جناب آقای کشگر پس از گفتگوی سایت "انتخابات آزاد" با دبیر کل حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) جناب اقای فواد پاشائی فرصتی دیگر یافتهاند تا با دلسوزی صد البته مثال زدنی خود نسبت به حزب مشروطه ایران بار دیگر توجه شورای مرکزی حزب و اعضای آنرا به آنچه تضادهای درونی حزب (عمدتا بند ۳ منشور حزب در مورد نظام پادشاهی و شاهزاده رضا پهلوی) مینامند جلب کنند. و بار دیگر از ما بخواهند که تکلیف خود را با این بند از منشور حزب مشخص کنیم.
ایشان در مطلبی به عنوان " آقای پاشائی از حزب رفع ابهام نکردهاید!" با ادامه حملههای شدید خود به شاهزاده رضا پهلوی و مطرح کردن این سوال که "پرسش اصلی امروز از حزب اين است که پادشاهی که قرار بود به گفته و باور آنها سمبل و نگهبان وحدت و يکپارچگی ملی و حافظ تماميت ارضی ايران در هر شرايط و هر موقعيتی باشد. امروز خود دست در دست نيروهائی دارد که ملت يکپارچه ايران را به رسمیت نمیشناسند و برای «کردستان آزاد و مستقل» میرزمند و برای اعلام استقلال و تشکيل «کردستان بزرگ» منتظر شرايط مناسب بينالمللی هستند که يکی از آنها در هم شکسته شدن نيروی دفاعی ملت و کشور ايران است" دلسوزانه خواستار مشخص کردن موضع حزب در قبال شاهزاده رضا پهلوی و کلا نظام پادشاهی شدهاند. و چون همیشه خواستار رفع تضادهائی که از دید ایشان از "اصول متناقض اساسنامه و منشور اين حزب برمیخيزد" شدهاند. ایشان در پایان مقاله خود با لحنی عتاب آلود از حزب پرسیدهاند که "چرا استقلال خود را در منشور و اساسنامه حزب منعکس نمیکنید و بندهای مربوط به شاهزاده را از آن برنمیدارید تا استقلال شما در عمل معنا يابد و مسئولیت سیاستهای نادرست وی بنام شما و حزبتان نیز در تاریخ ثبت نگردد. چرا اين بند گران را از دست و زبان ايران دوستانهاتان برنمیداريد، چرا خاموشی گزيدهايد؟"
این البته اولین بار نیست که ایشان دست به چنین تلاشی میزنند. تلاشی که صد البته لابد صادقانه است و صرفا برای رفع تضادهای درونی حزب مشروطه ایران است و نییت دیگری هم پشت آن نیست و به گمانم آخرین بار نیز هم نخواهد بود.
ولی قبل از پرداختن به این به قول ایشان تضادها بد نیست یادآور شویم که آنچه ایشان در توصیف نقش و نییات شاهزاده رضا پهلوی عنوان میکنند صرفا برداشت و نظر شخصی ایشان است و هر چند محترم برای ما ارزشی ندارد و واقعا نیازی به برخود با آن نمیبینیم.
ولی از آنجا که نه شاهزاده رضا پهلوی هرگز ملت ایران را یک ملت یکپارچه ندانستهاند و نه هرگز برای کردستانی آزاد و مستقل و جدا از ایران رزمیدهاند. نمیتوانیم از این اشاره بگذریم که براستی اینها همه روشهای نخ نما شدهای هستند که ایشان و بسیاری از یارانشان در طیف کمونیستها و چپگرایان استالینیستی سالهاست از آن استفاده کردهاند و گویا ترک عادت برایشان بسی سخت و آزار دهنده است. به رسم دیرینه دروغی را مکرر تکرار میکنند تا به خیال خود دیر یا زود مورد قبول خاص و عام گردد.
جهت نمونه کافی است به متن مقاله ایشان مراجعه کرد و دید که چگونه در آن مرتبا به "توافقنامه امضا" کردن شاهزاده با نیروهای جدائی طلب (لابد در جهت تجزیه ایران) اشاره میکنند! در صورتی که نه در بولتن خبری که "کنگره ملی کردهای آمریکای شمالی" از این دیدار انتشار داده و نه در بولتن خبری و آنچه در سایت شاهزاده رضا پهلوی از این دیدار انتشار یافته و از قضا خود آقای کشگر از متن انگلیسی هر دو اینها در مقاله "چرا حزب مشروطه ایران خاموشی گزیده است؟" خود به آنها استناد کردهاند هیچ اثر و اشارهای به امضاء توافقنامه دیده نمیشود. چرا که امضاء توافقنامهای در کار نبوده است. حال به تفاوت حقوقی و سیاسی "توافقنامه" و "عهدنامه" که دومی "الزام آور" است و اولی نیست کاری نداریم.
هدف ایشان از پراکندن این دروغ آشکار مشخص است. ایشان میخواهند این ذهنییت را به خواننده انتقال دهند که گویا شاهزاده بر سر تجزیه ایران با این گروهها به توافق رسیدهاند و سندی هم در این زمینه امضاء کردهاند (و در نتیجه مسئله رسمی است) و کار از کار گذشته است!
نکته دیگری که ایشان به آن اشاره میکنند این است که گویا صرف این دیدارها با "نماد یگانگی ملت ایران بودن ایشان و مقام پادشاه در تضاد است! معلوم نیست چرا دیدار یک نماد یگانگی ملی با جمعی از شهروندان و اعضاء و بخشی از پیکره ملت ایران ممنوع است. مگر یک پادشاه نباید و نمیتواند با شهروندان کشورش دیدار داشته باشد؟
از قضا این وظیفه یک نماد همبستگی و یگانگی ملی است که به عنوان یک شخصییت فرا حزبی با گروهها و احزاب و دستههائی که به هر علتی به حق یا بناحق تمایلات جدائی طلبانه پیدا کردهاند دیدار کنند تا بلکه بتوانند نظر آنان را تغییر و یا تعدیل کنند. چه وظیفه و چه نقشی مهمتر و اساسیتر از این میتوان برای یک نماد یگانگی و وحدت ملی تصور کرد؟ آیا براستی در این هنگام که خطر جنگ بیرونی و درونی و فروپاشی اجتماعی و اقتصادی و تجزیه از هر سو مام وطن را به خطر انداخته میتوان از شاهزاده رضا پهلوی انتظار داشت که با بخشی هر چند هم که کوچک و ناچیز از ایرانیان قهر کرده و برای متمایل کردن دلهاشان و تشویقشان به کوشش برای نجات وطن خویش (کل وطن خویش و نه تنها یک گوشه از آن ) حتی با آنان یک دیدار هم نکنند. آیا براستی ما در حزب مشروطه باید کاندیدای مقام پادشاهی خود را به این خاطر آنگونه که آقای کشگر پیشنهاد میکنند محکوم و مطرود کنیم و از ایشان برائت بجوئیم؟
براستی چه زمانی بهتر از این که کارآئی مقام پادشاه به عنوان یک نماد وحدت و یگانگی کشور و ملت ایران را میشود به چشم و در عمل و نه در تئوری و عالم نظر دید؟ به گمانم ترس و وحشت و تلاش جناب کشگر هم در همین است. ایشان میترسند که در عمل کارائی و خاصییت مقام پادشاه به اثبات برسد. پس دور باد از ما که بازیچه چنین تلاشهائی شویم.
همانگونه که گفته شد این روش راست و دروغ را به هم بافتن برای تحریک و به بیراهه بردن خواننده جهت ایجاد یک ذهنییت خاص و بدور از حقیقت به اندازهای تهی از ارزشهای اخلاقی است که براستی بیش از این ارزش پرداختن به آن و هدر دادن وقت را ندارد.
به همین خاطر در این نوشتار سعی خواهد شد به آنچه که ایشان در باره این به اصطلاح تضادهای درونی حزب در رابطه با پادشاهی و شاهزاده رضا پهلوی دائما تکرار میکنند بپردازیم و مواضع حزب را روشن کنیم. در این راه یادآوری آنچه ایشان در این زمینه به بهانههای گوناگون فرمودهاند بسیار مفید است و خالی از لطف نیست.
زمانی بهانه این تذکرات دلسوزانه آنگونه که در مقاله "خاستگاه فتحنامه لیبرال دمکراسی برابری انسانهاست ـ نگاهی به قطعنامه کنفرانس حزب مشروطه ایران " عنوان فرموده بودند این بود که : " .. اِشکال اساسی از سوی روشنفکران و باورمندان به گفتمان لیبرال دمکراسی به مقام موروثی نه در حوزه سیاسی و دمکراسی بلکه در قلمرو «فتحنامه لیبرال دمکراسی» یعنی منشور جهانی حقوق بشر و تکیه بر خاستگاه آن، يعنی برابری انسانهاست. "
جناب آقای مهدی موبدی عضو شورای مرکزی حزب در مقالهای تحت عنوان " نقدی به خاستگاه فتحنامه لیبرال دموکراسی برابری انسانهاست" به روشنی و به دقت بی پایه و اساس بودن این استدلال را نشان دادند و ما در اینجا نیازی به تکرار آن نمیبینیم.
در نتیجه از آنجا که آن سنگ به هدف نخورد و کسی منشور جهانی حقوق بشر را با پادشاهی در تضاد ندید بهانه بعدی این تذکرات بحثهای درون حزبی پیرامون افزودن عبارت "لیبرال دموکرات" به نام حزب شد. آنجا که در مقالهای با عنوان مشروطه دلالت بر پادشاهی نمیکند!" با اشاره دوباره به " حضور پرقدرت دو مادهی 1 و 3 اساسنامه و منشور" بار دیگر ادعا کرده بودند که "تا وقتی که اصول فوق در منشور و اساسنامه آن حزب به همین صورت باقی است، آری تا زمانی که این اصول بدینگونه و با این شفافیت در اسناد حزبی حضور دارد، طبیعی است که حزب را همان گونه بنامند که هست، حتا اگر عبارت ليبرال ـ دمکرات به نامش افزوده شود."
از آنجا که باز آن سنگ نیز به هدف نخورد و هیچکس نفس نظام پادشاهی را با یک نظام لیبرال دموکرات در تضاد ندانست. اخیرا دیدارهای شاهزاده با احزاب کرد را بهانه قرار دادهاند وآنچنان غوغائی براه انداختهاند که اگر کسی نداند فکر میکند که گویا فاتحه ایران چند هزار ساله با یکی دو دیدار شاهزاده با این گروهها خوانده شده است. آنچنان که همه مخصوصا ما مشروطه خواهان باید رخت عزا به تن کرده بر سر بکوبیم و خاک بر سر و روی و چشم بپاشیم و شیون کنیم.
از همه این مطالب و بسیار نوشتههای دیگر ایشان به خوبی روشن است که مشکل اساسی ایشان با نظام پادشاهی و حمایت حزب از پادشاهی شاهزاده رضا پهلوی است و مابقی براستی بهانهای بیش نیست که "مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه است!
والا معلوم نیست چرا ایشان به رفقای سابق و همرزمان گذشته و حال خود از طیف کمونیستهای رنگارنگ و جور به جوری که نه تنها سالهای سال دست در دست احزاب جدائی طلب ریز و درشت داشتهاند که در بسیاری از موارد حامی و بوجود آورندگان اولیه آنان نیز بودهاند و هنوز هم همکاریها و همراهیهائی به مراتب تنگاتنگتر از دیدارهای شاهزاده با این گروهها دارند حمله نکرده و نمیکنند؟
و یا معلوم نیست آنزمان که رایزن حزب مشروطه ایران جناب آقای دکتر داریوش همایون از جانب حزب مشروطه ایران (سازمان مشروطه خواهان ایران آنزمان) خود با این احزاب دیدار و گفتگو میکردند و برای رسیدن به یک تفاهم و زمینه همکاری مشترک صادقانه تلاش میکردند و اتفاقا خطوط قرمزشان هم همان دفاع ملی (ارتش یکپارچه ملی جهت حفظ تمامییت ارضی) و سیاست اقتصادی (چاپ پول) و سیاست خارجی و فارسی به عنوان زبان مشترک (در کنار زبانهای محلی) بود و خود مختاری را در اکثر مسائل دیگر ممکن میدانستند ایرادی گرفته نمیشد و خطر تجزیه ایران در بوق و کرنا نمیرفت؟ ولی حال که شاهزاده در چند دیدار با بعضی از نمایندگان اقلییتهای قومی و احزابشان دیدار کردهاند جناب کشگر این همه جال و جنجال به پا کردهاند؟
به همین خاطر شاید بد نباشد برای بار دیگر مواضع خود را با ایشان به طور شفاف در میان گذاریم به این امید که یکبار برای همیشه ایشان را از جمهوری خواه شدن حزب مشروطه ایران ( لیبرال دموکرات) ناامید گردانیم. چرا که براستی معلوم نیست با چه زبان و با چه روشی باید بگوئیم و نشان دهیم که حمایت ما از نظام پادشاهی بسی عمیقتر از آن است که ایشان تصور کردهاند.
