برای ما ایرانیان ساکن اروپا عید نوروز و عید پاک مسیحیان در آمیخته شده است. این درآمیختی را میتوان در کشور کرواتیا (1) که با ما ایرانیان رابطهای نژادی و فرهنگی نزدیکی دارند، بخوبی لمس کرد. به همین جهت تعطیلات نوروزی خود را اکثرا" در این کشور بسر میبرم. زگرب (2) پایتخت کرواتیا را تهران کوچک برای خود مینامم. کوههای شمال این شهر و تکاپوی مردمانش همچون ترافیک سنگینش مرا به یاد زادگاهم تهران میاندازد.
در نظر داشتم مانند هر مشروطهخواه دیگری از فرصت بدست آمده استفاده کرده و تجدید نظری بر افکارم داشته باشم. در طبیعت تازه سبز شده خود را از تمامی مشغولیات فکری، کاری، سیاسی و حزبی رها سازم و استراحتی بکنم.
در یکی از کافهتریاهای خیابانی مرکز شهر بر سر میزی به دورهگردی که سبزی میفرخت چیره شده بودم. مراسم عید پاک این مردم همچون نوروز ما همراه با سبزیکاری میباشد. همانطور که ما بر سر هفتسین سبزی میگذاریم اینها هم برای عید پاک سبزی میکارند. به یاد سبزیفروشان شب عید در ایران بودم که یک زوج پا به سن گذاشته به زبان کرواتیای از من پرسیدند: که آیا میتوانند در سر میز من بنشینند؟ به عادت معمول پاسخم را به آلمانی دادم "بله حتما چرا نه". لبخندی زدند و به آلمانی شروع به گفتگو کردیم. گفتگو از مراسم سبزیکاری تا مراسمهای دیگری که مشترکا" داریم به درازا کشیده شد. گفتگو مانند تمامی گفتگوها به سیاست کشیده شد و سوال من از این ذوج این بود که چگونه یوگوسلاوی از هم پاشیده شد؟ که در اینجا چکیدهای از این گفتگو را بیان میکنم.
بهمن:یوگوسلاوی چگونه بوجود آمد؟
دراگو: نوجوانی من همزمان با جنگ جهانی دوم بود. زمانی که جنگ به پایان رسید 15 ساله بودم. پدرم که از پارتیزانهای ژنرال تیتو بود، برایم تعریف میکرد که قبل از جنگ جهانی اول در این منطقه دو پادشاهی اطریش، مجارستان و چندین کشور پادشاهی کوچک وجود داشته که بعد از جنگ جهانی اول هر دو پادشاهی اطریش و مجارستان به جمهوری تبدیل شدند و کشورهای کوچکتر زیر نفوذ مجارستان، اطریش و ایتالیا در حال از بین رفتن بودند.
بهمن: دراگو از تاریخچه قبل جنگ جهانی دوم کمتر صحبت میکرد و میگفت: هنوز نتوانسته تاریخچه قبل از جنگ جهانی دوم را را بخوبی مطالعه کند چون حزب سوسیالیست ( کمونیست ) یوگوسلاوی تاریخ معاصر را به نفع خودش تحریف میکرده است. ولی این را میداند که ایتالیا به سواحل زیبای دریای آدریا (3) اطریش به مزارع منطقه میاندیشیدند و مجارستان سودای دسترسی به آبهای آزاد را در سر میپروراند و به همین دلایل ناآرامیهای منطقهای را دامن میزدند.
دراگو: ژنرال تیتو یک سوسیالیست ملی بود و میخواست با اروپای غربی همکاری کند، چون به استالین و ارتش سرخ شوروی اعتمادی نداشت و جنایتهای ارتش سرخ را دیده بود.
یوبیسیا: ارتش سرخ شوروی به تمامی دختران، زنان و پیرزنها تجاوز جنسی کرده بود. امروز من میتوانم از آن جنایتها صحبت کنم، شاید زنان بخاطر شرم و حیا هنوز قادر به گفتن این حقایق نباشند. یکی از دلایل اینکه ما نمیخواستیم با شوروی همکاری کنیم همین حرمت شکنیهای ارتش سرخ بود. آلمانیها ما را میکشتند ولی به ما تجاوز جنسی نمیکردند.
دراگو: در سال 1945 کنفرانس یالتا به سرپرستی استالین، روزولت و چرچیل تشکیل شد و آنها دنیا را به دو بلوک شرق و غرب تقسیم کردند که متاسفانه منطقه ما به بلوک شرق واگذار شد. تیتو توانست با همکاری کمونیستها کنفدارسیون یوگوسلاوی را در سال ۱۹۴۶ بنیانگذاری کند. از کنفرانس یالتا به بعد تیتو پخش آهنگهای روسی را در رادیو ممنوع کرد. از آن تاریخ شش جمهوری خودمختار تحت نظارت حکومت مرکزی و حزب کمونیست که تیتو رئیس آن بود، شکل گرفت.
بهمن: سوسیالیست ملی چیست؟
دراگو: ما با تقسیم منافع ملی کشورمان با بلوک شرق مخالف بودم و برای دفاع از منابع طبیعی خود، مانند مس، سرب و زغال سنگ را ملی اعلام کردیم و با قیمت بازار آزاد به فروش میرساندیم. زمینهای کشاورزی که متعلق به کلیسا بود بین کشاوزان، مطابق با ظرفیت و کارایی کشاورزان تقسیم شدند. البته پارتیزانها زمینهای بهتر و بیشتری را گرفتند که فکر میکنم حقشان بود. درآمد کارگران و کشاورزان در حد بازدهی کارشان متغییر بود و مالکیت خصوصی تا حد مشخصی آزاد بود. بانکها هم ملی اعلام شدند. اینجا باید مابین ملی کردن و دولتی کردن فرق گذاشت.
یوبیسیا: سوسیالیست ملی در اروپای غربی به اجرا گذاشته میشود و تمامی احزاب سویالیستی در اروپای غربی ملی هستند. آنان بیشتر فکر کارگران کشورهای خودشان هستند و انترناسیونالیزم را زمانی میخواهند که کارگرانشان به رفاه رسیده باشند.
بهمن: فرق یوگوسلاوی فدرال با کشورهای فدرال آلمان و امریکا در چه بود؟
یوبیسیا: آلمان را بعد از جنگ جهانی دوم به صورت فدرال قدیمی آن در آوردند تا قدرت سیاسی در آن کشور متمرکز نباشد. آنها یک ملت در یک کشور فدرال هستند ولی ما چندین ملت در یک کشور فدرال بودیم. در امریکا هم بهمین صورت آنها از هر ایالتی که باشند خود را امریکائی میدانند. در یوگوسلاوی ولی ما خود را کرواتیای تابع یوگوسلاوی بیان میکردیم. ما اگر به صورت یک کنفدارسیون فدرال در نمیآمدیم در مقابل کشورهای اطراف خود شانسی برای بهروزی پیدا نمیکردیم.
بهمن: آیا یک کشور را میتوان بر حسب زبان منطقهای فدرال اعلام کرد؟
دراگو: اگر بر حسب زبان میخواهید کشورتان را تقسیم کرده و فدرال اعلام کنید ،درست نیست چون بعد باید بر حسب دین، نژاد، عقاید و ایدولوژی دوباره کشورتان را تقسیم کنید. این عملی بچهگانه است. شما یک ملت را بر حسب فرهنگ، آداب و رسوم ، منافع و منابع اجتماعی مشترک در یک محدوده ارضی بهتر میتوانید به تعریف بکشانید. ما یک ملت کرواتیای هستیم در این محدوده ارضی با زبانها، ادیان و اعتقادات متفاوت.
بهمن: روابط یوگوسلاوی با دنیای غرب چگونه بود؟
دراگو: تیتو مخالف بلوک شرق بود و به همین دلیل اتحایه کشورهای غیر متحد را پایهگذاری کرد. اولین نشست این اتحادیه در سال 1961 در پایتخت یوگوسلاوی سابق برگذار شد که سران 25 کشور در آن شرکت کردند. این یک افتخار ملی برای ما بود. فکر میکنم پادشاه کشور شما هم در آن اجلاس شرکت داشت.
بعدها فهمیدیم که تیتو در سال 1952 یک خلبان رومانی با هواپیمای از نوع «ياك ــ 23» ساخت شوروی را که به یوگوسلاوی پناهنده شده بود به خواست خلبان به امریکائیها تحویل داده است. روابط ما با غرب متعادل بود. امریکائیها یک نیروگاه اتمی برای ما ساختند که هنوز هم کار میکند.
تیتو توانست با امضای قرادادهای زیادی نیروی کار یوگوسلاوی را به اروپای غربی بفرستد من خودم 15 سال در آلمان غربی کار کردم و بعد به یوگوسلاوی برگشتم. تقریبا دویست هزار کارگر از یوگوسلاوی در اواخر دهه 60 میلادی در زمینههای مختلف در اروپای غربی مشغول کار بودند که این رقم هر ساله بیشتر میشد.
یوبیسیا: من به قدرت خرید آلمانها حسادت میکردم، چون ما آن قدرت خرید را نداشته و هنوز هم نداریم. قهوه، موز و شکولات محصولاتی بودند که ما در ایام مرخصی به صورت محدود میتوانستیم همراهمان به یوگوسلاوی وارد کنیم.
بهمن: وضعیت تحصیل چگونه بود؟
یوبیسیا: ما از دبستان تا دانشگاه در سطح بینالمللی پیشرفت داشتیم. به غیر از علوم انسانی که در تدریس سوسیالیزم خلاصه میشد.
بهمن: ژنرال تیتو چگونه انسانی بود؟
دراگو: گفتاوردی را بیان میکنم که برای تیتو گفته شده است: "شخصی که بتواند ملتهای کاملا متفاوتی را متحد کرده و مرزها را بدون خونریزی بگشاید یک انسان است." تیتو به نظر من و اکثر این مردم اول یک انسان بود و بعد یک سوسیالیست ملی. تیتو هم مانند همه انسانها که در یک محدوده زمانی زندگی کرد. او در سال 1980 در گذشت. مرگ او آغازی بر پایان یوگوسلاوی شد.
یوبیسیا: تیتو پادشاه خوبی برای یوگوسلاوی بود.
بهمن: پادشاه در یک سیستم سوسیالیستی؟
یوبیسیا: بله، یگوسلاوی مانند تمامی کشورهای کمونیستی یا بصورت مدرن آن سوسیالیستی با سیستم سلطنتی اداره میشدند و میشوند. اشکال در ایده نیست بلکه در ساختار این نظامهاست. یک سیستم تک حزبی که دبیر کل آن رئیس جمهور شود و محدودیت زمانی برای حکومت کردن نداشته باشد سلطنتی است و نه جمهوری.
دراگو: بلوک شرق با یک سیستم تک حزبی بیانگذاری شده بود و دبیر کل حزب کمونیست همه کاره کشور بود. اشکال این سیستم در همین جا نمایان میشود. ما یک دبیر کل خوبی مانند تیتو داشتیم، شوروی هم دبیر کلی مانند استالین را داشت. کدام کشور در جهان با نظام کمونیستی در حال حاضر واقعا" جمهوری هستند؟ از کره شمالی در شرق آسیا تا کوبای سوسیالیستی در امریکای مرکزی چند بار رئس جمهور را با رای مردم تغییر دادهاند. کمونیسم سلطنت مطلقه ایدولوژی است.
بهمن: آیا یوگوسلاوی هم بصوت تک حزبی اداره میشد؟
دراگو: بله، با این تفاوت فاحش که فراکسیونهای مختلفی در رقابت با هم ایدههای جدیدتری را بیان میکردند که گاهی مورد استقبال مردم قرار میگرفت. بطور کلی سیستمهای تک حزبی به دیکتاتوری خواهند رسید، چه این دیکتاتوریها به نفع مردم تمام شود و چه به ضرر آنان.
بهمن: پس دیکتاتوری همیشه جنبه منفی ندارد؟
یوبیسیا: بستگی به شریط زمانی دارد. دیکتاتوری تیتو در زمان خود برای ما واجب و کارآمد بود، چون تیتو به نظر من دیکتاتور خوبی بود که بیشتر به دنبال منافع اکثریت مردم بود تا منافع حزب کمونیست و یا خودش.
بهمن: آیا در آن زمان زندانی سیاسی هم وجود داشت؟
دراگو: بله، ولی کسی که زندانی میشد، متهم به برهم زدن صلح میشد تا مخالفت با نظام حاکم. ولی ما زندانی سیاسی زیادی نداشتیم، دلیلش هم اجازه مسافرت به اروپای غربی بود. اکثر مخالفین نظام در خودتبعیدی به سر میبردند.
بهمن: چگونه بلوک شرق از هم پاچیده شد؟
یوبیسیا: پاسخ دادن به این سوال ساده بسیار سخت است، چون پیشزمینههای فراوانی را در بر میگیرد. از امپراطوری روسها بر ایده سوسیالیزم باید شروع کرد تا مخارج بیرویه تسلیحاتی و سرکوبهای جنبشهای مردمی در لهستان و چکوسلواکی سابق، تا برسیم به مافیای حزب کمونیست حاکم در کشورهای مختلف بلوک شرق سابق. ساده گفته باشم به یک جامعه دو طبقهای رسیده بودیم. یک طبقه حاکم بر همه چیز و سوار بر قدرت و یک طبقه مردم!
بهمن: چرا جنگ داخلی در یوگوسلاوی شروع شد؟
دراگو: مقصر اصلی ما بودیم! در انتخابات جمهوری کرواتیا ژنرال تودمن (4) با سو استفاده از احساسات ناسیونالیتی مردم به حکومت رسید. او یک فاشیست نژادپرست بود که برای منفعت شخصی خود کنفدارسیون یوگوسلاوی را متلاشی کرد.
یوبیسیا: باز هم شوهرم احساساتی شد ولی حق هم دارد. دارگو یک ناسیونالیست کرواتیای است. همیشه ملیگرا بوده و خواهد بود. همین که مقصر جنگ داخلی را صراحتا "ما" میداند پیشرفت زیادی کرده است. تا چند سال پیش نمیخواست حقیقت را پذیرا باشد.
مسئله اصلی تقسیم ثروت در سیستم فدارل سابق بود. درآمد ما در سه قسمت مختلف بیشتر از دیگران بود. یک در کشاورزی، دو در توریستهای دریای آدریا و سه سرازیر شدن حقوق کارگران کرواتیای که در اروپای غربی کار میکردند و همچنین حقوق بازنشستگانی که حقوق بازنشستگی خود را از ممالک اروپای غربی میگرفتند ولی به یوگوسلای سابق باز گذشته بودند.
با این سه درآمد کرواتیا حاضر به تقسیم ثروت نمیشد. و واقعا" هم نمیشد تقسیم ثروت را در یک سیستم فدرال مانند یوگوسلای عملی کرد.
دراگو: بعد از فروپاشی بلوک شرق ما باز با همان خطرهای منطقهای سابق مواجه شده بودیم. اطریش، مجارستان و ایتالیا به کمک واتیکان در امور داخلی ما دخالت میکردند. واتیکان به دنبال کسب زمینهای ملی شده، مسیحیان را بر عیله دولت مرکزی تحریک میکرد. اطریش خواهان همکاریهای گسترده در زمینه کشاورزی بود و مجارستان در آرزوی رسیدن به دریای آزاد.
مسئله ای که پیش آمد تغییر در جغرافیای شش جمهوری یوگوسلاوی بود. در زمان تیتو جمعیت زیادی به مناطق دیگر کوچ کرده بودند و ملتهای مختلف با هم و در کنار هم زندگی میکردند. صربها میخواستند بر حسب زبانهای مختلف تقسیمات ارضی جمهوریهای یوگوسلاوی را تغییر دهند که با مخالفت دیگر جمهوریها مواجه شد. بخصوص که این تقسیمات در سواحل دریای آدریا و قسمت مرکزی کرواتیا که مناطق کشاورزی هستند و کوچ کردههای صربی در آن مکانها سکونت میکردند قرار گرفته بود.
یوبیسیا: هنوز نمیدانیم چه کسی شتشوی نژادی را آغاز کرد. وقتی خون ریخته شود و مردم به خونریزی عادت کنند، فاجعه به بار خواهد آمد. هنوز تمامی داستان جنگ داخلی یوگوسلاوی سابق و دستهای پشت پرده آن فاش نشده است. زمان به آیندگان ما حقیقت را بازگو خواهد کرد. ما با باورهای خود زنده هستیم و میدانیم که این باورها شاید درست نباشند. سختی زندگی در همین است که میباید باورهایمان را به حقیقت نزدیک کنیم.
دراگو: اطریش با یک حرکت سیاسی یوگسلاوی را از بین برد. اسلوونیا (5) که بین اطریش و کرواتیا قرار دارد و در جنگ صدمهای هم ندیده بود از طرف اطریش بعنوان یک کشور مستقل به رسمیت شناخته شد. اسلونیا خود را به اطریش فرخت. جمهوریهای دیگر هم یکی پس از دیگری کنفدارسیون یوگوسلاوی را ترک کردند و مستقل شدند. یوگوسلاوی به تاریخ پیوست.
بهمن:نمیدانستم چه بپرسم و یا چه بگویم احساسات بر هر دو آنان غلبه کرده بود. خودم هم در زیر سنگینی خاطرات جنگ ایران و عراق ساکت شده بودم به یاد جانباختگان جنگ بودم. چرا نمیدانم؟
یوبیسیا: در ایران جنبش سبز به کجا رسید؟
بهمن: با کمک تکنولوژی غرب اکثر مبارزان در داخل کشور به زندان افتادهاند. در دادگاههای فرمایشی بعد از شکنجههای استالینی و تجاوزات جنسی به مردان و زنان زندانی از آنان اعترافات از پیش ساخته شده میگیرند. تظاهرات خیابانی کمتر شده ولی مبارزه ادامه دارد.
در خارج از کشور عدهای با فانوس به دنبال رهبری میگردند. عدهای هم تازه از خواب سی ساله بیدار شدهاند و میخواهند از آب گل آلود ماهی بگیرند. عده دیگری هم اتاق فکر تشکیل دادهاند و در تفکر اسلامی خود زندانی شدهاند. چپها یا کمونیستها بفکر ایدولوژی کردن جنبش سبز هستند. تجریهطلبان باجخواهی از جنبش میکنند. هر کسی ساز خود را میزند. گروهی میخواهد که جمهوری اسلامی بماند، گروه دیگری نمیخواهد که جمهوری اسلامی بماند. ولی کسی هنوز ناامید نشده است.
دراگو: شما چه سازی میزنید؟
بهمن: ساز حقوق بشر. ساز احترام به موجودیت بشریت. ساز همبستگی ملی برای رسیدن به یک جامعه باز و آزاد مُتکی بر مسئولیت فردی و حقوق شهروندی. جدایی دین از سیاست. همزیستی عقاید مختلف زیر چتر قانون اساسی نوینی که تمامی آزادیهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را در بر بگیرد. کوتاه بگویم خواستار لیبرال دموکراسی و مدرنیته هستم.
یوبیسیا: پس جنبش سبز زنده است.
بهمن: بله زنده است و به فاز جدیدی وارد شده، من این فاز را، فاز اندیشدن به آینده و گذر از گذشته میدانم. با اینکه جنبش سبز در ایران بصورت قبلی خود ظاهر نمیشود و احتیاجی هم نیست مانند گذشته در خیابان ظاهر شود ولی پختگی را آموخته است.
دراگو: رئیس جمهور پیشین ایران سفری به کشور ما کرده بود ولی استقبال مردمی از او به عمل نیامد. بیشتر مردم ما با او مخالف بودند و آمدن او را توهین به فرهنگ ما میدانستند.
بهمن: به چه دلیلی؟ محمد خاتمی یک اصلاحطلب بود و با رای مردم به قدرت رسید.
یوبیسیا: قبل از آمدن خاتمی به کرواتیا گفته میشد که رژیم اسلامی ایران کراوات را یک سمبل غربی میشمارد و زدن کراوات نشان از افکار امپریالیسی داشتن شخص است. در حالی که کراوات همانطور که از نامش پیداست یکی از افتخارات ملی ما میباشد. اولین بار یک کرواتیای در دربار فرانسه با یک تکه پارچهای که به گردنش زده بود جلب توجه میکند. کراوات سمبل غربی بودن یا غرب زدگی نیست بلکه همانطور که گفتم از فرهنگ ما به غرب رفته و ما که خود را با ایرانیان همنژاد میدادنم انتظار اینگوه برخوردهای بی منطق را نداشتیم.
بهمن: منطق همان چیزی است که این رژیم اسلامی در ایران ندارد و نمیخواهد داشته باشد.
بعد ار چهار ساعت گفتگوی دوستانه زمانی دیگر برای گفتگو نمانده بود. در تمام ایام مدت توقفم در کرواتیا به این گفتگو میاندیشدم.
چگونه است که انسان همشه در تکامل افکار خود میبایستی کوشا باشد و نباید مطلقگرا شود. زیرا بعد از اینکه دانستهای به دانستههایمان اضافه میشود احساس میکنیم که هنوز هیچ نمیدانیم.
تذکر: این نوشتار بر پایه یک گفتگوی دوستانه نوشته شده است و هیچگونه مدرک و سندی برای اثبات نکات گفته شده وجود ندارد.
1 - Croatia
2 - Zagreb
3 - Adria
4 - Franjo Tudman
5 - Slovenia
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
بهمن زاهدی
درپاسخ به مقاله ک.معمار دراخبار روز من مقاله ای نوشته وبرای انتشارخدمت شما فرستادم
دورود بر شما
اگر پاسخ شما را به مقالعه ای که در سامانه دیگری درج شده است در سامانه حزب مشروطه ایران درج کنیم. طبق اخلاق روزنامه نگاری باید کل مقالعه آقای ک. معمار را هم برای اطلاع کاربران درج کنیم.
احتیاجی نیست به هر مقالعه ای پاسخ داد شما می توانید روشنگری خود را در مقالعه ای جداگانه بنویسید.
ارادتمند
بهمن زاهدی
May 05, 2010 09:16:20 AM
---------------------------
اریوبرزن داریوش
با درود درپاسخ به مقاله ک.معمار دراخبار روز من مقاله ای نوشته وبرای انتشارخدمت شما فرستادم
ولی متاسقانه با اینکه دیگران انرا منتشرساختند شما وتارنمای اخبارروزازانتشاران امتناع نمودید.بسیارشایسته است که در مورد عدم انتشارحداقل ازطریق تارنامه نویسنده به اطلاع او برسد.پاینده باد ایران اریوبرزن داریوش9
May 04, 2010 11:28:16 AM
---------------------------
بهمن زاهدی
با دورود
دوستانی که می خواهند با ما در تماس باشند لطفا از لینک زیر استفاده کند.
http://www.irancpi.net/temasbama/temas.php
ارادتمند
بهمن زاهدی
April 29, 2010 01:44:59 PM
---------------------------
منشور جهانی حقوق بشر
آقای بهمن زاهدی گرامی،
از اینکه نظر (وجوه مشترک کمونیسم، فاشیسم و اسلامیسم) قبلی ما را بدون هیچ تعللی درج کردید بسیار متشکریم. همین نظر را به مدت دو روز ده ها بار به اخبار روز ارسال کردیم و حساسیت چپ ها به قدری بود که بمحض چاپ حذف می شد. در پایان روز دوم این نظر اجازه یافت تنها در یکی از مقالات اخبار روز باقی بماند که بجز نظر ما شاید یک نظر دیگر وجود داشت. این رضایت اخبار روز به انتشار نوشته ما زمانی حاصل شد که ما به آگاهی آنان رساندیم که ما در نظر داریم این نوشته را به همه سایت های دیگر ارسال کنیم تا واکنش یکایک آنها را مطالعه کنیم.
برای ما واکنش اخبار روز به این نوشته (نظر) در رابطه با مقالات بخصوصی در این سایت مد نظر بود، مقالاتی که در ارتباط با اقتصاد، کشتارهای جمعی، مبارزات مسلحانه و مسالمت آمیز، تروریسم، شهید پروری، شهید/فردپرستی و شهادت طلبی ... و منشور جهانی حقوق بشر بودند. تاکنون حدود ۱۵۰ نظر به مقاله ک. معمار درباره بیژن جزنی ارسال شده است و نظر ما یکی از معدود نظراتی بود که به محض انتشار حذف شد ولی واکنش های منفی به آن همچنان دیده می شوند.
مورد مهم دیگر، حذف این نوشته در یادداشت روز اخبار روز بود که واکنش یکی از گروه های کمونیستی در بخش نظرات آنچنان بود که ما را به حیرت آورد، نظر ما حذف شد ولی نظر گروهی که معتقد است که حقوق بشر و اعلامیه آن یک حقه بازی آشکار است حذف نشد. به بخشی از نظر این گروه کمونیستی توجه کنید که اخبار روز با حذف نکردن آن نشان داد که نظر سازمان فداییان هم همین است:-
یادداشت روز اخبار روز
منشور مطالبات حداقلی کارگران ایران
خواست های کارگران را در جامعه مطرح کنیم!
اخبار روز
يکشنبه ۵ ارديبهشت ۱٣٨۹ - ۲۵ آوريل ۲۰۱۰
بخشی از نظر جنبش شکست نخوردگان بقرار زیر است:-
«این منشور در بند ۱ تمام انسانها را برابر در حقوق و کرامت می داند. در بند ۳، اعلام میکند که هر کسی حق دارد زندگی کند، ازاد و از امنیت شخصی برخوردار شود. بند ۷، می گوید که همه در برابر قانون برابرند و بدون تبعیض بایستی در برابر قانون حمایت شوندو ... بله در جمهوری اسلامی شما برابر هستید در حقوق و کرامت ( البته اسلامی که تناقضی با اعلامیه ندارد). همه حق دارند زندگی کنند و ازادند و از امنیت شخصی نیز برخوردارند(تا موقعیکه به میل دولت رفتار کنند). همگی در جمهوری اسلامی در برابر قانون برابرند و قوانین اسلامی جامعه مثل سنکسارو اعدام و ... بطور مساوی اجرا میشود. بیانیه حقوق بشر دهان باز کردن برای حرف نزدن است. به همین دلیل نیز بخشی از از رژیم و همه جناحهای سرمایه داران در ایران برای فرستادن مردم دنبال نخود سیاه از آن دم می زنند. چون می خواهند در کلی گویی مانده و انتظارات جامعه را بالا نبرند. حقوق بشر و اعلامیه آن یک حقه بازی آشکار است».
این یادداشت روز یکشنبه ۵ اردیبهشت منتشر و روز سه شنبه یعنی تنها پس از دو روز به آرشیو سپرده شد که در این سایت بسیار غیر معمول است.
سپاسگزاریم
April 29, 2010 11:30:55 AM
---------------------------
منشور جهانی حقوق بشر
در عمل سه ایدئولوژی کمونیسم، فاشیسم و اسلامیسم ثابت کرده اند که هدف وسیله را توجیح می کند و هیچ ابایی در برابر کشتارهای عظیم در تاریخ از خود نشان نداده اند. هر سه دشمنان سرسخت قانون اساسی ای که بر پایه منشور جهانی حقوق بشر باشد هستند. از هریک از اینها بخواهید که به این منشور تعهد بسپارند یا دبه در می آورند و یا طفره می روند، ما امتحان کردیم و به این نتیجه را رسیدیم.
ما باید وجوه مشترک فاشیسم، کمونیسم و اسلامیسم را بشناسیم تا دوباره مثل سال 57 به دام هیچیک از اینها نیافتیم. بند بند منشور جهانی حقوق بشر را بشناسیم و قانون اساسی جدید ایران را بر پایه های محکم این منشور برقرار کرده و مصرانه در اجرای آن بکوشیم. این منشور و اجرای آن در ایران امنیت، صلح، رفاه و انسان محوری را پرورش خواهد داد و از رشد نیروهای افراطی و بقدرت رسیدن آنها جلوگیری خواهد کرد، چرا که هر سه ایدئولوژی مسبب کشتارهای عظیم در تاریخ بشر بوده اند و اسناد همه اینها موجود هستند.
در لیبرال دمکراسی ها مردم حق انتخاب در سیاست خارجی کشورهای خود را دارند و در کشتارهایی که دولت هایشان می کنند سهیم هستند و اگر اراده کنند می توانند اوضاع را عوض کنند. ولی سه ایدئولوژی دیگر هیچ ارجی به رای مردم که نمی گذارند هیچ، اگر مردم با آنها مخالفت کنند دمار از روزگارشان در می آورند، اسناد و مدارک اینرا ثابت می کند.
وجوه مشترک بسیار زیادی میان فاشیسم، کمونیسم و اسلامیسم وجود دارد از قبیل قیم مآبی، زورگویی، تحریف تاریخ، مسئولیت گریزی، طفره رفتن، وارونه جلوه دادن وقایع، تنفر از اقتصاد آزاد، بی رحمی نسبت به جدا شدگان از خود، تقسیم جامعه به خودی و ناخودی، مخالفت با قانون اساسی بر مبنای منشور جهانی حقوق بشر، تحریک احساسات منفی و خطرناک در مردم، زبان لنینی نسبت به مخالفان.
هر سه این ایدئولوژی ها دشمنان سرسخت قانون اساسی ای هستند که بر پایه منشور جهانی حقوق بشر باشد چون چشم اسفندیار آنهاست و چون در چنین نظامی مردم حاکم سرنوشت خود می شوند و نه عده قلیلی با یک قیم/پیشوا/رهبر. ملت ایران باید هشیار باشد که اینبار با ناآگاهی و ساده دلی خود به دام این زورگویان نیفتد که آنوقت خود کرده را تا دهه ها چاره نخواهد بود.
در عمل سه ایدئولوژی کمونیسم، فاسیسم و اسلامیسم ثابت کرده اند که هدف وسیله را توجیح می کند و تاکنون هیچ ابایی در برابر کشتارهای عظیم از خود نشان نداده اند. هر سه دشمنان سرسخت قانون اساسی ای که بر پایه منشور جهانی حقوق بشر باشد هستند. از هریک از اینها بخواهید که به این منشور تعهد بسپارند یا دبه در می آورند و یا جواب نمی دهند. هوادارانشان هر کدام دیگری را انگشت نما می کند و از نگاه بخود می گریزد. این سه ایدئولوژی هر گاه به قدرت رسیدند ثابت کرده اند که انسان ستیز و خطرناک هستند.
April 27, 2010 06:53:26 PM
---------------------------
حق
با درود فراوان خدمت هم میهنان گرامی،
ایکاش می توانستم هشدارم را موثر بیان کنم تا شما برخیزید.
مایلم توجه شما را به نظرات داده شده به مقاله ک.معمار در اخبار روز جلب کنم که با چشم خود با طرز تفکر چپ های عهد عتیق آشنا شوید. همانطور که خمینی و یارانش در حال و هوای ۱۴ قرن پیش گیر کرده بودند و ما با دست کم گرفتن آنها هزینه گزافی در این ۳۱ سال پرداخته ایم، اگر مراقب نباشیم چپ هایی که در حال و هوای زمان لنین و استالین گیر کرده اند ما را به قهقرایی بس وحشتناک تر از ملایان رهنمون خواهند شد. وظیفه ملی ما ایجاب می کند که دشمنان ایران را بهتر از دوستداران ایران بشناسیم. اگر ما بسنده کنیم به اینکه چپ ها خطرناکند بدون اینکه با شیوه فکری و ابزار آلاتی که آنها برای رسیدن به اهداف پلیدشان بکار می برند کاملا آشنا شویم، ما به آنها مدد رسانده ایم. برای آشنا شدن با طرز تفکر و شیوه مبارزات اینترنتی آنها و همانطور نوع برخورد آنها با مخالفانشان را می توانید بطور فشرده در نظرات مقاله ک. معمار مطالعه کنید و آموخته های خود را متمدنانه در سامانه حزب مشروطه در میان بگذارید. مهمترین سلاح ما در حال حاضر اشاعه تفکر لیبرال دمکراسی، نحوه استفاده آن در برخورد با تفکر پوسیده ی چپ های سنتی و فعال شدن هر چه زودتر و بیشتر یکایک ماست. امروز کاری کنیم که فردا نگوییم اگر و ایکاش. سالروز نداها و سهراب ها نزدیک است و ما با یاد آنها باید فعالیت خود را بر علیه ملت سازان فارسی زبان غیر ایرانی ده چندان کنیم بخصوص در آلمان.
چپ ها بسیار عصبانی، سر درگم و فعال شده اند و چون بخوبی می دانند که در یک رقابت سالم در ایران هرگز بقدرت نمی رسند، همانند هر فاشیست و کمونیستی و آخوندی مثل خمینی در تاریخ بدنبال بسیج نا آگان و فرصت طلبان هستند. نا آگاهان و محرومان جامعه همیشه بزرگترین بستر رشد اینها بوده و هستند. ما نباید ساکت بنشینیم باید هر یک از ما رسانه ای برای پخش آگاهی های سازنده باشد. اگر واقعا ایران را دوست داریم الان موقع عمل است، مردم باید اینبار آگاهانه سرنوشت خود را تعیین کنند. ایران در خطر است.
پاینده ایران و ایرانیان راستین
April 23, 2010 03:30:20 PM
---------------------------
مردم ایران
فرشاد خان، منهم می خواهم بدانم که در کتابخانه شما چه کتاب هایی وجود دارند که شما به این نتیجه رسیده اید سوئد و فنلاند و غیرو لیبرال دمکراسی نیستند بلکه کمونیست هستند!!! من دانشجوی تاریخ یکی از دانشگاه های معتبر انگلستان بودم و تاریخ اروپای مرکزی و شرقی را از ۱۹۱۹ تا ۱۹۸۷ را در کنار روابط بین الملل خوانده ام. هیچیک از استادان متخصص من کتابی در اختیار دانشجویان نگذاشتند که ما را به نتایجی برساند که شما به آن رسیده اید. یکی از استادان من ۴۰ سال تحقیق در تاریخ بلوک شرق را پشت سر خود داشت و اگر زنده باشد به هیچ عنوان با شما توافق نخواهد کرد. شما حتما به منابعی دسترسی دارید که هیچکدام از دانشگاه های معتبر جهان به آن دسترسی ندارند و همه تحقیقات آنها از کمونیسم سرتاسر غلط و دروغ بوده است!!! منابع خود را در دسترس ما قرار دهید، این گوی و این میدان.
دوستان، اگر توجه کرده باشید بهزاد ن ها و فرشادها می آیند و کوتاه چیزی نامعقول می نویسند و بعد فرار می کنند، بارها از آنها توضیح خواسته شده است ولی تاکنون جوابی شنیده نشده است. این خبر خوشی برای ماست که نیروهای ضد ملی ایرادی در مقاله های این سامانه نمی بینند که از آن سوء استفاده کنند. به اخبار روز اگر مراجعه کنید خواهید دید که اکثر مقاله ها بقدری ضعیف هستند که خوانندگان را مجبور به واکنش می کند. بسیاری از چپ های مخالف پادشاهی همگون سران احزاب چپ و مقله نویسان چپ نمی اندیشند و به اندازه ما عاشق ایران و ایرانیان هستند، اینرا بوضوح از اکثر نظرات می شود مشاهده کرد. بهزاد ن ها و فرشادها قدرت مقابله با آنها را ندارند چون اکثر چپ ها با فلسفه و کارکرد کمونیسم آشنایی بسیار بیشتری از ما دارند و بهتر از ما قادرند با توده ای ها و دنبالچه هایشان مقابله کنند.
پاینده ایران و ایرانیان
April 19, 2010 06:53:30 PM
---------------------------
مردم ایران - حقوق بشر
فرشاد خان، لطفا لیست کتاب هایی که ما باید بخوانیم و به نتیجه ای که شما رسیدید برسیم را به ما هم بدهید، مرسی.
*************************
مقاله جالب و آموزنده ای بود. شاه فقید احترام خاصی برای ژنرال تیتو قائل بود، هر دو میهن دوست بودند و خدمات فراوانی به کشور های خود کردند. هر دو مردان زمان خود بودند که در قالب همان زمان و موقعیت سیاسی آن زمان باید مورد قضاوت قرار گیرند. در هر دو کشور دخالت های خارجی و فرصت طلبان داخلی با پراکندن تخم نفاق مردم را بدبخت کرد. با رفتن این دو مرد از صحنه، کشورهایشان بخاک سیاه نشستند. داستان یوگسلاوی فعلا به پایان رسیده است ولی داستان ایران ادامه دارد.
هر چه مردم ما با ۳۰ ماده منشور جهانی حقوق بشر آشناتر شوند همبستگی آنها بیشتر خواهد شد و همین چشم اسفندیار توده ای ها و دنبالچه های آنهاست که این منشور را قبول ندارند ولی در هر فرصتی از آن استفاده ابزاری می کنند. برای جلوگیری از همبستگی مردم همیشه کرد، فارس و بلوچ می کنند که احساسات حیوانی مردم را بر علیه یکدیگر برانگیزند تا به مقاصد پلید خود و اربابان خود برسند.
اجرای منشور جهانی حقوق بشر هر گونه تبعیضی را میان مردم یک کشور از بین می برد و آزادی و عدالت و صلح را در یک کشور تضمین می کند. باید پرسید که چرا توده ای ها و دنبالچه های شان انقدر مصرند که بجای اشاعه منشور جهانی حقوق بشر، همیشه با تحریف تاریخ و ایجاد نفاق مبلغ گسستگی میان مردم بوده و هستند. خوشبختانه دسترسی به اینترنت و چندین رادیو و تلویزیون برون مرزی، جوانان ما فریب این مکاران را نخواهند خورد.
امیدوارم هر چه زودتر مقاله هایی در رابطه با وجوه مشترک چپ ها و رژیم آخوندی نوشته شود تا مردم بطور واضح ببینند که چقدر این دو از نظر تفکر و روش مشابه هستند. برخی از این وجوه اشتراک بقرار زیر هستند:- ۱. مخالفت و تنفر آنها از مستقل اندیشی - محدود کردن اطلاعات است. ۲. برانگیختن احساسات مردم بگونه ای حرفه ای و سوء استفاده از این احساسات. ۳. انزجار از منشور جهانی حقوق بشر. ۴. ماهیت مستبد و تبعیض آمیز. ۵. اعتقاد به اصل قیم/پیشوا/ولی فقیه. ۶.مردم فریبی، قول هایی می دهند که در جهان مادی یافت نشده و نمی شوند، یکی مردم را با بهشت و دیگری مدینه فاضله کمونیستی ای که در آن توانسته اند آمریکا و اسراییل را از نقشه جهانی محو کنند...۷. هر دو از گردش آزاد اخبار و اطلاعات عصبانی و نگران می شوند. ۸. از همبستگی مردم وحشت دارند. ۹. به مخالفان خود پاسخگو نیستند و فرار می کنند. ۱۰ از شک و تردید، آمریکا و اسراییل منزجرند. ۱۱. دچار توهم شدید هستند.
پاینده ایران و ایرانیان راستین
April 19, 2010 02:55:28 AM
---------------------------
اريا اجرلو
فرشاد جان منظورت از کمونيست چيه؟ چون من هرچی می گردم کمتر به نتیجه می رسم که چه شباهتی بين کمونيست های سوئدی و کوبايی وجود داره. می شه لطفا من رو از گمراهی در بياری؟
April 18, 2010 01:15:57 PM
---------------------------
farshad
سوئد ، نروژ ، ایسلند ، دانمارک ،فنلاند کشور هایی بر پای کومونیسم هستند ، مطالعه کن عزیز
April 18, 2010 10:55:43 AM
---------------------------
|