در مبارزه باید توان تشخیص دادن و تفکیک ارزشها را داشته باشیم. برای سرنگون کردن فاشیسم مذهبی در کشورمان به هیچگونه نیروی نظامی بیگانهای نیاز نیست. کسانی که از دخالت بیگانگان در امور داخلی کشور حمایت میکنند یا ایرانی نیستند و یا کمترین ارزشی را برای خودشان و ایران در خود نمییابند.
برای مبارزه با جمهوری اسلامی، مردم توانستهاند تجربهای سی ساله بدست آورند و از 22 خرداد سال گذشته مبارزهای علنی بر علیه فاشیسم مذهبی را آغاز کردهاند. تا چه زمانی جمهوری اسلامی بتواند بر مردم با شکنجه و فریب حکومت کند را کسی نمیتواند پیشبینی کند. آنچه را که میتوان پیشبینی و تقویت کرد خواستها و نیازهای مردم برای آینده ایران بعد از جمهوری اسلامی است. مردم میخواهند دولت مطلوب خود را در یک انتخابات آزاد تعیین کرده و نظارت هیچ شورای نگهبانی را دیگر بر انتخابات تحمل نمیکنند و هر روزه در تلاش رسیدن به آزادیهای شهروندی و اجتماعی از دست رفته خود در مبارزهای نابرابر بسر میبرند. این مبارزه مردم در داخل کشور از حمایت اکثر ایرانیان مقیم خارج از کشور هم برخودار شده است. میتوان گفت، مبارزه با جمهوری اسلامی بصورت وظیفهای ملی برای ایرانیان درآمده است و بسوی هدفی از پیش تعیین شده، حرکت خود را ادامه میدهد. هدف مردم رسیدن به آسایش، امنیت و رفاه اجتماعی در زیر چتر قانونی مردمی و نظامی دموکراتیک به شیوههای امروزی میباشد.
سران فاشیسم مذهبی در ایران خطر سرنگونی خود را آشکارا بیان میکنند و برای جلب حمایت مردم از خود چارهای بغییر از درگیر کردن مردم در جنگی با دشمنی کاذب ندارند. آخرین حربه اسلامگرایان برای ادامه حیاط سیاسی و اجتماعی خود به بازیگیری احساسات ایران دوستانه مردم میباشد. پرسشی که کسی تا کنون پاسخی برای آن نداشته است این است که دشمن ایران کیست؟
امریکا بعد از دو جنگ عراق و افغانستان با وجود اوباما که در رختخواب خود جایزه صلح نوبل را بُرد، آمادگی شروع جنگ دیگری را ندارد. اسرائیل بعلت فاصله زیاد مکانی و محدویت نظامی قادر به حمله تمام عیار به ایران نیست و در دو مرز جنوبی و شمالی خود با حماس و حزب الله سرگرم میباشد. حزب الله در لبنان و حماس در نوار غزه پشتیبانی مردمشان را برای جنگیدن از دست دادهاند و با کمک مالی جمهوری اسلامی روزگار خود را میگذرانند. نه امریکا و نه اسرائیل دلیلی برای حمله به ایران بغیر از تخلفات در قوانین بینالمللی صنایع اتمی ندارند. تخلفات جمهوری اسلامی در استفاده از صنایع اتمی را میتوان با تحریمهای اقتصادی جلوگیری کرد. تحریم اقتصادی واقعیتگرانهتر ار جنگ به نظر میآید.
چین، روسیه و آلمان در اتحادیه اروپا بالاترین سودهای بازرگانی را در دوره حیات جمهوری اسلامی بدست آورده و میآورند و مانند سال 58 از جنگ حمایت نمیکنند و منافع ملی خود را در آن نمیبینند. واقعیت این است که کشوری نمیخواهد با ایران وارد جنگ بشود ولی جمهوری اسلامی برای خاموش کردن جُنبش سبز حاضر است با هر کشوری وارد جنگ شود.
ملت ایران با ملتهای دیگر دشمنی نداشته و ندارد. در سیاست بینالمللی این دولتها هستند که در صورت عدم رسیدن به نتیجه در گفتگوها دیپلماتیک طبل جنگ را به صدا در میآورند. مردم هیچ کشوری جنگی را با دولتی به غیر دولت حاکم بر خود را آغاز نکردهاند. عدم رعایت قوانین بینالمللی و شعارهای بیپایه ملیچک جمهوری اسلامی (محمود احمدی نژاد) برای سرگرم کردن اسلامگرایان و چپهای بیسوادی میباشد که هنوز خود را در مبارزه با امپریالیسم جهانی میدانند و مافیای سپاه را که تمامی سرمایههای ملی را ما بین خود تاراج میکنند فراموش کردهاند. ملیاردرهای جمهوری اسلامی (سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی) بیشتر به فکر از دست ندادن سرمایههای خود هستند تا حفظ جمهوری اسلامی یا درگیر شدن در جنگی خانمانسوز .
اگر هم روزگاری دولت بیگانهای بخواهد به کشور ما حمله کند سپاه ملیاردرهای انقلاب اسلامی جام زهر آماده در آستین را به رهبرشان تقدیم خواهند کرد. ولی ما ایرانیان ملیگرا مانند همیشه در تاریخ کشورمان باز هم از ایران که مبدا و نقطه شروع ما است دفاع خواهیم کرد چه ناصرالدینشاه بر ما حکومت کند و چه شخص بیشخصیتی به نام گُشادعلی*.
* گُشادعلی نامیست که جوانان داخل کشور بر رهبر جمهوری اسلامی گذاشتهاند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
حق
انگار ما فراموش کرده ایم که قبلا هم ما به ناچار مجبور به ایستادن در کنار رژیم اسلامی شده بودیم تا تمامیت ارضی کشورمان را حفظ کنیم؟ جنگ ۸ ساله ی ایران و عراق یادتان رفته است؟ جنگهای داخلی قبل از آن در کردستان و ترکمنستان چطور؟ پس چرا اینبار اگر حمله ی نظامی ای به ایران صورت بگیرد ما باید متفاوت از سابق عمل کنیم؟
اگر غلط می گویم لطفا مرا روشن کنید:-
جنگهای داخلی ایران در کردستان و ترکمنصحرا: در این جنگ که در اوائل انقلاب رخ داد، ملت ایران ناچار مجبور شد بین بد و بدتر اعلام موضع کند. مردم برای حفظ تمامیت ارضی کشور ناچار در کنار رژیم اسلامی ایستادند تا کردستان و ترکمنصحرا را از چنگ تجزیه طلبان توده ای خائن و دنبالچه هایشان، چریکهای فدایی خلق دربیاورند. در آنزمان ملت ایران سرنگونی رژیم آخوندی بهر قیمتی را نپذیرفت بلکه درکنار رژیم ایستاد و مبارزه خود علیه رژیم را به بعد از باز پس گیری کردستان و ترکمنصحرا محول کرد.
جنگ 8 ساله ایران و عراق: جنگهای داخلی تمام نشده، صدام حسین به ایران حمله و خرمشهر را تصرف می کند. یکبار دیگر کشور در خطر تجزیه قرار می گیرد و یکبار دیگر ملت باید پا در میانی کند و نقش سرنوشت ساز خود را در معادلات سیاسی و نظامی بازی کند. اینبار هم مثل بار پیش باید بین بد و بدتر انتخاب کند و هزینه ی جانی و مالی گزاف تری را برای حفظ تمامیت ارضی ایران و امنیت خود بپردازد. اینبار هم مثل بار پیش ناچار در کنار رژیم اسلامی قرار می گیرد و مبارزه ی خود علیه رژیم را به پس از بیرون راندن دشمن بدتر خود از خاک ایران محول می کند.
اگر ملت در دو مورد بالا نسبت به تمامیت ارضی ایران بی تفاوت عمل می کرد و یا با دشمنان تمامیت ارضی ایران همکاری می کرد، امروز چه چیزی از ایران باقی می ماند؟ آیا نباید سر تعظیم به این ملت فرود آورد که با دستان خالی و نیمه خالی خود، بدون داشتن حکومتی کارآمد در این 32 سال و آپوزیسیونی خادم و قوی، حداقل دوبار بناچار در کنار رژیمی که دمار از روزگارش در آورده است ایستاد تا تمامیت ارضی ایران را تا آنجا که می توانسته حفظ کند؟
موضعی که حزب مشروطه ایران در صورت وقوع یک حمله ی نظامی به ایران گرفته است هیچ منافاتی با مواضعی ندارد که ملت در جنگهای داخلی ایران و جنگ ایران و عراق گرفت. مذمت حزب مشروطه را کنار بگذارید و راه چاره بهتری اگر دارید ارائه کنید. با نق زدن و بهانه جویی کار ما درست نمی شود.
****************************
حزب مشروطه ایران مثل هر ایرانی میهن پرستی باید نگران احتمال تجزیه ی ایران باشد چون هر کسی که خرده اطلاعاتی از تاریخ معاصر ایران داشته باشد حداقل می داند شیخ خزعل، پیشه وری، قاضی محمد، کیانوری، بیژن جزنی و مسعود رجوی ها کیستند و چه نقش و نقشه هایی برای تجزیه ی ایران داشتند. احزابی که این وطن فروشان امروز قهرمانانشان هستند هنوز همان نقشه ها را دنبال می کنند.
September 26, 2010 01:06:54 AM
---------------------------
حق
هر سازمان و حزب و فردی که ادعا می کند تمامیت ارضی ایران و سرنوشت ۷۵ میلیون ایرانی برایش از هر چیز دیگری در دنیا مهمترست باید موضع خود را قبل از آنکه دیر شود اعلام کند و برنامه ای برای جلوگیری از وقوع چنین فاجعه ای را ارائه و تبلیغ کند. چه آنهایی که اعلام کرده اند و چه آنهایی که برای فرار از موضع گیری بهانه می آورند را باید به ملت معرفی کرد تا در تاریخ ثبت شود. سوابق نیک و زشت هر حزب و گروه و شخصیت سیاسی ای اینگونه ساخته می شود ضمن اینکه ما حق داریم دوست و دشمن خود را شناسایی و تکلیف خود را با آنها روشن کنیم. . اعلام موضع هیچ ارتباطی با تعداد و قدرت هیچ حزب و گروه و فرد ندارد بلکه یک حق است و یکی از مهمترین وظایف احزاب و گروهها. ما باید نگران احزاب و افرادی باشیم که اعلام موضع نمی کنند و بپرسیم چرا؟
من بسیار خوشوقتم که حزب مشروطه ایران با شفافیت و صداقت کامل به وظیفه ی ملی خود و با رجوع به وجدان و احساس مسئولیتی که از هر فعال سیاسی راستین انتظار می رود، موضع خود را در صورت وقوع یک حمله ی نظامی به ایران اعلام کرده است. موضعی که این حزب را مورد شماتت کسانی قرار داده است که نه موضع خود را اعلام می کنند و نه راه حل بهتری برای برون رفت از این بحران ارائه می دهند. حزب مشروطه مانند هر حزب لیبرال دمکرات دیگری در غرب اعلام موضع کرده است. قبل از حمله به عراق، آپوزیسیون انگلیس اعلام موضع کرد، حزب محافظه کار با حمله موافق و حزب لیبرال دمکرات مخالف بود. پس از اعلام این مواضع، برخی مردم با این و برخی با دیگر حزب همراه شدند. در لیبرال دمکراسی ها اعلام مواضع از واجبات است و نه چیزی که از زیر آن بتوان شانه خالی کرد و بکار بیخود خود ادامه داد. بنابراین، حزب مشروطه ایران هم کار عجیبی نکرده، اعلام موضع کرده است که در صورت حمله ی نظامی به ایران، بین بد و بدتر، بد را انتخاب خواهد کرد. حزب ایرانی ای که موضع نگیرد باید مورد شماتت قرار گیرد و نه حزبی که اعلام موضع کرده است
September 25, 2010 08:14:31 PM
---------------------------
ایرانی آزاده
تعجب میکنم که چرانظر مرا که حاوی توهین بکسی نبود هنوز منتشر نکردید خدا هم نمیداند اشکالی ندارد
September 24, 2010 03:00:37 PM
---------------------------
ایرانی آزاده
من در کنار هموطتانم با اسلام میجنگم و تا آخرین قطره خونم را در راه ایرانی آزادوآبادفدا میکنم ولی هرگز در کنار اسلام نیستم
September 24, 2010 10:18:14 AM
---------------------------
ماندانا زندیان
به نظر من برای برخورد درست تر به این موضوع شاید هر کس بتواند در صمیم وجدان خود در برابر این پرسش قرارگیرد که حقیقتا برای چه با جمهوری اسلامی در پیکار است؛ آیا ما مانند پاره ای انقلابیون سال های پنجاه و شش/پنجاه و هفت با حکومت مبارزه می کنیم چون از شکل این حکومت یا گردانندگان آن بیزاریم و هدف و انگیزه مان- دلیل راهمان- تنها به زیر کشاندن اینهاست، به هر بها، چنان که آنان اکنون با پشیمانی یادمی کنند؛ یا مبارزه می کنیم چون باورداریم این رژیم به کشور ایران آسیب می رساند، و یکی از نخستین ملت های تاریخ و تاریخ ساز جهان را از رسیدن به آزادی، نوگری، استقلال و دمکراسی- رسیدن به هزارۀ سوم- بازمی دارد؛ اگر کشور ایران و ملت ایران برای ما بر هر حکومت که در کار است برتری دارند، و اگر پیکار ما از آن روست که باورداریم جمهوری اسلامی نمی گذارد ما ایرانیان به جایگاهی که سزاوار است برسیم، نمی توانیم خود مانند هم آنان که موضوع پیکارند به کشور خود آسیب بزنیم یا در برابر آسیب - جنگ یا هر چه از هر دست- برنخیزیم. ما نمی توانیم شبیه کسی یا چیزی باشیم که موضوع پیکار ماست، که در این صورت نفس پیکار معنای خود را از دست می دهد.
من فکرمی کنم برخورد احساساتی با این موضوع می تواند از شدت خشم و بیزاری ما از رژیم آخوندی برآید که چیزه شدن بر آن دشوار است. نسل جوان ایران با این حکومت بیگانه و از آن بیزار است، ولی حکومت خوب تر که دست خواهد داد، سراسر برای ساختن ایرانی خوب تر برای ایرانیانی سربلندتر است، که بدون این دو آخری حکومت پاک بی معناست.
در قطعنامۀ کنگرۀ هشتم حزب مشروطه ایران(لیبرال دمکرات) آمده است: «اولویت حزب پیش از هر چیز دفاع از موجودیت و یگانگی ملی و یکپارچگی سرزمینی ایران است و حزب برای دفاع از ایران در کنار هر حکومتی، از جمله موقتا جمهوری اسلامی، خواهد ایستاد.»
من نمی دانم در واقعیت بیرون چگونه می شود مستقل به دفاع از کشور پرداخت؛ مخالفت با گفتاورد فوق مانند این است که مردم ایران دیده بر از دست رفتن خرمشهر می بستند و ارتشیان آن روز که بیشتر همان ارتش روزگار پیش از انقلاب اسلامی بودند و تقریبا سرتاسر مخالف، بلکه دشمن رژیم آخوندی، کنار بسیجی ها نمی جنگیدند تا رژیم بیفتد و نظامی بالا آید که بر هر چه مانده از کشور ایران حکومت کند.
نوشتۀ آقای زاهدی یا متن قطعنامه کنگره هشتم هیچکدام از تاکید بر پیکار تا ته ظرفیت این واژه کم نگذاشته اند، ولی سیاست اگر به راستی برای آفریدن بیشترین خوشبختی برای بیشترین مردمان جامعه پیش می راند، نمی تواند به جنگ با همان مردمان خرسند یا در برابر آن ساکت بماند.
این البته نظر شخصی من است؛ که نوشتنش پای این متن بر این سامانه مرا به یک حقیقت دیگر می رساند: ما ایرانیان اگر سال های پیش از انقلاب اسلامی چنین امکانات و فضاهای می داشتیم تا اندیشه های سراسر متفاوت یا مخالف خود را دور از خشونت و دشمنی، در قالب واژۀ ارزشمند «دگر اندیشی» که از آفریده های پایه گذاران همین فضاست، طرح کنیم، شاید به هر بها به هر کار تن نمی دادیم و امروز با چنین فاجعه ای دست به گریبان نمی بودیم.
با احترام،
ماندانا زندیان
September 20, 2010 05:09:45 AM
---------------------------
بهمن زاهدی
با دورود
در اوایل انقلاب اسلامی من در زندان بودم، یکی از شرایط آزادیی من به جبهه جنگ رفتن بود که با دل و جان قبول کردم که مایعه حیرت آخوند حاکم شرع شد.
آخوند بدون ایران نمی توان زنده باشد چون ایران مانند رگ خون و آخوند مانند یک زالو می باشد. زالو برای زنده ماندش به آن خون ایران احتیاج دارد.
ارادتمند
بهمن زاهدی
September 19, 2010 01:37:25 PM
---------------------------
ازاد
با دورود
شما از کجا مطمین هستی که اصولا جمهوری اسلامی می خواهد ایرانی وجود داشته باشد که از ان دفاع کند و تازه به شما هم این اجازه را بدهد که در کنارش به ایستی.
اینقدر دست خوش احساسات نشوید . عاقلانه تر فکر کنید . با جمهوری اسلامی در همه حال باید مبارزه کرد . ایران هم جای خودش باقی خواهد ماند . فقط حزب شما است که مردم را از تجزیه می ترساند کاری که اخوند ها می کنند و ناخوداگاه در این حالت در کنار جمهوری اسلامی قرار می گیرید .
زنده باد ایران
September 19, 2010 12:58:18 PM
---------------------------
|