حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
شاه کار (اِعجازِ زنان ایران)
وجدانی

March 08, 2013

جمعه 18 اسفند 2571 = March 8, 2013

 

مقدم

بیش از ۳۳ سال است یک عدۀ بسیار زیادی از مخالفین و دشمنانِ (چه اشخاص حقیقی و چه حقوقیِ) درجۀ اول شاه فقید محمدرضا پهلوی مانند: آیت‏الله خمینی، آیت‏الله منتظری، آیت‏الله طالقانی، آیت‏الله شریعتمداری، آیت‏الله مفتح، آیت‏الله مطهری، آیت‏الله بهشتی (تئورسین جمهوری‏اسلامی دکتر سید محمد حسینی بهشتی)، آیت‏الله علی خامنه‏ای، آیت‏الله مشکینی، آیت الله علی اکبر رفسنجانی، آیت‏الله موسوی اردبیلی، آیت‏الله احمد جنتی، آیت‏الله صادق خلخالی، ری شهری، محمد منتظری، مهدی کروبی، شیخ عزالدین حسینی، غفاری، طبسی، ناطق نوری، قدوسی، خاتمی، دست غیب، مهندس مهدی بازرگان، کریم سنجابی، ابوالحسن بنی صدر، صادق قطب زاده، دکتر ابراهیم یزدی، مهندس صباغیان، سحابی، مهندس چمران، رجائی، باهنر، امیرانتظام، جلال الدین فارسی، حسن آیت، مهندس موسوی، محسن رضایی، احمدی نژاد، برادران رفسنجانی، برادران لاریجانی، ملّاحسنی، عسگراولادی، نورالدین کیانوری، فرخ نگهدار، مریم و مسعود رجوی، علی کشتگر، علی کشگر، اسمائیل نوری علا، حزب جمهوری‏اسلامی، حزب توده، حزب کمونیست کارگری، فدائیان خلق، مجاهدین خلق، حزب دموکرات کردستان، حزب کومله، جبهۀ ملی، نهضت آزادی، کمیته، سپاهِ پاسداران، بسیج، جهادِ سازندگی، حراست، گشت ثارالله، گشت ارشاد، خواهران زینب، حزب الله، حماس، یاسر عرفات، حافظ اسد، بشار اسد، اسماعیل حنیه، حسن نصرالله، خالد مشعل، ... چین، روسیه و انگلستان، همگی دست در دست هم داده و بخیالِ خود دارند ایران را اداره می‏کنند و قصدشان این بوده و هست تا کشوری بهتر از زمان شاه فقید بسازند. اینکه موفق شده و به آرزویشان رسیده‏اند بماند، فقط خدا کند که ملتِ شریف و شجاع ایران هشیار و مراقب باشد تا میهنش همچنان ماندگار گردد. فعلآ تا اینجا را داشته باشیم!

من در پایانِ این مقدمه به رشتۀ تحریر در آمدۀ ویدئو کلیپی که بازگو کنندۀ حقایقِ بی‏شماریست و می‏تواند سندِ بسیار مهمی تلقی گردد را تحت عنوانِ "اِعجازِ زنان ایران" حضور خوانندۀ محترم تقدیم می‏دارم. این سندِ غیر قابل انکار ثابت می‏کند که در طولِ حکومتِ پادشاهی محمد رضا پهلوی و درست در زمانی که ایران به قول همین پادشاه از همه سو مورد خصومت و طمعِ‏ورزی ارتجاع سرخ و سیاه بود، شاه فقید توانست با درایت و سیاستِ منحصر به فردش ایران را حقیقتآ به دروازه‏های تمدنِ بزرگ برساند و شاخص ترقی و پیشرفتِ آنرا به استناد و گفتۀ سند فوق‏الذکر، الگوئی سازد برای دیگر کشورهای در حال توسعه و یا عفب نگهداشته شده.

اگر گفته‏ها، سخنرانی‏ها، سخن‏پراکنی‏ها، مصاحبه‏ها، کنفرانس‏ها و یا مطالبِ نوشتاری بسیاری از آنانی که مغرضانه ادعای این را دارند که شاه فقید محمد رضا پهلوی تمامی اقدامات و امور کشوری و لشکری را خود به تنهائی انجام می‏داده و سایرین و حتی وزرایِ خویش را اجازۀ دخالت در کارها نمی‏داد و آنها را، بلا نسبت، یک مشت خر (به گفتۀ ارباب زاده و ادیب دوران جناب آقایِ بهرام مشیری!؟) می‏انگاشت، آیا نمی‏بایست به چنین پادشاهِ بزرگ، توانا و سیاستمداری کم نظیز آفرین گفت؟ در آغاز این مقدمه اسامی تعداد بی‏شماری از افراد، گروه‏ها، احزاب و حتی کشورهائی که تلاش کرده و هنوز می‏نمایند تا ایران را به مقامی بالا و بقول آیت‏الله خمینی به آقائی و استقلال برسانند، آورده شد. آیا رساندند؟ ایران الآن در بین کشورهای حتی عقب مانده در مرتبۀ چندم واقع است؟

شاه فقیدِ ایران، حدود ۴۰ سالِ قبل وقتی از دست احزابِ آن زمان که اکثرآ در فکر منافع ملی و کشور خود نبودند و بیشتر در جهت سودهای گروهی و سازمانی و یا مزدور کشورهای بیگانه بودند، خسته شد ایرانیان را دعوت می‏کند تا حزب واحدی تشکیل بدهند و خود را از گزندِ اینگونه کنشگران سیاسی نجات دهند. دقیقآ بعد از این اقدام شاهانه بود که صدای اعتراض از سوی گروه‏ها و سازمان‏هایی که منافعشان به خطر افتاده بود، بلند شد و انواع اتهماتِ ناروایی را به محمد رضا شاه زدند و وی را به دیکتاتور بودن متهم نمودند. با اینکه مراد و پیر سیاسی اغلب آن احزاب و سازمان‏ها، در شوروی سابق، چین، کوبا، کره، آلمان شرقی، کشورهای اروپای شرقی و دیگر اقمارِ کمونیستی خانگاه داشت و بر تمامی آنها تنها و تنها یک حزب حکمفرمایی می‏کرد، اما به شاه ایران خرده می‏گرفتند که می‏خواهد ایران را تک حزبی نماید و تمامی قدرت را در اختیارِ خود بگیرد. امروز نیز بازماندگان و وارثان آن گروه‏ها و احزاب سیاسی با اینکه شاهدند هنوز که هنوز است و بعد از ۴۰ سال و در قرن بیست و یکم نیز مرادها و پشواهایشان همانند چین دست از راه و روش خود بر نداشته و هرسال بیش از سالِ قبل و در هر کنگرۀ تنها حزبش بیش از کنگرۀ قبلیش بر تک حزبی بودنِ خود اصرار ورزیده و بر آن پای می‏فشارد، باز همچنان و با بی‏شرمی هرچه تمامتر شاه فقید را می‏کوبند و او را گناهکار قلمداد می‏نمایند.

اینک توجه خوانندۀ محترم را ذیلآ به مطالب و ویدئوئی جلب می‏کنم که خود با خواندن و دیدن آنها به اقدامات بی‏نظیر و خدمات شاهکار مانند و تاریخی شاهِ فقید محمد رضاشاه پی ببرد و خود قضاوت نماید که آیا این پادشاه به فکر ایران و ایرانی بوده و منافع ملی را پاس داشته و یا آن خیلِ بی‏شماری از شخصیت‏های حقیقی و حقوقیِ معروف و مذکور در بالا و طرفداران و ذوب شدگانِ دو آتشۀ در آنها! و نهایتآ این سؤال را از خود نماید که اگر نظام پیشین با آن طرح‏ها و برنامه‏هائی که در دهۀ پنجاهِ خورشیدی در نظر داشت ادامه پیدا می‏کرد، آیا امروز ایران ما از بیشتر کشورهای جهان و حتی اروپائی در امر آزادی‏های سیاسی پیشی نگرفته بود؟