ما نظام پادشاهی را نه از روی ارادت و علاقه شخصی به شاهزاده رضا پهلوی و نه از روی علاقه نوستالژیک به شخص و دوران اعلیحضرت فقید محمد رضا شاه پهلوی و یا رضا شاه کبیر با تمام احترامی که برای آنان و خدماتشان قائلیم انتخاب کردهایم. ما نظام پادشاهی را مستقل از این پادشاهان بزرگ و مورد علاقهمان انتخاب کردهایم. ما براستی نظام پادشاهی را نظامی برتر از جمهوری میدانیم. ما براستی نظام پادشاهی را نظامی هماهنگتر با تاریخ و فرهنگ ایران میدانیم. ما براستی نظام پادشاهی را نظام و راهی بسیار هموارتر و کم خطرتر از جمهوری برای رسیدن به هدف اصلی خود که دست یافتن به یک نظام دموکراسی لیبرال است میدانیم. چرا که اعتقاد راسخ داریم که نظام پادشاهی حتی اگر به بیراهه هم برود به هزار دلیل اصلاح پذیرتر از یک نظام جمهوری به بیراهه رفته است. چرا که اعتقاد داریم که در یک جمهوری به بیراهه کشیده شده مکانیزم عملی و درونی جز فروپاشی کامل و جنگ و خونریزی برای اصلاح وجود ندارد و برای مسئولین به بیراهه رفته چارهای جز مقاومت تا آخر خط و ایستادن به هر قیمت باقی نمیگذارد. به هزار و یک دلیل ما نظام پادشاهی را مفیدتر به حال کشور و ملتمان میدانیم. ما براستی آنرا برتر از جمهوری میدانیم که اگر نمیدانستیم آنقدر در خود صداقت و شرافت و وطن دوستی سراغ داریم که به خاطر منافع میهنمان جمهوری خواه شویم. اگر جمهوری خواه نیستیم از آن روست که جمهوری را برای کشورمان مفید نمیدانیم. اینها همه باور ماست و ما به نظام پادشاهی باورمندیم و اینرا نیز حق خود میدانیم و از آن نخواهیم گذشت هر چند مخالفانمان این انتخاب و باور را نپسندند همانگونه که ما انتخاب آنان را نمیپسندیم.
ما بارها و بارها گفتهایم و شخص شاهزاده رضا پهلوی هم بارها و بارها فرمودهاند که تعیین نوع نظام آینده ایران تنها و تنها بدست مردم ایران و از راه صندوقهای رای و رای آزادنه ایرانیان (آنهم همه ایرانیان) خواهد بود. این برخورد ما کجا و برخورد بسیاری از جمهوری خواهان که حتی قائل به انتخاب مردم هم نیستند و نظام مورد علاقهشان "جمهوری" را از پیش تنها گزینه ایرانیان میدانند کجا؟ از این روست که ما هیچ نیازی به نصیحتهای دلسوزانه و تذکرات دموکراتیک دوستان و دشمنانی از قبیل جناب کشگر دست کم در این مورد خاص نداریم.
جنجال اخیری که جناب آقای کشگر پیرامون دیدارهای شاهزاده با احزاب کرد و وامصیبتائی که بر سر تجزیه قریب الوقوع ایران به خاطر این دیدارها بپا کردهاند به قدری تصنعی و به قدری غوغا سالارانه است که انسان مجبور میشود بی اختیار از خود بپرسد که اگر عکس العمل ایشان واقعا تصنعی نیست پس ایشان چه تعبیری از مقام و اختیارات شاهزاده در حال حاظر و مقام پادشاه در آینده دارند؟
ما که طرفداران نظام پادشاهی و هواداران پادشاهی شاهزاده رضا پهلوی در صورت تصویب و رای ملت ایران هستیم در حال حاظر و در آینده مقام ایشان را یک مقام سمبلیک و نه یک مقام مسئول و اجرائی در نظر میگیریم و به آن اعتقاد داریم. خود ایشان نیز غیر از این تصوری از نقش آینده خود ندارند و بارها و بارها بر آن تاکید فرمودهاند. معلوم نیست با چه حسابی دیدار یک شخصییت ولو شخصییتی به اهمییت شاهزاده رضا پهلوی با پتانسیل مقامی تشریفاتی و سمبلیک در آینده ایران حتی با گروهی تجزیه طلب میتواند به تجزیه ایران منتهی شود؟ و یا چگونه این دیدارها میتوانند بدون رای و اراده ملت ایران و بر خلاف میلشان نظامی از نوع فدرال را بر ایران حاکم کنند؟ براستی مکانیزم وقوع چنین اتفاقات نامیمون چیست؟
از این روست که در صورت تصنعی نبودن این جنجال و این قیل و قالها به نظر میآید که ایشان دیدی بسیار عقب افتاده و قرون وسطائی به مقام پادشاه و اختیارات شخص شاه دارند که تصور میکنند پادشاه صاحب اختیار و مالک مطلق العنان ملک و ملتاند و سرزمین ایران ملک شخصی ایشان است که بتوانند به دلبخواه و اختیار خود آنرا تجزیه و به این و آن ببخشند!
چنین اختیاراتی را نه ما مشروطه خواهان برای مقام پادشاه و شخص شاه قائلیم و نه خود پادشاه برای خود و مقامش قائل است. داشتن چنین دید و برداشتی از پادشاه و مقام پادشاهی مشکل ایشان است نه ما!
حتی اگر فرض را بر این بگیریم که شاهزاده رضا پهلوی در انجام این دیدارها مرتکب اشتباه محاصبه شدهاند و کار صحیحی نکردهاند. حتی اگر همه گزافهگوئیها و دروغ پراکنیهای جناب کشگر و همفکران ایشان را در مورد اینکه شاهزاده رضا پهلوی ملت ایران را "ملتی یکپارچه" نمیدانند (که البته دروغی است آشکار) و یا به قول ایشان برای "کردستانی آزاد و مستقل" لباس رزم پوشیده باشند که نپوشیدهاند و باز فرض کنیم که شاهزاده رضا پهلوی یک حکومت فدرال را برای آینده ایران در نظر گرفتهاند که باز نگرفتهاند و همیشه و همواره فرموده اند که نه ایشان و نه هیچ کس دیگری نمیتواند از پیش برای ملت ایران تعیین تکلیف کند باز معلوم نیست اینها چه ارتباطی میتواند به درخواست آقای کشگر از حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) به تغییر موضع در باره نظام پادشاهی داشته باشد؟
همه این تهمتها حتی اگر هم درست باشند که نیستند در نهایت نشان دهنده ضعف تحلیل شاهزاده از موقعییت و اشتباه در اتخاذ سیاستی درست را نشان میدهد. آیا جمهوری خواهان با اشتباه رئیس جمهورهای بی بصیرت و بد از آب در آمدهای که هر روز نمونههای آنرا در سرتاسر دنیا حتی در پیشرفتهترین کشورها هم میشود مشاهده کرد و اثرات سیاستهای غلط و ویرانگرشان را برمیلیونها انسان نه در تحلیل و تفسیر و در بحثهای نظری و تئوریک که در عمل و به چشم میتوان دید بر روی کل نظام جمهوری خط بطلان میکشند که از ما میخواهند به خاطر اشتباه شاهزاده رضا پهلوی (حتی اگر شاهزاده را در حال حاظر پادشاه فرض کنیم) بر کل نظام پادشاهی خط بطلان بکشیم؟ و این در حالی است که رئیس جمهور یک مقام مسئول و اجرائی است و پادشاه صرفا یک مقام سمبلیک و تشریفاتی و غیر مسئول!
مگر اشتباه یک رئیس جمهور علت وجودی مقام ریاست جمهوری را از بین میبرد و نظام جمهوری را بی اعتبار میکند که اشتباه یک پادشاه علت وجودی مقام پادشاه را از بین ببرد و نظام پادشاهی را بی اعتبارکند؟
براستی معلوم نیست چرا جناب کشگر در مورد همه چیز به این اندازه با اطمینان نظر میدهند! مگر از آینده و آنچه در آن اتفاق خواهد افتد با خبراند؟ مگر آئینه سکندری در اختیار دارند که میتوانند در آن بنگرند و به وضوح ببینند که عواقب فلان دیدار و فلان حرف و فلان نظام چیست؟
ما نیز در حزب مشروطه با نوع نظام فدرال مخالفیم و آنرا به نفع آینده کشور و ملتمان نمیدانیم و تا خلاف این اعتقاد بر ما ثابت نشود با آن مخالفت کرده و میکنیم و تمام تلاشمان را بر روی آن خواهیم گذاشت که علل مخالفتمان را با این نوع نظام و خطراتی که ممکن است این نوع نظام برای ایران و ایرانیان به همراه داشته باشد را با هموطنانمان در میان گذاشته از آنها بخواهیم که به این خطرات بیاندیشند و بعد تصمیم بگیرند.
میتوان تحلیل ارائه داد! میتوان این تحلیلها را با تکیه بر شواهد و قرائن حمایت کرد و به درستی آنها اعتماد کرد و باید چنین کرد! ولی اینرا نیز نمیتوان انکار کرد و نباید از یاد برد که در نهایت ممکن است هیچکدام از این تحلیلها هر قدر هم که بر مبنای شواهد و قرائنی محکم بنا شده باشند در عمل شرایط به گونهای رقم بخورند که این تحلیلها به حقیقت نپیوندند!
هیچ تحلیلگری را در تاریخ نمیتوان یافت که همه تحلیلها و پیشبینیهایش در مورد آینده و اتفاقات صد در صد درست از آب در آمده باشد! پس کمی تواضع و فروتنی و قبول آنکه میشود اشتباه کرد ممکن است بتواند زمینه را برای بسیاری از بحثهای سازنده و مفید آماده کند. این سخن البته برای کسانی است که در این مخالفتها و این تحلیلهایشان هیچ شک و شبههای برحسن نییتشان نمیتوان متصور شد و هر چه میگویند از سر دلسوزی و صداقت است نه آنانی که از اعلامیه جهانی حقوق بشر و استفاده از عبارت لیبرال دموکرات در نام حزب گرفته تا حتی دیدار شخصیتی با گروهی مخالف همه و همه برایشان صرفا بهانهای است مغتنم جهت کوبیدن و مخالفت با نظام و شخصییتی که نمیپسندند!
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
افشین
درود برجناب شایان آریا
بسیار بجا و بسیار خوب تحلیل فرموده اید
پرسش هائی از آقای کشگر دارم که اگر عنایت بفرمائید آنرا چاپ فرموده و از ایشان تقاضا مندم که پاسخشان را ببینم
۱- ۲۵ سال دلار از مرز ۷۰ ریال در زمان پادشاه فقید نگذشت چرا؟
۲- قانون سنگسار را هیچ ایرانی در زمان پادشاه فقید بیاد نمی آورد حتی پدر بزرگوار حقیر ( ۹۴ سال)چرا؟
۳- زمان فرود آمدن جناب خمینی در فرودگاه مهرآباد کسانی که به پیشواز رفته بودند تمام از تحصیلکرده های دوران پادشاهی پهلوی بودند و حقیقتاً بدنبال اسلام ناب محمدی ( عکس تاریخی آنها موجود است ) آیا این آقایان هم اسلام را نمی شناختند چرا؟
۴- موسیقی با فتوای خمینی (بت چپ گرا ها ) تریاک شناخته شد و آقایان چپ ها !!! و ملی مذهبی!!! هاهیچ در مقام پاسخ بر نیامدند ( بجز زنده یاد استاد فرامرز پایور) چرا؟
۵- کشتار های بیش از صد ها نفر از بلند پایگان ارتش و مقامات عالی رتبه توسط داد گاه های انقلاب مورد تائید چپ گرایان و حتی سایر گروه های به اصطلاح سیاسی هم قرار گرفت !!! آنهم از بهترین فرزندان ایران زمین چرا؟
۶- مصادره اموال بهمراه غارت مردم و تجاوز به ناموس مردم ایران حتی دختر ۱۲ سال در زمان حکومت ؛امام خمینی: که بزرگان جبهه ملی میفرمودند که این بار آفتاب از غرب طلوع کرد!!! و آقایان چپ گرا ها هم با آنها همنوا ! چرا؟
۷-پس از گذشت بیش از ۳۰ سال از این انقلاب شکوهمند به باور آقایان چرا این گروه های سیاسی
مخالف پادشاه فقید حتی نمی توانند یک جلسه گرد همائی و دور هم داشته باشند حتی بصورت ظاهری!!! آن وقت آقایان ادعای سیاسی بودن هم میکنند چرا؟
January 03, 2011 04:52:41 PM
---------------------------
کیارش
با درود بر امیر عزیز
جناب دکتر واقعاً کیف کردم شما مرد نازنبنی هستید و وطن پرستید
باور داشته باشید غالب این آقایان در وهم و خیالات خودشان غرق هستند
ملت ایران همانگونه که گفتید راهش را پیدا کرده است
با درود مجدد بر شما
January 02, 2011 05:05:39 PM
---------------------------
امير
با درود بر شما نازنينان
مقاله را خواندم بعنوان يک ايرانی که دل در گرو اين سرزمين اهورائی دارد و نسبت به پادشاه فقيد نیز احترام ويژه دارم و از باب آگاهی عرض کنم که بعد از مرداد ۱۳۲۸ از مادر ی با ايمان و با تقوا پا به دنيا گذاشتم ُ و اکنون به طبابت در ایران مشغول می باشم.
بعنوان پزشک به جناب کشتگر عرض می نمایم
برادر: رفیق: هموطن: ترا به مقدسات گیتی دیگر بس کنید!!!
بیش از ۳۰ سال گذشت عمر همه ما ها به بطالت و ... گذشت باز دوباره آمده ایم به نقطه شروع!!!
به گمانم اگر نام پادشاه فقید و یا شاهزاده رضا پهلوی را از آقای کشتگر بخواهیم از سخنرانی هایشان و مصاحبه های درر بارشان! حذف کنند دیگر راجع به هیچ گونه موضوعی در ایران نمی توانند بیانات بفرمایند
جناب گشتکر عزیز
در شیراز با آن مخالفت ها و ... به کجا رسیدیم
۳۰ سال دیگر اگر از ایشان بپرسند که راجع به مسائل ایران صحبت کنند ! انشااله
باور نمائید مجدداْ تاریخ را از پادشاه فقید آغاز مینمایند
استاد کشتگر ترا بخدا بس کنید
بعنوان پزشک حضورتان عرض مینمایم بس کنید
ملت ایران تمام ساست زدگان مخالف رژیم پادشاهی را در این ۳۰ سال زیر و رو کرده ! نسل عوض شد جوان ایرانی باور کنید شرم دارد که سعید نفیسی و یا ملک الشعرا بهار را نمی شناسد
حال اوضاع اقتصادی و سیاسی که به کنار
آقای کشتگر چرا به ایران تشریف نمی اورید
من بعنوان یک پزشک از شما می پرسم چرا به ایران تشریف نمی آورید؟؟؟
تمام شما ها ساست زدگان و مریدان آل احمد و قبله های دیگر چپ گرائی مگر هم اکنون در غرب نیستید؟؟ چرا به ایران نمی آئید؟
آقای کشتگر در تمام این ۳۰ سال خواندیم و گوش کردیم و تلفن زدیم و برانمه دیدیم و....
بس کنید
چرا شرمنده هستید !! یا که نیستید!!!؟
ایران را به این روز فلاکت بار شما سیاست زدگان روشن فکر و ... نشاندید
باز هم کینه پادشاه فقید!!! آنهم بعد از ۳۰ سال و بالاتر از آن نسبت به فرزند او!!!
آیا این طرز بر خورد حاکی از داشتن عقده های دوران کودکی و روانی نیست ؟
در شگفتم آنهم در مهد آزاذی!!!
بس کنید
ملت ایران انتخاب خود را در دلش دارد و دیر نیست که شاهد آن باشیم
جناب کشتگر این ۳۰ سال تغیری در ذهنیت جنابعالی ایجاد نکرده است؟
اسناد و مدارک و کتاب ها راجع به جنبش چپ: ملی شدن صنعت نفت: ۲۸ امرداد: . ... هزاران مطلب
دیگر رو شد
بس کنید
بیش ازین ایران را فذای خود خواهی ها و ... خود نکنید
جناب کشتگر دیر شد عمرمان گذشت بیائید این ثلث سوم عمرمان را بطوری جبران کنیم که جبران مافات را کرده باشیم و حد اقل برای نسل بعد یاد گار بگذاریم که معدلمان قبول بوده است
January 01, 2011 05:29:02 PM
---------------------------
کوشان
درود و هزاران دد بر اين مقاله و شايان گرامی
در مدتی که بخاطر کار شخصی از خبرها دور بودم با ديدن اين نوشته ها بسی خشنود شدم.ديدم دوستانی که با نام مشروطه زير لينکهای حمله به شاهزاده هميشه حاضر بودند خبري از گرامی ها نيست.خواندن اين قسم نوشته ها نشان می دهد که چقدر طرفداران پادشاهی پارلمانی همدل و هم انديش هستيم برای اهداف خود.
من در زير لينک اقای قطبی نازنين هم عرض کردم اين در اصل اشتباهی تاکتيکی از خود بزرگان حزب بود(از ظن اين حقير).متاسفانه هيچ کس اشاره نمی کند به اشتباه.ما در بدترين زمان منشوری به دست گرفتيم که اگرمرورش کنيم شايد بدانيم خود کرده را تدبير نيست.جانان من نمی دانم منظور از توضيحات بالای صفحه کامنت گذاری يعنی سانسور(که باشناخت از گراميان پاشايی و زاهدی)بعيد است و يا يک روش حرفه ای.ولی ضمن احترامی که برای بزرگ همه اقای همايون نازنين قائلم همینطور که دربخش پرسش و پاسخ پرسيدم و لطف اقای همايو ن و بزرگی ايشان مجابم نکرد وصد سوال ديگر افريد از پشت کدام منشور تاييد حرفهای اقای کشتگر بود.ما بايد به بزرگان احترام بگزاريم اين فرهنگ نکوی ماست ولی نه اينکه چشم ببنديم بر خطاها و اگر بگوييم متهم به بی نزاکتی شويم.حيقيقت يک اشتباه و تاکيد روی آن به نام شفاف بودن و بت نساختن !!هست.
December 08, 2010 01:57:20 PM
---------------------------
وجدانی
شیران مشروطه ایران!
در این هفته دو مطلب و یا بهتر بگویم دو مقاله بسیار ارزنده و مملو از نکته هایی که در آینده حزب مشروطه ایران تأثیر بسزایی خواهند گذاشت را از دو شخصیت محترم و بزرگوار در این سامانه شاهد هستیم. اولین مقاله به قلم جناب آقای بابک قطبی میباشد که دو سه روز پیش تحت عنوان << به بهانه مقاله آقای علی کشگر در سایت تلاش >> منتشر شد و بعضی از دوستان حمایهای خوبی از آن نمودند که جای سپاس و قدردانی فراوان دارد. دومین مقاله همین است که در فوق و در صدر این صفحه زیر عنوان << پادشاه و پادشاهی و جناب کشگر! >> بوسیله جناب آقای شایان آریا به رشته تحریر در آمده است. این مقاله ها هر یک از دیگری بهتر چنان حق مطلب را ادا نموده اند که بدون تردید برای آقای علی کشگر و خیلی های دیگر قابل پیش بینی و تصور نبوده و چه بسا شوکه شده باشند.
مدت زیادی بود که بدخواهان پادشاه و پادشاهی میدان را برای خویش فراخ و رها میدیدند و هرچه دق دلی داشتند بر سر شاهزاده ای در آوردند که کوچکترین دخالتی در سرنوشت خوب و یا بد آنان نداشته است. به انحاء مختلف تلاش نمودند و دروغ پشت دروغ ساز کردند که شاید بتوانند ذره ای لغزش و یا خطا متوجه شاهزاده ایران نمایند تا این شخصیت برزگ سیاسی را از حزب مشروطه ایران و بالعکس دور سازند. بدخواهان حزب و شاهزاده تصورشان این بود که امروز فرصت برایشان فراهم است و میتوانند براحتی اسباب،زبانم لال، نابودی سیاسی حزب مشروطه و شاهزاده ایران را فراهم کنند غافل از اینکه شیران نگهبان پادشاهی ایران همیشه بیدارند و آماده دفاع از آن.
اینجانب به نوبه خود از دو شیر دل مشروطه ایران آقایان: بابک قطبی و شایان آریا که بطریق بسیار شایسته و بجا در صدد حمایت از نماد پادشاهی در ایران یعنی شاهزاده رضاء پهلوی بر آمدند سپاسگزاری نموده و دست مریزاد عرض میکنم. باشد که بدخواهان حزب مشروطه ایران و نظام پادشاهی متوجه شده باشند این بیشه شیران بسی دارد و با دم شیر مشروطه ایران بازی نتوان کرد.
December 04, 2010 05:34:58 PM
---------------------------
|