ایران
کمتر از سه ماه تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ایران زمان باقیست، رژیم اقتدارگر و توتالیتر جمهوری اسلامی به دنبال برگزاری هر چه باشکوهتر انتخابات (بخوانید انتصابات) خود است تا مشروعیت از دست رفته خود که ماحصل تقلب اشکار در انتخابات سال 1388 بود را دوباره بازیابی کند اما یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اینبار به شدت تحت الشعاع مسائل و بحرانهای سیاسی و اقتصادیست که رژیم ولایت فقیه را در باتلاقی عمیق فرو برده است.
علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی، امروز در شرایطی ویژه مجبور به برگزاری انتخابات ریاست جمهوریست، از طرفی در سیاست خارجی و بر سر مسئله هستهایی، برگزاری نشستهای طولانی، فرسایشی و بدون نتیجه برای طرفین سبب تحمیل تحریمهای بیشتری بر کمر اقتصاد بیمار ایران شده و به طبع آن ورشکستگی کارخانههای بزرگ، بیکاری کارگران و ناتوانی ادارات دولتی در پرداخت حقوق ماهیانه کارمندان که احتمال شورش و اعتصبات عمومی را فراهم آورده و از طرفی سهم خواهی احمدی نژاد از انتخابات آتی ریاست جمهوری و اصرار او برای به پیروزی رساندن مشایی در این انتخابات و اجرای پروژه «احمدی نژاد-مشایی» که نوع ایرانی پروژه روسی «پوتین-مدودیف» است خواب رهبر جمهوری اسلامی را آشفته کرده است.
علی خامنهای در طول بیست و چهار سال رهبری جمهوری اسلامی همواره نشان داده که از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود و هرکسی که از مقامی کنار رفت را دوباره به بازی نمیگیرد برای نمونه:، میرسلیم، علی اکبر ناطق نوری و یا سید حسن روحانی که به عنوان چهرههایی سابقا کارآمد شناخته میشدند امروز به عنوان مهرههایی سوخته به شرط آن که در برابر رهبر قد علم نکرده و ابراز وجود نکنند در سازمانها یا مناصب دولتی فرمایشی مانند مجمع تشخیص مصلحت نظام به بازی گرفته شده و یا به قول ایشان در کشتی نظام باقی میمانند ،اتفاقی که در سال 88 برای اولین بار نقض شد و رهبر جمهوری اسلامی با نقش دادن به آقای موسوی که سالها در سکوت سیاسی به سر برده بود قصد داشت تا با استفاده از محبوبیت او در مقابل احمدی نژاد مردم را به صحنه کشانده و در نهایت آشکارا تقلب کند و احمدی نژاد را به کرسی ریاست جمهوری رساند،رویدادی که با وجود به محقق شدن، برای رژیم و شخص آقای خامنهای هزینهایی گزاف داشت.
با تمام این تفاسیر در شرایط امروزی و با توجه به جمیع جهات آقای خامنهای قبل از تابستان امسال مجبور به نوشیدن یکی از جامهای زهریست که پیش رویش قرار دارد، اول:نوشیدن جام زهر هستهایی، با توجه به پیامهای معنی دار و مثبت پرزیدنت اوباما در پیام نوروزی و علی خامنهای در سخنرانی سالیانه نوروزیاش در مشهد، رهبر ایران با قبول توقف غنی سازی اورانیوم (حتی به صورت موقتی) و فرستادن اورانیوم غنی شده به خارج از ایران نه تنها از زیر فشارهای جامعه جهانی (که دغدغه عدم دستیابی ایران به سلاح هستهایی دارند نه عدم رعایت حقوق بشر) بیرون میآید بلکه با تسلط بیشتری اوضاع سیاسی داخل را کنترل کرده و موفق به خواباندن مچ احمدی نژاد میشود. آمریکا و متحدانش هم کمافی سابق حقوق بشر در ایران را فراموش کرده و در نتیجه دست حکومت را در سرکوب وحشیانه مردم باز میگذارند. دوم: اتفاقاتی که در هفتههای گذشته بین احمدی نژاد و برادران لاریجانی افتاد حاکی از آن بود که در احمدی نژاد در دوران که سرپرستی وزارت اطلاعات را بر عهده داشته بسیاری از پروندههای فساد گسترده سیاسی و اقتصادی سران رژیم و آقازادهها در رژیم ولایت فقیه را با خود بیرون آورده شاید آزادی بیست و چهار ساعته سعید مرتضوی و برگزاری دادگاه غیرعلنی برای او مهر تاییدی بود بر ترس رهبری از احمدی نژاد. در این حالت خامنهای با قبول کردن نامزدی رحیم مشایی در مقابل کاندید مورد نظر احتمالی خود علی اکبر ولایتی و آگاهی از این موضوع که در برابر نامزد مورد عنایت او و کاندید مورد نظر احمدی نژاد، رحیم مشایی از بخت بالاتری برای پیروزی خواهد داشت و همچنین با توجه به سخنان تیم احمدی نژاد مبنی بر برگزاری انتخابات آزاد و غیر مهندسی شده، امکان تقلب در انتخابات هم هزینهایی مانند رد صلاحیت مشایی برای نظام خواهد داشت سید علی خامنهای جام زهر را نوشیده و وارد بازی از پیش باخته میشود. سوم: گفتههای رهبر جمهوری اسلامی در سخنرانی سالیانه نوروز در مشهد و تاکید او مبنی براین که هیچ یک از نامزدهای احتمالی انتخابات «وابسته» به او نیستند و همه گروههای سیاسی برای ورود به انتخابات آزاد هستند، از دید بسیاری به (چراغ سبز) برای حضور اصلاحطلبان در انتخابات تعبیر شد. شاید رهبر جمهوری اسلامی متقاعد شده که با نوشیدن جام زهر اصلاحات، کاندیدای اصلاحطلبِ بیهویت اما محبوبی مانند خاتمی را وارد میدان کرده و در مقابل مشایی قرار دهد و بدون هزینه دادن تیم احمدی نژاد را از میدان بدر کند، در نتیجه برای چهار سال اصلاحطلب بیاختیاری را بر مسند ریاست جمهوری خواهد داشت که نه تنها از خطوط قرمز رهبری خارج نمیشود بلکه از چهار سال پیش و پس از انتخابات مناقشه برانگیز 88 تا کنون در هیچ سخنرانی یا مصاحبهایی صحبتی از تقلب و یا حتی شبهه داشتن آن نکرد! حتی علیرغم موضع سران دربند جنبش سبز به دماوند رفت در سکوت خبری در انتخابات مجلس شورای اسلامی شرکت کرد تا همچنان در کشتی طوفان زده نظام باقی مانده باشد! بنابر این شاید بتوان گفت عاقلانهترین کار و کم هزینهترین جام زهر در شرایط کنونی برای اقای خامنهای دادن چراغ سبز به اصلاحطلبان برای شرکت در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری است.
خارج از ایران
به عنوان وب نگار و روزنامه نگار جوانی که بخش اصلی زندگی خود را در ایران سپری کرده به جرات مینویسم که فعالیت سیاسی و مبارزه با جمهوری اسلامی در خارج از کشور در بسیاری از موارد کاریست به غایت سختتر از مبارزه در داخل ایران.
هدف از این سطور شناساندن و آشنا کردن خوانندگان به خصوص در داخل ایران که به اصطلاح در داخل گود مبارزه میکنند با نوع مبارزه و سختیهای آن در خارج گود است!! رژیم جمهوری اسلامی با ثروت هنگفتی که از درآمد نفت در اختیار دارد به فرستادن جاسوس و مزدور به میان نیروهای دلسوز مخالف رژیم از چپهای کمونیست گرفته تا جمهوریخواهان و طرفداران نظام پادشاهی سعی در برهم زدن اتحاد این نیروها کرده و هرجا جمهوری اسلامی احساس خطر میکند نیروهایش را در آن طیف فعالتر میکند. این امر کار مبارزه را برای مخالفین واقعی جمهوری اسلامی سختتر میکند چون مرز میان همسنگر و دشمن به سختی و در خیلی از موارد غیرقابل تشخیص است. شاید گزارش وزارت دفاع آمریکا در سال گذشته شمسی که از وجود سی هزار عضو و جاسوس وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در سراسر جهان خبر میداد تنها گوشه کوچکی از واقعیات و مشکلات اپوزیسیون خارج از کشور بود.اما نکته به همین جا ختم نمیشود و به گمان نگارنده این سطور این آمار فقط شامل جاسوس های رسمی جمهوی اسلامی است و نه جاسوسها و مزدورهایی که رژیم با انداختن تورهای اطلاعاتی در میان مردم عادی ساکن کشورهای خارجی به دام میاندازد. برای درک بهتر مطلب به مثالی اشاره میکنم: شهروندی ایرانی در یکی از کشورهای خارجی به قصد انجام امور اداری به سفارت جمهوری اسلامی در کشور مربوطه مراجعه میکند،در ابتدا به او پیشنهاد تدریس به فرزندانِ کارمندانِ سفارت داده میشود و این فرد با قبول این درخواست در آنجا مشغول به کار میشود. پس از چندی تیم اطلاعاتی سفارت به او حکم میدهد که باید در بین ایرانیان مقیم آن کشور به جاسوسی بپردازد و پس از رد این درخواست توسط آن فرد، او تهدید میشود که آمد و شد او که توسط دوربینهای مدار بسته ضبط شده به سفارت جمهوری اسلامی در اختیار پلیس آن کشور قرار