حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
دو خاطره ی دور از دوران رضاشاه
مُحسن کُردی

June 06, 2010

یک شنبه 16 خرداد 2569 = June 6, 2010

 

دو خاطره از رضاشاه

کتاب خاطرات سلیمان بهبودی پیش خدمت رضاشاه را چنانچه نخوانده اید حتما بخوانید. چهره دیگری از رضاشاه در آن ترسیم شده است که با چهره ای که دشمنان ایران از این پادشاه خدمتگذار ترسیم کرده اند تفاوت دارد. سلیمان بهبودی نیز ارتشی بود و خط خوبی داشت و رضاخان سردار سپه او را برای اداره دفتر خود و اداره امور منزل برای رفت و آمد سیاستمداران برگزید. برای این نوشته دو خاطره از آن کتاب را نقل می کنم؛
1- سلیمان بهبودی از یک شب عید که حقوق و پاداش اهل دربار داده می شد در حضور رضاشاه بود و صحبت شیرینی اضافه حقوق و عیدی شب عید از جانب سلیمان بهبودی مطرح می شود. بهبودی می گوید وقتی که رضاشاه را سر کیف دیدم عرض کردم؛ قربان بین ما ایرانیان مثالی هست. فرمودند مثلا؟ عرض کردم می گویند از دریا چه یک جام آب برداری و چه یک جام آب بریزی فرقی نمی کند، خداوند به اعلیحضرت همایونی همه چیز داده و به اندازه یک مملکت بلژیک شاید بیشتر ملک و نقدینه داده است. به محض اظهار این مطلب چنان تغییر حال دادند که واقعا رنگ صورت برافروخته شد و سفیدی چشم به کلی تغییر کرد و ازپشت میز تحریر بلند شدند و آمدند وسط اتاق و چند بار نفس عمیق کشیدند، دستهای خود را به هم مالیدند و طوری تغییر حال دادند که حال سکته به بنده دست داد... ساکت و بی حرکت ایستادم. بعد از اینکه چند مرتبه طول اتاق را قدم زدند و آههای سرد کشیدند با رنگ پریده به این شرح فرمودند؛ من خیال می کردم کارهایی که می کنم شماها که مثل پیراهن تن من می مانید میدانید و به دیگران که نمی دانند می گویید؛ امشب فهمیدم که متاسفانه شما هم نمیدانید و خیلی باعث تاسف من شد. آن وقت به بنده نزدیکتر شدند تا حدی که نفس اعلیحضرت همایونی به بنده می خورد و سوال فرمودند؛ پدر شما مرده یا زنده هست؟ خواستم جواب بدهم خودشان فرمودند؛ میدانم، مرده. باز فرمودند ؛ چه ثروتی داشت؟ خودشان فرمودند میدانم چه داشت. میخواهم بگویم که وقت مردن من نیز مانند پدر تو خواهم مرد؛ در وقت مردن دو ذرع و نیم چلوار خواهم برد، آنچه هست و من دارم همین جا می ماند. اینها که من دارم آبروری مملکت است. اگر منظور املاک است تمام شان می ماند. من می بینم صاحبان املاک مزوروعی به این خوبی اصلا به آنها توجه ندارند و بکلی ویرانه شده است. سرتاسر شمال بهترین املاک مزروعی است که میتوان از عایدات آن بودجه مملکت را تامین کرد. تو که جغرافیا و تاریخ خواندی می دانی سوئیس کجاست و چه دارد، آیا سوئیس مثل ما نفت دارد؟ معدن دارد؟ جز چند کارخانه ساعت سازی چیز دیگری دارد؟ هیچ میدانی مملکت به این کوچکی بودجه اش از بیشتر ممالک بزرگ بیشتر است؟ از کجا این عایدات را می آورد؟ فقط منظره های زیاد دارد، ولی آن منظره ها ر ا تمیز نگاه داشته و زینت کرده و وسیله آسایش برای جهانگردان تهیه کرده است. این است که از بیشتر نقاط دنیا جهانگردان در موقع معین پولهای خود را می برند و در آن جا خرج می کنند و بر می گردند. ما که هر گوشه از مملکت مان سوئیس است چرا وسیله تهیه نکنیم که از این پولها در مملکت ما هم خرج شود و استفاده ببریم؟ مگر فراموش کردید که من دستور دادم در مازندران به متمولین اطلاع دهند و اعلان کنند هرکس بهترین عمارات را که دارای تمام وسایل زندگی باشد بسازد من جایزه میدهم ولی کسی اقدام نکرد. منظورم این بود که اگر خارجی ها در ایران به شمال خواستند بروند اقلا جای خواب راحتی داشته باشند به همین مناسبت دستور دادم کنار راه آهن نزدیک شهرها و قصبات عمارتهای کوچک بسازند. شنیده ام در سوئیس اگر کسی بخواهد جنگل ببیند باید برود به جایی و اگر دریا بخواهد ببیند برود جای دیگر و جلگه و دشت جای دیگر. اما در رامسر ما در یک نقطه که بایستد با حرکت دادن سر، هم جنگل و هم جلگه و هم دریا خواهد دید. خداوند محل به این خوبی به ما داده آنوقت به آن کثافت افتاده بود، عاقبت مجبور شدم خودم این کار را بکنم. آب معدنی رامسر کجا پیدا می شود؟ چرا نتوانستیم استفاده ببریم؟ به تجار و سرمایه داران سفارش و تاکید کردم کارخانه بیاورید نیاوردند، خودم آوردم، باز تاکید و سفارش کردم مهمانخانه بسازید و تشکیل شرکت بدهید نکردند. ... من می بنیم بهترین آب و هوا و بهترین منظره طبیعی را داریم چرا استفاده نبریم؟ من امروز پادشاهی هستم مالک و زارع، مهمانخانه چی، کارخانه چی، و حمامی. مگر من نمیدانم پادشاه مملکت نباید این کارها را بکند؟ اما ملاحظه می کنم که فرد ایرانی امروز که صد تومان خرج می کند میخواهد فردا صد تومان از خرجی که کرده عایدی بردارد، درصورتی که خارجیها میلیونها تومان خرج می کنند و سالها فعالیت می کنند، و بعد از سالها زحمت بهره بردای می کنند. منهم مملکتم را دوست دارم، بنابر این شخصا اقدام می کنم. فردا هم که رفتم تما آنچه که کردم می ماند برای مملکت. بعد از یک ساعت فرمایش، درحالی که واقعا به گریه افتاده بودم بنده را با کمال تاثر و ناراحتی مرخص فرمودند.
2- یک شب سلیمان بهبودی بستر رضاشاه را برای خواب آماده می کند و رضاشاه مشغول خواندن آواز برای خودش بوده. بعد از بهبودی میخواهد که او نیز آوازی بخواند که بهبودی می گوید اعلیحضرت بهتر میخوانند. بهبودی می نویسد؛ فرمودند؛ سلیمان من بداخلاق هستم؟ (همه کسانی که برخورد شخصی با رضاشاه داشته اند بشدت از او حساب می بردند) عرض کردم خیر قربان. بعد نشستند روی تخت و با تشدد فرمودند؛ "سلیمان من چهل سال است که برای پیشرفت کار مملکت سگرمه هایم را در هم کشیده ام. این مردم به ممحض اینکه لبخند به آنها بزنم فورا می آیند روی دوشم. والا دلیل ندارد که دایم خودم را زحمت بدهم و اینطور وانمود کنم. اگر افراد و کارکنان دستگاه کارشان را روی حساب و قاعده انجام بدهند چرا من خود را این طور نشان بدهم؟ من بد اخلاق نیستم، مرا وادار به این طرز می کنند.
با مطالعه این بخش از خاطرات بهبودی بخش دیگری از مشکلات رضاشاه در اداره جامعه اش را در میابیم. برای جامعه ای که به رشوه و حق کشی و استبداد عادت کرده بود، طی کردن راه دمکراسی یک شبه ممکن نبود. این که میگوید تا لبخند میزنم سوء استفاده میکنند حاکی از آن است که قاجارها جامعه ای ببار آورده بودند که مسئولیت را درک نمی کرد. در این مورد کتابهایی چون «حاجی بابای اصفهانی» از جیمز موریه بسیار گویاست و اخلاق های زشت مردم ما را در آن دوران نشان میدهد. واقعا گذراندن آن مردم و رساندن شان به دنیای متمدن کاری بود کارستان که رضاشاه و محمدرضاشاه انجام دادند.


همین حزب کمونیست کارگری بارها با تبهکاری (یعنی خود را به نادانی زدن) پیشرفتهای زمان پهلوی ها را ناچیز و بی ارزش نشان داده است. در کشوری که بر اساس اسلام دختر را نه ساله شوهر میدادند و دیگر 13 ساله شوهر دادن بسیار عادی بود، در افتادن با مردم متعصب و رساندن سن ازدواج به 18 سال و 15 سال و زیر این سن با نظر پزشک خود کاری بود کارستان و حزب کمونیست کارگری در عوض قدردانی آنرا تقبیح میکند که در قوانین ایران ازدواج دختر زیر 18 سال ممنوع نبود. یکی نیست به اینها بگوید که پدران خود شماها از کسانی بودند که مخالف این اصلاحات شاه بودند. از مادرتان بپرسید که چند ساله شوهرش دادند.


هنگام مطالعه تاریخ بسیار لازم است که لابلای خطوط را نیز دریافت. اینکه سرمایه دار ایرانی امروز صد تومان سرمایه می گذارد و فردا همان مقدار سود میخواهد ببرد گویا سابقه ای طولانی در مملکت ما دارد. و اینکه ایرانی معمولا حد خود را نمی شناسد. سالهای سال است که در خارج از کشور زندگی می کنم و هرگز نشنیدم و ندیدم که کسی مجبور باشد برای تنظیم روابط با دیگران سگرمه های خود را در هم بکشد. اما در میان ما ایرانی ها چرا این مثال اینقدر رواج دارد که نباید به فلانی و یا به مردم رو داد؟؟ این عبارت و اصطلاح "رو دادن" را فقط ما ایرانی ها درک می کنیم


***

همین یک نمونه برای شناخت رضاشاه و رابطه او با ثروت و دارایی شخصی گویا و کافیست. زندگی او بسیار ساده و روی تشک روی زمین میخوابید. «آنکس که حقیقت را میداند و آنرا انکار میکند «تبهکار است». تبهکارانی چون دکتر دکتر حسین ابوترابیان که مترجم کتابهای ضد شاهان پهلوی است، در زیر نویس بخشی از کتاب «پاسخ به تاریخ» محمدرضاشاه در این مورد نوشته است که رضاشاه به جمع آوری مال علاقه داشته و این حقیقت که او روزی زمین میخوابیده بر ساده زیست بودن رضاشاه نیست و قبل از او نیز شاهان دیگر ایرانی روی زمین و تشک میخوابیده اند. اما با حرامزادگی ناگفته میگذارد که پادشاهانی چون نادر و یا آغا محمدخان به هنگام لشگر کشی ها در چادرهای شان بود که روی زمین میخوابیدند و در اولین فرصتی که میافتند بازهم تخت نرم را ترجیح میدادند. مضافا به اینکه زمان رضاشاه دیگر پادشاهی نبود که روی زمین بخوابد و شاید او تنها پادشاه جهان بود که در عصر او انواع میهمانی های آنچنانی برقرار بود و او هرگز به آنها علاقه ای نشان نداد. از جمله در مهمانی ها و پارتی های فرزندانش که در کاخ سعد آباد برقرار میشد هرگز شرکت نمیکرد و این کارها را برای خود سبک میشمرد. البته مترجم کتاب پاسخ به تاریخ در ایران به نام «شهریار ماکان» است که چنین کسی وجود ندارد و از لحن نوشته ها مشخص است که دکتر حسین ابوترابیان این کتاب را ترجمه کرده است. آنقدر در زیرنویسی به افراطی گری افتاده است که دیگر رویش نشده نام خود حرامزاده اش را بعنوان مترجم مطرح کند. او به احتمال زیاد از بازجوهای ارتشبد حسین فردوست نیز بوده است و کتابی که به نقل از خاطرات فردوست نوشته شده نیز باید توسط دکتر ابوترابیان باشد.

---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

زن آزاده ایرانی

تقدیم به خاندان ارجمند پهلوی،

در جایی خواندم که آزاد کردن زنان ایران بوسیله شاهان پهلوی به مراتب از ملی کردن صنعت نفت بوسیله دکتر مصدق مهمتر بود چرا که نفت روزی تمام می شود ولی زن تمام شدنی نیست.

آنچه من بعنوان یک زن نسل دومی که هیچ خاطره ای نه از دکتر مصدق دارم و نه از رضا شاه می توانم امروز بگویم اینست که در این ۳۲ سال نفت منبع درآمد رژیم برای سرکوبی بوده است که فقط ایران و ایرانی را ویران کرده در صورتیکه زنان ایران در همین مدت زمان به موثرترین و مهمترین سلاح ملت ایران بر علیه این رژیم سفاک تبدیل شد. اگر رضا شاه زن را آزاد نکرده بود و اگر محمد رضا شاه کار پدر خود را دنبال نکرده بود ما امروز جامعه ای بهتر از پاکستان یا افغانستان و عربستان نمی داشتیم که نتیجه اش جوانان جنبش سبز ملی ایران باشد.

در آینده محققین وقتی دستاوردهای ۱۰۰ اخیر ایران را بررسی کنند مهمترین و موثرترین تحول را در این دوره نقش زنان و ثمره کار آنها ارزیابی خواهند کرد و نه نفت. من یک زن آزاده ایرانی هستم که موقعیت فعلی خود را مدیون ملی شدن نفت ایران بوسیله دکتر مصدق نمی دانم بلکه مدیون رضا شاه و محمد رضا شاه می دانم که اگر بخاطر ایندو نبود من امروز وضعی بهتر از یک زن پاکستانی و افغان نداشتم. در این ۳۲ سال هیچ سلاحی به اندازه زنان ایران بر ضد این رژیم کارساز نبوده است و ما بکار خود ادامه خواهیم داد تا به نتیجه مطلوب خود که برابری ۱۰۰ در ۱۰۰ با مردان است برسیم.

در آینده ما اجازه نخواهیم داد که مردان تاریخ معاصر ایران را با افکار مردانه خود بنویسند و نقش ما زنان را در تاریخ معاصر ایران کمرنگ تر از آنچه بوده معرفی کنند. نفت پدر ملت ایران را درآورد ولی زنان ایران پدر این رژیم سفاک را در خواهند آورد.

رضا شاه را من لقب کبیر می دهم همانطور که ما مردم به شاه فقید لقب آن خدا بیامرز را دادیم. در این ۳۲ سال، این رژیم با پول نفت تا آنجا که توانست به جان ملت ایران بخصوص زنان ایران افتاد و تنها دلیلی که زنان توانستند در این مدت موثرترین سلاح علیه این رژیم باشند و جلوی پاکستان و افغانستان و عربستان شده ایران را بگیرند میراثی بود که شاهان پهلوی برای جامعه ایران بویژه زنان از خود بجای گذاشتند.

July 23, 2010 05:15:53 PM
---------------------------

ميترا

عالي بود مخصوصا اشاره به بعضي عادات زشت ايرانيها!!!

July 16, 2010 10:35:34 PM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites