که با تمام درگیریها هم سیاستمدارن ما و هم جامعه از یک نجابتی برخوردار بود که حتی در بدترین شکل آن از آن نجابت اخلاقی عبور نمیکرد. و اگر کسی از آن نجابت عبور میکرد کًل جامعه در برابر آن از خود واکنش نشان میداد و بحث روز کشور میشد. در آن زمان حتی آن قشر که بعنوان پایینترین قشر جامعه محسوب میشد، هم در بر خورد با یکدیگر و هم در بر خورد با دیگران باز دیده میشد یک اصولی را خودشان رعایت میکردند و اکثرا زمان و مکان را، حال به هر دلیل، تشخیص میدادند. در واقع لات بازی و جلف بودن روش زندگی جامعه نبود. بلکه هر چه بیشتر با گذشت زمان جامعه از آن دوری میکرد.
March 03, 2013 04:14:34 PM
---------------------------
شیر و خورشید و تاج
***** ۲ - این مبارزه برای نجات خاک است، برای نجات قانون است، برای نجات انسانها و انسانیت و مدنیّت است، برای نجات نجابت است، برای نجات فرهنگ و زبان و هویت ایرانی است، برای تبدیل هرج و مرج تحمیلی در تمام زمینهها به یک نظم ایرانی و ایرانی وار است، و برای نجات فرهنگ غنی دو هزار و پانصد ساله از دست یک بیفرهنگی تحمیل شده هزار و چهار صد ساله قرون وسطائی است، و برای نجات آینده... و و وها است.. *****
اتفاقا در مورد دموکراسی و مسئولیتهای فردی که با آن همراه است - چندین سال پیش موقعیتی پیش آمد که با چهل و سومین رئیس جمهور آمریکا (جورج والکر بوش) در مورد فرهنگ آمریکا و اینکه بکجا میرود و نحوه زندگی نسل جدید آمریکا... اینجانب با ایشان مطلبی را در میان گذاشتم که او در سخنرانیهای خود عین آن مطلب را بارها بیان کرد.
چیزی که در مورد فرهنگ آمریکا در آن زمان به آن اشاره کردم این بود که "آمریکاییها باید از این فرهنگ و تفکر که میگوید هر کاری که با انجام آن احساس خوبی میکنی، پس آن کار را انجام بده...، آن هم بدون در نظر گرفتن عواقب و تاثیر آن بر جامعه دوری کنند... وگرنه..."
از آن زمان به بعد بوش بارها در سخنرانیهای خود در ارتباط با فرهنگ آمریکا به این مطلب اشاره میکرد که:
" For too long our culture has said if it feels good do it " و آمریکا باید خود را از این فرهنگ دور کند... که بعدها هم بوش هم دیگران به آن مطلب به اینگونه اضافه کردند که آمریکا دارد به یک ملتی که حال میگوید " Let`s roll و به ملتی Altruistic " تبدیل میشوند...
Let`s roll مخصوصاً پس از واقعه یازده سپتامبر در آمریکا، بیشتر سمبل و معنی فداکاری و قهرمانی و پیشقدمی و ابتکار و آغازی؛ کاری را بخود گرفت.
و Altruistic به معنی نگران حال دیگران بودن و الگو و نمایانگر خوبی و خوش قلبی، و واژهای است که مخالف Egoistic یا فقط به فکر خود بودن و خودپرستی استفاده میشود.
March 03, 2013 04:12:42 PM
---------------------------
شیر و خورشید و تاج
***** ۱- این مبارزه برای نجات خاک است، برای نجات قانون است، برای نجات انسانها و انسانیت و مدنیّت است، برای نجات نجابت است، برای نجات فرهنگ و زبان و هویت ایرانی است، برای تبدیل هرج و مرج تحمیلی در تمام زمینهها به یک نظم ایرانی و ایرانی وار است، و برای نجات یک فرهنگ غنی دو هزار و پانصد ساله از دست یک بیفرهنگی تحمیل شده هزارو چهار صد ساله قرون وسطائی است، و برای نجات آینده... و و وها است.. *****
ایرانی گرامی،
کلا مبحثی که شما به آن اشاره کردید بر میگردد به اصالت و ادب و شخصیت و تربیت خانوادگی. یکی دیگر از مزایای این "انقلاب شکوهمندی" که کردند همین بود که تربیت و ادب و نزاکت اخلاقی از پنجره به بیرون پرتاب شد.
وقتی یک رژیم دینی لات پرور که تار و پودش از اراذل و اوباش تشکیل شده و زشتی را به تقدس تبدیل میکند و الگوی یک جامعه میشود، بدون شک بر کًل جامعه یک تاثیر منفی میگذارد.
و زمانی که همه از مزایای دموکراسی و آزادی بیان سخن میگویند، اما در مورد اینکه این آزادی با یک مسئولیتهای جدی همراه است که باید برای سلامت جامعه آنها را رعایت کرد؛ کمتر سخن گفته میشود؛ نتیجه همین میشود که برخی فکر کنند راه مبارزه با زشتی، خود تبدیل شدن به همان زشت است.
وقتی رژیمی تمام تلاش خود را بکار میگیرد که یک جامعه را مانند خودش بی بند و بار کند و اخلاق و ادب و شخصیت و انسانیت را از جامعه بگیرد - آنوقت وظیفه ما که وارد این بازیهای رژیم نمیشویم همین است که به جامعه هشدار دهیم و روشنگری کنیم و آنها را متوجه عواقب کار کنیم.
یکی از مسائلی که پس از سرنگونی این رژیم، در یک ایران آزاد و دمکراتیک با آن مواجه خواهیم بود - همین است که جامعه متوجه باشد و فراموش نکند، دموکراسی با آزادی بی بند و بار یکی نیست، و اتفاقا برعکس بلکه دموکراسی واقعی با مسئولیتهای سنگین همراه است.
March 03, 2013 04:06:26 PM
---------------------------
ایرانی
با درود خدمت وجدانی گرامی
مقاله این هفته خانم بقراط که در سامانه نیز درج شده است، راهنمایی لازم را ارائه می کند. با تشکر.
پاینده ایران
March 03, 2013 03:36:12 PM
---------------------------
ایرانی
بهمن خان گرامی، دوست و سرور نازنین
حتما مواردی را که در آن پیغام عرض کردم، به اطلاع شما خواهم رساند. بررسی بیشتری را نیز همین طور. دلگرمی و پشتگرمی ما در ایران، افرادی میهن پرست و دانا همچون شماست که در یادگار شادروان همایون گرد آمده اید و برای وطن و آزادی آن تلاش می کنید. در فردای آزادی ایران، متشکل شدن تمامی میهن پرستان در این حزب و تشکیل اولین کنگره در درون ایران، تنها آرزوی من است،
موفق و پاینده باشید
March 03, 2013 12:48:47 PM
---------------------------
وجدانی
تمنائی که فعلآ از جناب ایرانی دارم!
بعنوان یک مشروطه خواه و باورمند به اصولِ مترقی و در عین حال حافظ کیان، اقتدار و سرافرازی ایرانمان، قبل از هرگونه اظهار نظری ناپخته و ناآگاهانه از هموطنِ محترم جناب ایرانی این تمنا را دارم که نام و آدرس ترانۀ مورد نظر و مذکور در مقالۀ خود را اعلان فرمایند تا در صورت نیاز خواننده ای که از ترانۀ مزبور اطلاعی ندارد بتواند با آگاهی بیشتر نسبت به آن عکس العملِ مناسبی نشان دهد. با تشکر!
March 03, 2013 11:07:07 AM
---------------------------
بهمن زاهدی
با دورود خدمت ایرانی عزیرم،
پیام شما بدستم رسید. امیدوارم نظرگاههای بیشتری را در آینده نزدیک از شما در رابطه با سامانه جدید حزب داشته باشم. تمامی افکار من در این میباشد که سامانه جدید بتواند با سرعت زیاد برای ایرانیان داخل کشور قابل دسترسی شود.
از اینکه زمان میگذارید من را سرافراز میکنید و انرژی ادامه به کار را در من بیشتر میکنید.
ارادتمند
بهمن زاهدی
March 03, 2013 10:32:36 AM
---------------------------
|