اِعجازِ زنان

«زنان و دختران که بنا بر دستوراتِ اسلامی تا آن زمان (انقلاب سفید) به زیر پوشش چادر پنهان و از گردونۀ زندگی روزمره خارج بودند مع الوصف به مخالفتِ شدید ملاها، از زنجیری که آنان را فقط به داخلِ منزل مهار کرده بود رهایی یافتند. از این پس دختران به فراگرفتنِ علومِ جدیدِ خانه‏داری و تغذیه محکوم شدند. مدارسِ جدید باز شدند و برای اولین بار در ایران تعلیماتِ ابتدائیِ اجباری ایجاد گردید. اولین دانشگاهِ ایرانِ نوین ساخته شد. شاه: "ما قانون برده‏داری را از بین بردیم و برده‏های دهقان‏نما را آزاد می‏سازیم." انقلابِ سفید با یک پیام رسمی از درونِ دربار آغاز می‏گردد و شاهنشاه در ژانویۀ ۱۹۶۳ (مطابق با بهمن ماه ۱۳۴۱ شمسی) مفادِ بازسازی اجتماعی ایران را به اطلاع عموم می‏رسانند. بلی! بالاخره اصلاحاتِ ارضی در مرحلۀ اول زمین‏های متعلق به دربار را بین زارعین تقسیم میکند و حال نوبت مالکینِ بزرگ است. و با وجود شعار؛ زمین متعلق به خودِ زارع است! ملاکان و تعدادی از ملاها با پشتیبانی نیروهای چپگرا دست به مقاومتِ سرسختانه علیه خواستِ شاه و این اصلاحات (زدند) اما مقاومتِ واپس‏گرایانۀ بخشی از ملاها بیشتر به خاطر مخالفت با آزادی زنان است ولی مع الوصفِ درگیریهای خونین بالاخره مفادِ این برنامه به مرحلۀ اجراء در می‏آید.

از این پس زنِ ایرانی نتنها اجازۀ رأی دارد بلکه حتی می‏تواند بعنوان نمایندگی مجلسِ شورا و سنا نیز در بیاید. او آزاد است! در ایرانِ مسلمان فرح شهبانوی ایران با شرکت در مراسم دولتی، بخش‏های ملی و بخصوص فرهنگی و اجتماعی بعنوان سمبل زنِ آزادِ ایران در می‏آید. طبق آمار شاگردانِ مدارسِ ابتدائی در بین سال‏های ۱۹۶۴ تا ۱۹۷۶ (تقریبآ برابر با سال‏های ۱۳۴۳ تا ۱۳۵۵ شمسی) از مرز ۱۷۰۰۰۰۰ نفر به مرز ۴۱۰۰۰۰۰ نفر می‏رسد و در مدارسِ متوسطه در پی همین مدت زمان تعداد دانش آموزان از ۳۲۶۰۰۰ نفر به ۲۰۰۰۰۰۰ نفر می‎رسد. از ۱۵۲۰۰۰ دانشجویِ دانشگاهی یک سوم آنان را دختران تشکیل می‏دهند. همچنین طبق آمار سالِ ۱۹۷۵ (مطابق با سالِ ۱۳۵۴ شمسی) ۴۴ درصد از تمامِ فارغ التحصیلانِ رشتۀ پزشگی و ۴۷ درصدِ فارغ التحصیلانِ رشتۀ داروسازی و علوم اجتماعی و ۵۵ درصد از فارغ التحصیلانِ رشتۀ تربیت معلم را همین دختران تشکیل میدهند و با چنین سیرِ صعودی قرار بود که تهران در سالِ ۱۹۸۰ (حدودآ در سال ۱۳۶۹ شمسی) میهماندارِ کنفرانس بین‏المللی دانشگاه‏ها باشد. رشد پرورشی اجتماعی ایران و رویِ عملکرد سپاه دانش، سپاهی که جهتِ ریشه کن ساختنِ بیسوادی در ایران تشکیل شده بود، بر آید. سربازانِ این سپاه (شپاهِ پاسداران نیز سپاه است!) بعد ازیک دورۀ تعلیماتیِ ۴ ماهه عازم دور افتاده‏ترین دهاتِ ایران می‏شدند. در شروع انقلابِ سفید ۸۵ درصد از جمعیتِ کشور ایران از نعمتِ سواد بی‏بهره بودند. در طی دورانِ ۱۴ سال بعد از انقلاب (سفید) بواسطۀ خدماتِ این سپاه تعداد بیسوادانِ ایرانی از ۸۵ به ۵۵ درصد تقلیل می‏یابد و "یونسکو" یکی از ارگان‏های سازمانِ ملل متحد این شاخص را بعنوانِ یک رکورد ثبت می‏نماید و "سازمانِ ملل متحد به دیگر کشورهای عقب مانده و در حالِ پیشرفت توصیه می‏کند که از سپاه دانشِ ایران جهتِ رشد اجتماعی ملتشان سرمشق بگیرند." (آیا از سپاه پاسداران نیز سرمشق می‏گیرند!؟)