داده خواهد ش د( طبق قانون فرد پناهنده در صورت رجوع به سفارت از شش ماه تا دو سال زندانی و سپس به کشورش دیپورت میشود) و پس از دیپورت او به ایران آنجا در چنگال رژیم قرار خواهد گرفت.! این فرد دو راه در پیش خواهد داشت یا ذلت همکاری با رژیم و ننگ جاسوسی یا دیپورت شدن به جهنم جمهوری اسلامی و به تبع آن زندان و شکنجه!. این تنها یکی از ترفندهای جاسوسسازی رژیم ولایت فقیه است. در این میان نباید از تلویزیونها و رادیوهایی که از بامداد تا شامگاه با فحاشی به رژیم ولایت فقیه و همچنین اپوزیسیون! خواستهای جمهوری جهل و جور و فساد را عامدانه پیش میبرند. البته این جریانات در گذر زمان شکلهای دیگری هم به خود گرفته به عنوان مثال افرادی که به عنوان اپوزیسیون جاانداز جمهوری اسلامی در بدنه اپوزیسیون جا گرفتهاند در مواقع بحرانی سر بر آورده نقاب از چهره بر داشته و به لجن پراکنی و تخریب اپوزیسیون برانداز میپردازد. به عنوان نمونه مقاله اخیر اکبر گنجی مرزهای دروغگویی و عوامفریبی علیه نیروهای اپوزیسیون را در نوردیده است! اکبر گنجی با حقیر شماردن و بی جایگاه قلمداد کردن اپوزیسیون برانداز نزد مردم داخل ایران به این نکته اشاره میکند که اپوزیسیون خارج نشین در پی متقاعد کردن جامعه جهانی مبنی بر تلاش ایران برای دستیابی به سلاح هستهایی و متعاقب آن حمله نظامی به ایران است! اکبر گنجی اما نگفت ایا اتحادیه اروپا، شورای امنیت سازمان ملل و آژانس انرژی اتمی همگی در این سالها بیکار بوده و چشم به دهان اپوزیسیون خارج نشین دوخته بودند!؟ اکبر گنجی با دروغ پردازیهای خود این مسئله را عنوان نکرد که تمام اپوزیسیون برانداز مانند شخص شاهزاده رضا پهلوی یا حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) همواره مخالفت خود را از حمله نیروی نظامی خارجی به ایران اعلام کردهاند حزب مشروطه ایران به عنوان تنها حزب طرفدار پادشاهی پارلمانی بارها در مقالات و بیانیههای خود اعلام کرده در صورت جنگ احتمالی در کنار مردم ایران خواهد ایستاد. در چنین فضایی و با توجه به حضور این افراد، از ابراهیم نبوی مبتکر پروژه اسب تروای رژیم و کارچاقکن اصلاحطلبان و هاشمی رفسنجانی گرفته تا امیرعباس فخرآور از طرفداران جدید پادشاهی! مبارزه که هیچ! نفس کشیدن هم در چنین فضای مسمومی سخت آزار دهنده است.
جمهوری اسلامی در خارج از کشور تا آنجا علیه اپوزیسیون واقعی پیش میرود و میتازد که سفارت جمهوری اسلامی در فرانسه در پروندهایی پانصد صفحهایی علیه روزنامه نگاران ایرانی مقیم پاریس به طرح دعوی میپردازد،در این شکایت سفارت جمهوری اسلامی از این روزنامه نگاران به جرم پاشیدن رنگ و دیوار نویسی بر روی دیوار سفارت اعلام جرم کرده و خواستار دریافت غرامت (پنج میلیون یووریی) میشود که پس از سه سال رای دادگاه پاریس به آنها همان هیچی بزرگی بود به اندازه آن رهبر کبیر هیچی انقلاب! ظاهرا آقایان فراموش کردهاند در اروپا این عدالت قانون و دموکراسیست که حکم میراند نه قاضی صلواتیها و شاید تنها دلخوشی که علیرغم ناملایمات ما را در اینجا نگه میدارد همین حکمرانی قانون است و بس! با در نظر گرفتن تمام این مسائل اپوزیسیون برانداز همچنان به کار خود ادامه میدهد و به صورت شفاف از مبارزین داخل میخواهد که سرنوشت آینده ایران، اپوزیسیون برانداز و در راس آن شاهزاده رضا پهلوی را به هیچ حرکتی گره نزنید، با وجود عوامل جمهوری اسلامی در بدنه اپوزیسیون امکان هر شکستی در هر برنامهایی هست اما ما دوباره از نو آغاز میکنیم و امید داریم به پیروزی. فراموش نکنید که در مبارزات شما در داخل و ما در خارج از کشور ما تنها یک بار باید پیروز میدان شویم در حالی که رژیم ملایان برای جلوگیری از سرنگونی و بر مسند قدرت ماندن هر بار باید پیروز شوند! به امید دیدن آن روز مبارزه کرده و خواهیم کرد.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|