محمد هاشمی برادر اکبر هاشمی است که در زمان حضرت امام سرپرستی تلویزیون را بعهده داشت و در آدرس زیر مصاحبه ای با او شده است. این مصاحبه نکته گویایی است که چگونه در اسلام و قوانین اسلامی سرنوشت زندگی اشخاص می تواند بطوری کاملا حسینقلی خانی و بسته به میل حاکم و اینکه او سرخوش است یا دلخور تعیین شود. گویی در دوران هزار و یک شب زندگی می کنید و داستان می شنوید. به این بخش از مصاحبه را بخوانیم؛
محمد هاشمی در خصوص جنجال یک برنامه راديويي در خصوص اوشين هم ميگويد: رادیو به مناسبت شهادت حضرت زهرا(س) یک مصاحبه ای داشت. زمانی بود که ما اوشین را پخش میکردیم. از دختر خانمی می پرسند الگوی شما کیست؟ میگوید اوشین. گوینده میگوید الگوی شما باید حضرت زهرا(س) باشد چرا اوشین؟ میگوید: حضرت زهرا(س) مال 1400 سال پیش است. ما یک الگوی امروزی می خواهیم... برنامه زنده بود و آقای جعفری جلوه که در رادیو بود آن را پخش کرده بود.
وي در همین زمينه ادامه می دهد: امام به آقای میرعماد دادستان عمومی دستور دادند که موضوع را بررسی کنند و اگر این برنامه با قصد پخش شده، افراد را اعدام کنند. چون توهین به حضرت زهرا(س) بود. آقای میرعماد احکامی صادر کرد. شش هفت نفر محکوم شدند. از 5سال انفصال تا شلاق. اما حکم اعدام به کسی ندادند. من به میرعماد زنگ زدم سراغ بچه ها را گرفتم. گفت دفتر من هستند و می خواهم بفرستم زندان قصر. گفتم نفرست تا من خبر دهم. نامه ای نوشتم به امام و... میرعماد زنگ زد و گفت دیگر نمی توانم نگهشان دارم. فرستادشان زندان قصر. من زنگ زدم به مدير زندان و گفتم داخل بند نفرستنشان و سرشان را هم نتراشند. رفتم خدمت امام و گفتم من مقصرم. من مسئول صداوسيما هستم اگر اينها را مجازات كنيد ديگر در صداوسيما سنگ روي سنگ بند نمي شود و من نميتوانم آنجا را اداره كنم. خواهش مي كنم شما مرا مجازات كنيد. امام گفت بنويس، من آنها را عفو مي كنم. گفتم نوشتم. نامه را خدمت امام دادم. همانجا به آقاي موسوي اردبيلي نوشتند كه من اينها را عفو كردم. شما آنها را رها كنيد. خودم غذا گرفتم و رفتم زندان...
خوب توجه فرمودید؟ به همین راحتی حکم اعدام افراد را این آدم نادان میداد. از همینجا میتوان به چگونگی سایر احکام وی پی برد. پس چه جای تعجبی و سرزنشی برای خلخالی و اعدامهایش؟ او بارها گفته بود که از امام حکم دارد و اعمالش مورد تایید امام است و کاغذی هم در این مورد همیشه بهمراه داشت که حکم خمینی را نشان میداد و در آن دوران نیز خمینی هرگز سخنان خلخالی را تکذیب نکرد. از همینجا میتوان به ماهیت تمام اعدام ها در این رژیم پی برد. از همینجا می توان به ماهیت غیر انسانی اسلام پی برد که باید به هر قیمتی از زندگی مردم ایران جدایش کرد و فرستادش به گوشه مساجد و امامزاده ها به دور از سیاست.
اما پدیده خمینی و انقلاب اسلامی مردم ایران را نیز از یک خواب چند هزارساله فرهنگی اعتماد کورکورانه به حرف و سخن دیگران رهانید. مردم طبق فرهنگ شان قول ریش سفید را پذیرفتند و ضربه خوردند. امروز خوشبختانه همه به هم مشکوک هستند و این برای کنترل مسئولان در ایران آینده بسیار نافع است.
محمد هاشمی در خصوص رابطه خود با خمینی با اشاره به دیدارهایی منظم و گاه هفتگی و 10 روز يكبار گفت: در اخبار شعارهای مرگ بر امریکا، مرگ بر شوروی و مرگ بر منافقین و صدام پخش می شد. یک شب شعار مرگ بر شوروی حذف شده بود پرس و جو کردم گفتند از بیت امام گفتند این شعار حذف شود. احمد آقا از بیت تماس گرفت و گفت امام(ره) شما را کار دارد. امام پرسید چه کسی گفته این شعار را حذف کنید و من گفتم. امام عصبانی شدند و اعضای بیت را صدا کردند. همه در رفتند و هیچ کس خدمت نرسید. بعد به من فرمودند که از این به بعد اگر چیزی از قول من گفتند بیا از خود من بپرس.
این هم باز گوشه ای از مسئولیت در این رژیم. یک مساله تغییر سیاست در تبلیغات کشور را فلان نوکر و پیشکار عشقش کشیده عوض کند زنگ زده از قول امام به صدا و سیما و گفته که شعار عوض شود. و وقتی خمینی خواسته بر رسی کند "همه در رفته اند"!! کجای دنیا حتا در دیکتاتوری ها این گونه عمل می شود؟ ببینید که سرنوشت این مردم به دست چه کسانی افتاده است. کل مصاحبه را در آدرس زیر بخوانید
http://www.ayandenews.com/fa/pages/?cid=3152
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|