خدماتِ بهداشتی که (لطفآ کلیپ ویدئوئی الحاقی را ملاحظه فرمائید!) این مجتمع در اختیارِ این زنِ جوان می‏گذارد رایگان است. مزایای دیگر نیز در چنین نوع مجتمع‏ها به چشم می‏خورد که موجب می‏شوند دیگر روستائیان نیز جذب این گونه مجتمعاتِ کشاورزی گردند. بعنوان مثال؛ مهدِ کودک! در ایران بر خلافِ دنیای غرب روابط و همبستگیِ افراد خانواده بسیار عمیق است و به همین دلیل اماکنی امثالِ مهدکودک آنچنان که باید و شاید در ایران توسعه پیدا نکرده‏اند ولی با این حال روز بروز به افزایش آن بیشتر مبادرت می‏ورزند چونکه زنِ ایرانی وارد بازارِ کار شده است. مهدکودک و تغذیۀ رایگان در مدارس، همۀ اینها از متفرقاتِ بیمه‏های اجتماعی است. بیمه‏ای که قرار بود عاقبت تمام ایرانیان از کارگر و کارمند گرفته تا شاغلینِ آزاد همگی را به زیر پوششِ خود در بیاورد. طبق برنامه‏ریزی و قانون، ۳۰ درصدِ درآمد صرف بیمه میگردید (منظور حق بیمه است) به این ترتیب که ۲۰ درصد آن کارفرما، ۳ درصدِ آنرا دولت و ۷ درصدِ باقی را کارگر می‏پرداخت. (این نسبت و تقسیم‏بندی فعلآ در آلمان بصورت مساوی ما بین کارگر و کارفرما سرشکن شده است) برای هرگونه از مخارج پزشگی کارگران فقط ۲۰ درصد و از مخارج بیمارستانی فقط ۱۰ درصدِ آنرا می‏پرداختند. البته ناگفته نماند که بیمه‏های اجتماعی به علت عدم تجربۀ کافی، کاغذ بازیهای اداری و طرز تفکر مردم دچارِ نارسائی‏هائی هم بود ولی پیشرفتِ آن نیز غیر قابلِ انکار است.

دعای روزانه (مثلآ در مدرسه): "خداوند را شکر می‏گوئیم که "امنیت را به ما ارزانی داشت". "ما برای ایران دعای خیر می‏کنیم" که چنین سرزمینی آرام و دارای امنیت است و همچنین برای شاهنشاه‏مان دعا می‏کنیم که تا ابد زنده بماند. ما برای سلامتی پدرِ تاجدارمان دعا می‏کنیم زیرا که از سلامتی او مادرِ تاجدارمان نیز در آرامش خواهد بود و با کمک خداوند با سواد می‏گردیم "تا در آینده خدمتگزارِ ایران باشیم"."(دانش آموزان این دعا را بصورت شعر و از بهر می‏خوانند)

کارخانه‏های مونتاژ جوابگویِ نیازِ کشور می‏باشند. تمامِ این پروژه‏های عظیم همواره به نیروی کارِ بیشتری نیاز دارند و برای پر کردن این خلاء این بار نیز نگاه‏ها به سمتِ زنان ایرانی معطوف می‏شوند. مسلمآ حقوق و مزایای بخشِ صنعتی براحتی آنها را جذب بازارِ کار می‏کند و بالاخره طبق ضوابطِ اقتصادی وقتی که با چنین سرعتی سرمایه به صورتِ سیل به جامعه سرازیر می‏گردد، بازدهیِ بجز تورم ببار نمی‏آورد. تورم به مرز ۲۰ درصد می‏رسد "ولی دستمزدها باز هم بالاتر می‏روند". تمامی باز سازی اجتماعی زادۀ انقلابِ شاه و مردم است!

شاه به کارگرانِ بخش صنعتی چنین می‏گوید: "امروز برای دومین بار برای بزرگداشتِ روزِ کارگر من با شما هستم." یکی دیگر از اصولِ انقلابِ سفید؛ سهیم کردن کارگران در سودِ کارخانجات است. و بدین ترتیب همه ساله ۴۹ درصد از کل سودِ کارخانجات در بین کارگران و کارمندانِ همان کارخانجات تقسیم می‏گردد.

طی یک مراسمِ رسمی رضا پهلوی ولایت عهدِ ایران از همافران (گروهی از آنان اولین نظامیانی بودند که با خمینی بیعت کردند) قدردانی می‏کند.

چه فردائی در انتظارِ ایران است؟ آیا ممکن است که در دورانِ کوتاهی بتوان تمامِ روابط و سننِ دیرینه را تغییر داد؟ به نسبتِ دیگر کشورهای مترقی در جهتِ منافع ملی، نظریاتِ شاه همواره با بهترین نتایج ممکنه همراه بوده‏اند. آیا راه حل‏هائی که جهتِ ترقی و بازسازی در ایران ارائه شد می‏توانند بعنوانِ سرمشق برای دیگر ممالک مورد استفاده قرار گیرند؟ به راستی ترقیاتِ انجام شده باعث حیرتند ولی هنوز برای رسیدن به مقصودِ نهائی راهی طولانی در پیش دارد. (نه! ارتجاع سرخ و سیاه نگذاشت ملتِ سلحشورِ ایران این راه طولانی را با افتخار طی کند و به مقصود نهائی یا همان "تمدنِ بزرگ" نائل شود! دست مغرضین، تمامیت طلبان و بدخواهان درد نکند!!)»

لینکِ ویدئوئی الحاقی:

https://www.youtube.com/watch?v=eKCHV2jEbHU

---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

وجدانی


شیر و خورشید و تاج معزز، ای که با خود نشان از افتخار و سربلندی ایران دارید!

من باید حقیقتآ بدین واقعیت اقرار نمایم که اگر نوشته و مقاله ام حرفی و سخنی برای گفتن دارد، اگر این قلم آن جرأت و توانائی را در خود سراغ دارد که به حرف در آید و بنویسد و اگر بر همۀ اینها ارزشی مترتب است، من همه را مدیونِ شجاعان و قهرمانان بنامی مثالِ شما شیر و خورشید و تاج عزیز میدانم. وجدانی، اگر این یک مقاله اش در نظر آمده و مقبول افتاده در عوض مطالب، نوشته ها، و کامنتهای سنجیدۀ آن هموطن نستوه و فرزانه ای چون شما، سطر به سطر و کلمه به کلمۀ آنها با ارزش، گرانبها و در خور ستایش و تقدیرند. آن بیانات گیرا و شیرین و طرحها و پیشنهاداتِ چه بسا بی نظیر و سازنده و از همه بالاتر شجاعت در حرف و عملِ شما چه درس ها و الهام هائی که به این وجدانی و سایر وجدانی های میهنمان نداده و نمیدهند!

من حتم دارم که نتنها شاه فقید محمد رضاپهلوی بر گونه های مبارکتان بوسه میزدند که حتی سایرِ سرآمدانِ ملی و ملتِ بزرگ و قدرشناس ایران نیز شما را بوسه باران خواهند نمود. با امید به اینکه همیشه از شما و ایده هایتان الهام ها بگیرم و در سایۀ لطف آنها بتوانم خدمتی برای ایرانمان و خوشنودی همیهنانمان انجام دهم، من نیز دورا دور به نوبۀ خود بر شما درود میفرستم و سرِ تعظیم فرود آورده بر دستانتان که خدمتها به ایران کرده اند بوسه میزنم.

March 10, 2013 12:17:24 PM
---------------------------

شیر و خورشید و تاج

***** پایانی ناتمام - زن ایرانی‌ تاج سر ایرانزمین است. *****

از این غربت دوری ها، دست و روی تمام مادران داغدار ایرانزمین را که فرزندان خود را در راه میهن از دست دادند می‌بوسم و در برابر آنها سر احترام فرود میاورم که در این زمان و تاریخ بی‌ هویتی ها، فرزندانی سر بلند در برابر تاریخ ایران و آزمایش روزگار به جامعه ایرانی‌ تحویل دادند. فرزندانی که از جان خود گذشتند اما از آزاده زیستن نگذشتند، و در برابر ظلم و ستم ایستادند و ایرانی‌ وار، هم به تو سری و هم به رو سری، یک "نه" آموزنده را الگوی نسل فردا کردند.

"اگر کشت خواهد تو را روزگار...، چه نیکوتر از پروازی پر افتخار؟"

ما ایرانیان نیازی به روز زن نداریم تا بدانیم زنان ایرانی‌ از کدامین انسان‌ها هستند. مگر می‌‌شود زن ایرانی‌ را دید و به ارزش و فداکار بودن و تیز هوش بودن آنها پی‌ نبرد؟ ای کاش این جامعه مریض مردسالار امروز، کمی‌ نجابت و صبر و مقاومت و تیز هوشی و فداکاری را از زنان تن و روح خسته، اما ایستاده و چون شیر غرنده ایرانزمین به ارث می‌‌برد.

یک مرد ایرانی‌ نباید خود را در موقعیتی قرار دهد که بخواهد از زن ایرانی‌ دفاع کند، بلکه یک مرد ایرانی‌ باید بگونه‌ای زندگی‌ کند که جامعه نیازی برای دفاع از زن ایرانی‌ را حس نکند و لازم نداند. زیرا وقتی‌ از یک زن ایرانی‌ دفاع می‌کنید، یعنی‌ جامعه مریض است و نیازی برای دفاع از زن در آن وجود دارد. که این به خودی خود یک ضعف در جامعه است. مشکل زنان ایرانی‌ مشکل همه ایران است و یک مشکلی‌ است که برای حل آن همه ایران باید بخود یک نگاهی‌ بیاندازد تا بشود آن را حل کرد. حال این مشکل از طریق یک مذهب خشک پدید آمده یا از طریق هویت گم کردن و تاریخ خود را نشناختن، یا مسئولیت‌ها را درک نکردن، یا ترکیبی‌ از همه اینها و و و...؟ آن بحثی‌ است جدا...

از این آزمایش سخت و بی‌ رحم روزگار با فداکاری و حماسه آفرینی گذر خواهیم کرد... جاوید و پاینده ایران

شیر و خورشید و تاج

March 10, 2013 08:25:09 AM
---------------------------

شیر و خورشید و تاج

***** بخش دوم - زن ایرانی‌ تاج سر ایرانزمین است. *****

یزدان ایرانزمین را سپاس که افتخار این را داشتم تا در میان آزاده زنانی بزرگ شوم که همیشه از خاندان پهلوی بخاطر احترامی که به زنان می‌‌گذاشتند قدر‌دان و از اینکه خاندان پهلوی به درستی‌، زن ایرانی‌ را تاج سر ایرانزمین، می‌‌پنداشتند سپاسگزار بودند.

سپاس از یزدان ایرانزمین، که پدری داشتم که همیشه به خواهرم می‌‌گفت: "دخترم تو یک ایرانی‌ هستی‌ و فراموش مکن که در هر کاری که میکنی‌ سفیر زنان آزاده ایران هستی‌ و گوشه‌ای از تاریخ آزادگان ایرانزمین را بر روی شانه‌های خود بدنبال می‌کشی"، و همیشه برای او تاریخ زنان آزاده ایرانزمین را مرور میکرد تا او هیچ گاه فراموش نکند از کجا آمده، و به کجا باید برود، و چرا؟

وقتی‌ زن ایرانی‌ را در چادر می‌‌بینم، نگران آنچه که میداند نیستم، بلکه از آنچه که نمی‌‌داند نگران میشوم، و از آنچه که بر سر فرزندان خود و نسل فردا می‌‌آورد نگران میشوم. وقتی‌ زن ایرانی‌ را در چادر می‌‌بینم، خود را در یک زندان که افکار و اندیشه و آرزوهای مرا به زنجیر کشیده حس می‌‌کنم، و آزادی خود را در زیر چادر تحقیر و محدود تنگ بینی‌ ها مانند یک اسیر که به دیوار میخ شده حس می‌کنم. وقتی‌ که زن ایرانی‌ را در چادری، مبحوس می‌‌بینم، او را از مسئولیت‌های فردی، و از کوروش بزرگ و فردوسی‌ و و و ها.. بسیار دور می‌‌بینم، و برای حال و روز ایران من...، این سرزمین بزرگان و آزادگان ستم دیده... در خود می‌‌شکنم.

امیدوارم که روزی تمام زنان آزاده ایرانی‌ به روش و احترام و غرور و زندگانی‌ به سبک ایرانی‌ وار، که روش نیاکان ما بوده و شایسته هر زن ایرانی‌ است، آشنا و به آن دست یابند و هرگز فراموش نکنند که "زن ایرانی‌ تاج سر ایرنزمین است." و نه چادر سر ایرانزمین...

March 10, 2013 08:23:49 AM
---------------------------

شیر و خورشید و تاج

***** بخش اول - زن ایرانی‌ تاج سر ایرانزمین است. *****

وجدانی گرامی‌،

پس از خواندن مقاله شما، تنها چیزی که میشود به شما گفت این است که: " درود بر تو‌ای فرزند قدر‌دان، با غیرت، حقیقت گوی، و بیدار ایرانزمین.

اگر شاه فقید زنده بود، روی تو فرزند ایرانزمین را می‌‌بوسید که دست کم متوّجه شدید که شاه هیچ هدفی‌ بجز بزرگ کردن و ارج نهادن به این ملت بزرگ را نداشت و در تمام دوران سلطنت خود سعی‌ کرد که ایرانیان را، چه زن یا مرد را به جایگاه اصلی‌ آنان، که همانا جایگاه بزرگان می‌‌بود بازگرداند.

شاه ایرانزمین سعی‌ کرد به تمام ایرانیان یادآوری کند که - "زن ایرانی‌ تاج سر ایرانزمین است".

شاه با تمام تهمت‌ها که به او میزنند و اشتباهاتی که برخی‌ مدعی هستند او به تنهایی‌ انجام داد، با تمام اینها او هر کاری در راه ایرانی‌ انجام داد با دوراندیشی، و با یک نیت پاک و وجدان پاک همیشه سعی‌ کرد حرمت پندار، گفتار و کردار پاک را رعایت کند، و همه اینها با یک هدف کلی‌ انجام شد - دوباره بلند کردن ایرانیان از زمین، و آنها را به مقام‌های شایسته یک ملت بزرگ رساندن بود.

قلب شاه با ضربان قلب فرد فرد ایرانیان تنظیم شده بود و آن زمان که این جمهوری بد صفت و زشت اسلامی قلب ایرانیان را نشان گرفت و به رگبار گلوله بست و سرّ عاشقان میهن را بر بالای دار‌ها برد - جای تعجب نبود وقتی‌ دیدیم دیری نگذشت که قلب شاه نیز از حرکت ایستاد و سر او بر سینه افتاد، و از آن زمان، ایران و ایرانی‌ یک سرمایه ملی‌ میهندوست، آینده نگر، و دلسوز را از دست داد.

یزدان ایرانزمین را سپاس می‌گویم که هرگز بر سر زنان خانواده خود چادر ندیدم و همیشه بعنوان یک مرد ایرانی‌، به روش پاک و ایرانی‌ وار زندگانی‌ کردن زنان خانواده خود افتخار کرده و می‌‌کنم. خوشبختانه زنانی که من در کنار آنها بزرگ شدم، همیشه در راه ایران و ایرانی‌ قدم برداشتند و هرگز برای آن کار نیاز نداشتند که خود را زیر چادر پنهان کنند و همیشه با سربلندی در همه کار مظهر یک زن آزاده ایرانی‌ بودند و هنوز هم هستند.

March 10, 2013 08:20:57 AM
---------------------------

وجدانی


هوطنانِ گرامی ایرانی و حق، با تشکر از شما!

به پاس محبت و توجه بزرگوارانه تان سزاوارترین و خالصانه ترین درودها و تهیاتِ مخصوص خودم را به حضورتان ارسال داشته و امیدوارم ارجی مناسبِ حال که همانا آزادی و رهائی مجدد ایرانمان از چنگالِ ضحاکان تازی صفتِ زمانه است، بزودی زود نصیب شما و بلکه همۀ ایرانیان سلحشور و وطنپرست دیگر گردد. این قلمِ من نیست که زیباست و یا زیبا می نویسد بلکه این عشق وطن خواهی و ذوب شدن هموطنانی همانند شما در آن است که هر گفته، مطلب و نوشته ای را در باب بزرگی و عزت وطن بسان آن عشق زیبا می یابید.

از اینکه قدری دیر کامنتِ شماها را متوجه شده و به آن پاسخ دادم عذر می طلبم.

March 09, 2013 06:56:07 PM
---------------------------

حق

درود و سپاس ویژه خدمت شما وجدانی نازنین تقدیم می کنم؛ امیدوارم بپذیرید. هر انسان با وجدانی جدا از اینکه جمهوریخواه یا پادشاهیخواه باشد نمی تواند خدمات رضاشاه بزرگ و محمد رضا شاه پهلوی به ایران و بویژه به زنان و کودکان ایرانی را ارج ننهد و سر تعظیم بر ایندو ابر مرد تاریخ ایران فرود نیاورد. بارها با خود اندیشیده ام که آیا ایندو پادشاه به بزرگی کوروش بزرگ و داریوش بزرگ برای نبوده اند!؟ با این تفاوت که در دوران قدرتمندی هخامنشیان این امتیاز را آنها داشتند که ابر قدرتی بجز آنها نبود. ایرانی هم نبود. پادشاهان پهلوی برخلاف آندو پادشاه بزرگ هخامنشی کشوری را از قاجاریان تحویل گرفتند که ایران یکی از فقیرترین ۲۰ کشور موجود در آنزمان بود و روس و انگلیس سایه سنگین خود را بر آن انداخته بودند و شیرازه مملکت داشت از هم می پاشید. انچه پادشاهان پهلوی در ۵۷ سال انجام دادند خود شاهکار و معجزه بودند. آنها از فرصتی که بدست آمده بود و می دانستند کوتاهست حداکثر استفاده را کردند. این فرصت اختلافات سیاسی جهان دو قطبی آنزمان بود. عجله برای رسیدن به دروازه های آن تمدن بزرگی که بدنبالش بودند اینگونه توجیه می شود. این وسط بزرگترین دشمنانش تا به امروز لیست کسان و احزاب و گروههایی بودند که در اول نوشتار شما، وجدانی عزیز، دیده می شوند. اینهایی که بدرستی می گویید اربابانشان در کشورهای خود تک حزبی یکی از ارکان ایدئولوژیشان بود و دست برداشتن از آن ناممکن. بجز انگلیس که چند حزبی بود ولی برخلاف ایران در درون کشور دشمن نداشت واگر دشمنی مثل گروه تروریستی آی آر اِی داشت ولی اکثریت غالب در کشور با دولت بودند و نه بر دولت در اینمورد. امروز در صحنه سیاسی ایران همان دشمنان داخلی مان در درون و برون مرز که شما لیستی از آنها را در آغاز نوشتارتان آورده اید را می بینم که هنوز فعالند. فعالیتشان همانست که همیشه بود؛ بر ایران بودن و نه برای ایران بودن. نمونه اش اسماعیل نوری علاء است که در مقاله اخیرش با الفاظ طوری بازی می کند که انگار پاکترینها اوست و اعضاء شبکه اش و بس!

March 09, 2013 02:19:33 AM
---------------------------

ایرانی

با درود خدمت دوستان
وجدانی گرانمایه، مقاله بسیار زیبایی را قلمی نمودید.
۸ اسفند ۲۵۳۶، جشن شانزدهمین سال اعطای حقوق سیاسی به زنان در سالن ۱۲ هزار نفری مجموعه ورزشی آریامهر
...به زن های کارگر، کشاورز، کارمند، خانه دار که در اینجا ذکر کردند، اضهار امتنان بنمایم. عده کمی بین شما، به یاد دارند، که وضع نه فقط زن، بلکه وضع زن و مرد و مملکت ایران، قبل از سنه ۱۲۹۹ شمسی چه بود. آنهایی که به خاطر دارند، می دانند، از این مملکت به جز اسمی، چیزی از آن باقی نمانده بود. مناطق مختلفی از مملکت، تحت سلطه و استیلای خارجیان متعدد بود، ... در تمام مدت اشغال، خود ستایی نمی کنم، مسلما عده ای بودن که دلشان خون بود و به طور انفرادی با خارجی مبارزه کردند، اما قطعا من بودم، که در مقابل خارجی مقاومت کردم. (تشویق حضار)..... این ننگ زایل شد. نصف حمعیت مملکت ایران، مثل دیگر جمعیت ایران، وارد اجتماع شد، مسئولیت ها را قبول کرد، شاید خودش کاری در این راه انجام نداد، ولی شرافت مندانه مسئولیت ها را قبول کرد برای اینکه تمام زن هایی که ما در کارهای مسئولیت دار، می بینیم، آن کارشان را با شرافت و نزاکت و انضباط انجام می دهند. البته دشمن های قسم خورده ایران، اتحاد نامقدس سرخ و سیاه، میل دارد که جمعیت مملکت نصف بشود، و نصفی که نه فقط بدرد نخورد، بلکه انگل اجتماع باشد و مادرانی باشند که در روح و فکر فرزندانشان خاک مرده بپاشند، باز دیدیم که آزادی های بیشتر و روز افزون تری که ما دادیم، بیش از پیش، باز آن اتحاد نامقدس بین سرخ و سیاه، چه در داخل و چه در خارج مملکت را روشن کرد، ولی ما به سیاست خود ادامه می دهیم....ایران، انشاءالله، با پایداری فرد فرد اهالی آن، به سوی تمدن بزرگ پیش خواهد رفت. (شاهنشاه آریامهر)
پاینده ایران

March 08, 2013 05:39:57 PM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites