اتفاقات این روزهای قرقیزستان شاید بیش از هرکشوری و هر ملتی نظر ایرانیان را به خود جلب کرده، چرا که پس از پشت سر گذاشتن سالی پر از حادثه های خوب و بد، حالا سال نو خود را با خبری از آن سوی دریای کاسپین آغاز می کنند که ملتی، دولت دروغگو و وعده دهنده ای را که برای رفع احتیاجات و مشکلات اقتصادی با حمایت مردم آغاز بکار کرد ولی در نهایت به آن اهداف پشت کرد را در کمتر از 48 ساعت از پای در آوردند.
این روزها هر وبسایت ایرانی که اخبار مربوط به قرقیزستان را منتشر می کنند و البته محلی هم برای بیان دیدگاه های خوانندگان در نظر گرفته اند مملو از پیغام هایی است که شاید خوش آیند بنظر نیاید، چرا آنان توانستند ولی ما نه؟ این سوال بسیار بجا و البته خوبی است که می باید مطرح می شد و چه خوب که ابر و مه و خورشید و البته قرقیزستان در کار شدند تا مجال این گفتگو باز شود.
آیا براستی آنان توانستند و ما نه؟
قرقیزهای معترض به روند موجود حاکم و در پی اجرای طرح های اقتصادی ناموفق و همزمان دستگیری رهبران اپوزسیون و بلاخره جرقه ی انفجار بالارفتن سرسام آور بهای انرژی دست به تظاهرات و اعتراضات گسترده ای زدند که دستکم در دو روز آن بیش از 100 کشته برجای گذاشته است، مخالفان با توصل به زور و البته خلع سلاح محافظین کاخ ریاست جمهوری ، پارلمان، ایستگاه رادیو و تلوزیون و مقر پلیس را به اشغال خود در آوردند و اعلام دولت موقت کردند. این خبر خوبی برای مردم ایران است، از این دست که هر لحظه بخواهند، می توانند از این تجربه هم استفاده کنند و البته کار رژیم را یکسره. اما آیا چرا مردم ایران موفق به ساقط کردن دولت محمود احمدی نژاد آن هم در حالی که تنها گزارشات دو روز آن شامل بر این ادعا می شد که شهردار تهران می گوید در روز 25 خرداد سه میلیون نفر تنها در خیابان منتهی به میدان آزادی جمع شده و فرماندهان امنیتی اش می گویند در روز عاشورا 5 منطقه حساس تهران بلکل از اختیار نیرو ها خارج شده بود. من فکر می کنم مردم ایران نه تنها ظرفیت بلکه به مانند هر ملت دیگری هر لحظه که اراده کند می تواند بساط دیکتاتوران را برچیند، اما آیا اتفاقات و آنچه در قرقیزستان یا هر کشور دیگری که به تازگی دچار انقلاب و دیگرگونی دولتی یا حکومتی با توسل به قوای مردمی شده است، شباهتی به آنچه در ایران گذشت و می گذرد دارد؟ به عقیده من که خیر، من اینگونه می اندیشم که مردم ایران پای در عرصه ای گذاشته اند که بزرگی ان چشم همه ی جهانیان و البته عالمان را به خود خیره کرده و می کند، در ایران حادثه ای رخ نمی دهد، اتفاقی نمی افتد زیرا ملت ایران دست در کتاب تاریخ خود برده است تا صفحه ای دیگر از آن را ورق بزند به معنای پایان عصری و شروع جهانی و گفتمانی دیگر، ملت ایران می خواهد طرحی نو در اندازد که دنیا را نیز به واقع در تحول ناشی از خود دیگرگون کند.
ملت ایران نه برای نان شب ( که آن هم می تواند یک دلیل جزئی باشد) بلکه ادامه روند تاریخ سازی خود دست به آفرینش جنبش سبزی زده است که تنها اجبار تاریخ و خواست تاریخی ملت مادرش بوده است. ملت ایران هیچگاه قدمی برنداشته مگر آنکه صفحه ای تاریخ را ورق زده باشد. شاید این نکته کمی رنگ و بوی ناسیونالیسم بدهد، اما به ملتی که تنها در دو اتفاق مهم صد سال گذشته اش یکی مشروطه به عنوان اولین انقلاب دیگرگون کننده و البته اولین انقلاب خاور میانه و خاور نزدیک الهام بخش بسیاری بوده است و دیگری اش انقلاب 57 که باز هم دنیایی را دستخوش تغییراتی کرد و کمترین حاصلش اسلامی تند رو است، را چگونه می توان محک زد؟
اینجا در جنبش سبز هم تکلیف همین است، تعویض تاریخ و آنچه تا کنون بوده است با آینده ای روشن و البته امیدوار کننده، معاوضه ی سنگسار با انسانگرایی مطلق، سفر از تجربه ی تحجر به سپیده ی مدرنیته و از مرگ بر شرق و غرب گفتن به جامعه ی جهانی.
تمام روزها از زمان شروع مبارزاتم تا به کنون و البته آینده همواره اعتقاد داشته ام نسل کنونی ایران تاریخ را زیر و رو خواهد کرد و این نسل افسانه و البته سمبل نه تنها مردم ایران بلکه جهانیان خواهد شد، همواره افتخار کرده ام و می کنم که من نیز جز کوچکی از این نسل هستم. کشور ایران به واسطه ی موقعیت سوق الجیشی و البته طیبیعی ا و ثروت های خدادادی یکی از مهمترین کشور های کره خاکی محسوب می شود این کشور به پهنای تاریخ این نیاخاک را حفظ کرده که البته تنها حاصل دست ملتی آگاه و بزرگ است و بس.این ملت بزرگ این بار نیز می خواهد از پس سیاهترین روزهای تاریخ خود به فردایی دست یابد که نور و روشنایی اش دنیایی را روشن خواهد ساخت.
جنبش سبز ما تفاوت های بسیاری دارد با آنچه در کشورهای دیگر رخ داده و می دهد، زیرا آزادی و انسان گرایی دو رکن اساسی و البته اولیه این قیام ملی است که ریشه ای 100 ساله از انقلاب مشروطه تا کنون دارد. ملت ما و جوانان دیگر خواهان دل خوشی، اتوبوس مجانی نیستند و البته برای آباد کردن آخرت خود هم نمی جنگند زیرا بهشت برین را تنها در این دنیا و خیابان های همین ایران خود جستجو می کنند و نه در کاهنات. جوانان ایران به دنبال تغییر گفتمان حاکم بر جامعه ی خود هستند و از دنیایی دم می زنند که همه را یکجا و با هم در یک کشور د ر کنار خود داشته باشد،کسانی که اصولشان را بیانه ی جهانی حقوق بشر و انسانگرایی و انسان ها می سازد. جوانان سبز ایران نه به مانند مردم قرقیزستان و اکراین به دنبال برکناری یک دروغگو هستند نه این تصور اشتباه است، این ملت به دنبال خشکاندن ریشه دروغ و فساد هستند، نمی خواهند شکنجه گر را نابود سازند بلکه می خواهند شکنجه و اصولی را که به شکنجه می رسد از ریشه برکند، زندانیان را آزاد نمی کنند، زندان را می بندند.
اما کلام اخر اینکه: ملت سبز ایران به مانند درختی سبز و تنومند حرف روزش برگ های سبزش نیست که با یک خزان از میان برود بلکه در پی ریشه دوانیدن است تا نابودی تمام زمین راه نابودی اش باشد. در یکی از تصاویر ارسالی از اتفاقات سال گذشته دست نوشته ای را عده ای به یاد کشته شدگانشان در دست گرفته بودند که شاید بیان آن حسن ختامی باشد بر این نوشته:
ندا جان آسوده بخواب، سیمرغ های پارس رویائی برسر دارند، جهان باید برپای ایران و ایرانی از جای برخیزد.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|