چند روز پیش به نوشتهای تحت عنوان «آقای پاشایی از حزب رفع ابهام نکردهاید!» در تلاش آنلاین برخورد کردم. از بینش من این نوشته مثالی است دیگر برای دست بردن به قلم اما بدون تفکر. نویسنده ظاهرا به دبیر کل حزب مشروطه ایران و به شاهزاده رضا پهلوی نظری مغروض و به رایزن حزب مشروطه ایران نظری مطلوب دارد. در این مورد هیچ جای قضاوت نیست، چون هر کس میتواند انسانهای دیگر و بینش آنان به جهان پیرامون را بپسندد و یا نپسندد. مشکل از آنجا شروع میشود که این بینشهای فردی و مزاجی را به منشور و اساسنامه حزب مشروطه ایران پیوند میدهند و میخواهند به عبارتی از آب گل آلود ـ که وضعییت ایران امروز است ـ ماهی بگیرند و در عین حال در اندیشههای گذشته خود عوامفریبی میکنند. قبل از اینکه وارد بحث اصلی خود شوم، نوشته یاد شده مرا به یاد یک موضوع مشابهی انداخت که مطرح کردن آن شاید جالب باشد:
در سی و یکم ماه مارچ ٢٠٠٦ روزنامه شهر هانوفر آلمان «Hannoversche Allgemeine Zeitung» مصاحبهای در خصوص ایران ترتیب داده بود و از تعدادی از گروههای مخالف سیاسی نیز دعوت به عمل آوروده بود. در آن گروه من از طرف حزب مشروطه ایران حضور داشتم. به ترتیب از هم میهنان دگراندیش در مورد مرام سیاسی آنها پرسشهایی مطرح شد مانند اینکه «شما چه تفکر سیاسی دارید و چرا فکر میکنید مرام سیاسی شما برای آینده ایران کارساز خواهد بود؟» معمولا پاسخ چنین پرسشی بسیار روشن است، اگر گروههای مربوطه برنامه سیاسی قابل ارائه داشته باشند. اما سه نفری که پیش از من در آن میزگرد حضور داشتند، بدون استثنا سخن خود را اینگونه شروع کردند که «ما معتقدیم که مردم ایران پادشاهی را سرنگون کردند و پادشاهی و سلطنتطلبی هیچ جایی در آینده ایران نخواهد داشت. به همین خاطر ما طرفداری از دسته و گروه فلان و فلان میکنیم.» من با خود این جمله مشکلی ندارم. اما وقتی کسی چنین چیزی بیان میکند میبایست به پرسشهایی که این گفته بر میانگیزد بیندیشد. پرسش نخست این است: مردم ایران پادشاهی را سرنگون کردند، اما آیا میتوانند آن را دوباره انتخاب کنند یا نه؟ پرسش دوم این: برای دانستن اینکه آیا پادشاهی در آینده ایران جایی دارد یا نه، نیاز به نظر سنجی عمومی است. آیا چنین کاری تا به حال صورت گرفته است؟ پرسش سوم: فردی که خود را در مقام سخنگوی مردم میداند، از کجا این رای اعتماد را بدست آورده است؟ و پرسش آخر: اگر از کسی میپرسند، که هستی و چه هستی، و آن فرد میگوید که «من آین نیستم و آن نیستم»، پاسخ پرسش داده نشده است. مثل این است که از کسی بپرسند که «آب چیست؟» و او بگوید که «آب جامد نیست.» این پاسخ نشان میدهد که «آب» چه چیزی نیست و نه اینکه چه چیزی هست. این شیوه بینش به جهان پیرامون چیزی نیست مگر کوته نظری.
با چنین کوته نظری در نوشته «تلاش آنلاین» روبروییم. انتقاد به شاهزاده رضا پهلوی یک موضوع است و وارد کردن بحث او به منشور و اساسنامه بحثی دیگر. همچنین خواستن از دبیر کل حرب مشروطه ایران که موضع خود و شاهزاده را مشخص کند و از حزب مشروطه ایران «رفع ابهام» کند، توقعی است بیپایه و اساس. حزب مشروطه ایران دارای یک منشور است که تفکر سیاسی حزب را به بیرون نشان میدهد و یک اساسنامه که فقط کاربرد داخلی دارد و برای اعضا نوشته شده است. منشور حزب نمایشگر نظرات شخصی نیست، بلکه یک دستور کار حزبی است. از بدو پیدایش حزب، ما هم در منشور و هم در اساسنامه به مرور و بر حسب کسب تجربیات تغییراتی دادهایم. لازمه تغییر در اصول هر دو، مطرح کردن کم و کاستیها و ارائه پیشنهادات جهت تکمیل کردن در گنگرههای حزب و فقط و فقط توسط اعضای حزب میباشد. حال اگر فردی از هم میهنان ما بر این باور است که منشور و اساسنامه ما دارای کم و کاستی است، دو راه وجود دارد: یا اینکه این هموطن دلش آنقدر برای ایران میتپد که تصور میکند که این ابهامها ممکن است ایران را به باد فنا دهد. در این صورت میتواند از خود گذشتگی نشان دهد، عضو حزب مشروطه ایران شود و در رفع ابهام، حزب، هموندان و در نهایت ایران را یاری دهد. راه دوم میتواند این باشد که از طریق گفتگوی منطقی و برپایه خرد و دانش سیاسی و فرهنگی به رفع ابهام یاری رساند. خوشبختانه در مورد حفظ تمامیت ارضی ایران هیچگونه ابهامی در منشور و دستور کار سیاسی حزب وجود ندارد. هم میهنانی که در گیر و دار حمله آمریکا به عراق در کنفرانس هامبورگ در آلمان حضور داشتند، به خاطر دارند که حزب مشروطه ایران موضع خویش را در صورت حمله نظامی به خاک ایران بدون هیچ شک و تردیدی مشخص کرد. موضع ما این بود که در صورت حمله نظامی به ایران، حزب مشروطه ایران به خاطر حفظ تمامیت ارضی کشور در کنار جمهوری اسلامی به دفاع از خاک ایران و به دفاع از تمامیت ارضی کشور خواهد پرداخت. سخنران مدعم در آن کنفرانس اروپایی سرکار خانم مدرس بودند. با طرح این موضوع حزب مشروطه ایران انتقادات بسیاری را به خود خرید، اما دست از موضع خود در مورد حفظ تمامیت ارضی ایران برنداشت. اهمیت این موضوع تا به آنجاست که ما حاضر شدیم جهت حفظ تمامیت ارضی کشورمان در کنار دشمن شماره یک خود، جمهوری اسلامی، از ایران دفاع کنیم. بنابراین هیچ ابهامی در اصل سوم منشور ما وجود ندارد و اگر کسی ابهامی میبیند، این ابهام خودساخته و مغرضانه است. ما قدمی از موضع خود در مورد حفظ تمامیت ارضی کشور به هر قیمتی که شده، کناره گیری نکردهایم.
مسئله دوم فرمایشات شاهزاده رضا پهلوی است: ظاهرا نویسنده مقاله یاد شده بر این باور است که پشت پرده زد و بندهایی بین شاهزاده و نیروهای جداطلب صورت گرفته است. فکر میکنم که با وضعیت امروز، تعداد انگشت شماری هستند که پی باورهای قدیمی چون «توطئه چینی در پس پرده» هستند و فرهنگ این باورها معمولا در طیف چپ وجود دارد. دو ایراد به این گونه تفکر وارد است: اگر کسی از وجود چنین «سندی» خبر دارد و دلش برای ایران میتپد، وظیفه ایران دوستانه اوست که چنین نوشتهای را رو کند؛ و گرنه باقی حرف است. مورد دوم اینکه حزب مشروطه ایران در هیچ شرایطی و در هیچ مقامی پاسخگو و مسئولیتپذیر حرفها و نظرات افراد غیر عضو نیست. یکی از اصول حکومت مشروطه این است که شاه هیچ نقش سیاست گذارانه ندارد. مسئول کشور دولت است و نه شاه و نظر دولت و رای دولت آینده کشور را رقم میزند. ما نمیتوانیم هر روز بر حسب اینکه کسی جایی حرفی زده است، منشور خود را تغییر دهیم. دستور کار سیاسی حزب روشن است، به خصوص در مورد تمامیت ارضی کشور و پادشاهی شاهزاده رضا پهلوی.
مسئله سوم: من اگر جای نویسنده میبودم و سخنان شاهزاده به کام من نمیبود، انتقاد از خود شاهزاده میکردم و نه اینکه طلبکار حزب بشوم. ما همیشه گفتهایم که تعیین شکل نظام به دست مردم ایران است. اگر آنان پادشاهی را برگزیدند، حزب مشروطه ایران به عنوان یکی از پرتفکرترین نیروهای سیاسی خود را مطرح خواهد کرد. وفاداری به رای مردم به این منظور نیست که آنان پادشاهی را انتخاب کنند و ما فدرالیسم ارائه دهیم. وانگهی شاهزاده رضا پهلوی بارها گفته است که هیچ ادعای سلطنت ندارد. هدف من روشن کردن این موضوع است که هر شخصی در ارائه نظرات سیاسی خود آزاد است. آنان که در چهارچوب حزب عمل میکنند، مسئولیت حزبی دارند و من بعد از گذشت بیشتر از یک دهه همکاری، معتقدم که دبیر کل حزب مشروطه ایران به این وظیفه سیاسی خود به خوبی آشناست. مصاحبه او در مورد «ایران یک کشور و یک ملت است» هیچ شک و ابهامی بوجود نیاورده است. از طرف دیگر، در صورت برگزیدن نظام پادشاهی توسط مردم، شاهزاده رضا پهلوی کاندید حزب مشروطه است و نه عضو حزب. اگر کسی صرفا به خاطر گفتگوهای شاهزاده رضا پهلوی با اقوام مختلف ایرانی، حزب را زیر سوال میبرد و بذر شک و ابهام در زمین فعالیتهای سیاسی ما میکارد، هدفش عوامفریبی و منحرف کردن ذهن مردم از اولویتهاست. به عنوان یک ایرانی مسئول و دلسوز، شاهزاده رضا پهلوی با تمام اقوام و گروهایی که حداقل پارامترهای سیاسی را رعایت میکنند، در گفتگوست. اگر کسی صرفا به خاطر این گفتگوها از شک و ابهام و تردید یاد میکند، باید مطمئن باشد که سدی در برابر اهداف و فعالیتهای ایران دوستانه برپا خواهد کرد و عملا به نفع جمهوری اسلامی کار خواهد کرد.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
کوشان
بزرگانی که واتجزیه ها!سر دادن و مسیری عمد یا سهو پیمودن که امروز کشتگر ها آن داشت رابرداشت کنن.جایی که داد زدیم نزنیدشاهزاده را به ضرر ماست.گفتند به ما چه شما از بالاترین به پایین بیفتی!!نه حزب و اعتبارش سیبل می شود.لطفا انهمه از تجزیه طلب شدن شاهزاده(گزینه پادشاهی)!!!دادزدید و گفتید ما فرد پرست نیستیم و خود را و نمط غلط را کف زدید این را هم داد بزنید ای طرفداران هوشمندو بیغرض پادشاهی پارلمانی:
مصاحبه با تلویزیون ایرانیان تورنتو _ Sunday, September 26th, 2010 / پرسش مجری : آیا شما از فدرالیسم دفاع کردید ؟ پاسخ رضا پهلوی : نه من فکر میکنم سو تعبیر شده من از فدرالیسم دفاع نکردم از سیستمی که در آن عدم تمرکز باشد صحبت کردم . حکومت اصلی مسئولیت اصلیش در سه بخش هست 1_ سیاست اقتصادی و توضیع عادلانه ثروت 2_ بخش روابط خارجی 3 _ بخش نظامی و پدافند ملی و همچنین حداقل استاندارد آموزشی و بهداشتی در کشور باید رعایت بشه ، بقیه اش میتونه محول بشه به مناطق . بارها این حرف را به خیلی از نمایندگان بخش های مختلف قومی کشور زدم زبان مشترک ما فارسی است بنده اگر برم لرستان لری بلد نیستم یا کرستان یا آذربایجان آذری بلد نیستم ولی همه فارسی را حرف میزنیم و زیبایی ایران هم در این غنای فرهنگیش میبینیم . ولی به غیر فارسی چرا یک خانواده کرد که مثلا در مشهد ساکن هست نتونه فرزندش را در یک مدرسه ای ثبت نام کنه که بتونه زبان کردی هم یاد بگیره ؟ یا نشریات خودش را هم داشته باشه ، یا اگر یک کرد خواست مسجد سنی خودش را بسازه بتونه بسازه ...
December 08, 2010 11:12:08 PM
---------------------------
حق
با درود فراوان خدمت هموطنانم،
سئوالی از آقای کشگر دارم که امیدوارم به من پاسخی صریح بدهند. آیا ایرادات حرب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) یا ایرادات احزاب و سازمانهایی که شاخه نظامی دارند مثل مجاهدین خلق و حزب دمکرات کردستان؟ آیا ایرادات این حزب بیشترست یا سازمان فدائیان خلق (چریکهای فدائی خلق سابق) که از هر دو گروه مسلح نامبرده حمایت می کند؟ این سازمان حتی از گروه تروریستی پژاک هم با انتشار بیانیه ها و اولتیماتوم هایشان حمایت می کند. رهبر پژاک ایرانی هم نیست بلکه شهروند ترکیه است. پژاک سالهاست اعمال تروریستی در استان کردستان انجام می دهد مثل بقیه احزاب و گروههای نامبرده در بالا. آقای کشگر، شما چرا به اینها گیر نمی دهید که سرانشان در کشورهای بیگانه در امنیت کامل بسر می برند و از جانب سناتورهای امریکایی ای مثل جان بولتون حمایت می شوند؟ شما چرا به جان بولتون ایراد نمی گیرید که صریحا گفته است که مجاهدین خلق بهترین جایگزین برای رژیم فعلی در ایران است؟ من بعنوان یک شهروند معمولی ایرانی نسبت به کسانیکه هیچ مشکلی با گروهها و احزابی که به جنگهای مسلحانه معتقد هستند و یا از آنها حمایت می کنند و یا از آنها هیچ ایرادی نمی گیرند هیچ خوشبین نیستم، شما چطور؟ آیا درست است است که شما بجای اینکه به آنها بچبید ترجیح می دهید مرتب به این حزب بچسبید؟ این حزب برای ایران خطرناکترست یا احزاب و سازمانهایی که بوسیله بیگپانگان حمایت می شوند و هیچ اعتقادی به مبارزات مسالمت آمیزی مثل جنبش سبز ندارند و برخلاف این حزب تاکنون کاری بجز تضعیف این جنبش نکرده اند؟ این حزب برای ایران خطرناکترست یا دیگرانی که امریکا را دعوت به حمله به ایران می کنند؟ شما هیچ توجهی به این مطلب مهم نمی کنید که این حزب شاخه نظامی ندارد، به اجرای کامل منشور جهانی حقوق بشر برای رفع هر گونه تبعیض در ایران اعتقاد پایبندست، هویت ایرانی و تمامیت ارضی ایران و ایران یک کشور و یک ملت را هیچوقت برخلاف آن دیگران زیر سئوال که نبرده که هیچ بلکه برایشان مبارزه ای جانانه کرده است. آقای کشگر شما اگر بواقع بفکر ایران و ایرانیان هستید به سازمانها و احزابی گیر بدهید که اصلا منشور جهانی حقوق بشر را قبول ندارند و این منشور را یک حقه بازی جهان سرمایه داری تلقی می کنند، همان جهان سرمایه داری ای که پناهگاه آنهاست و از آنها حمایت می کند. شما به اینها گیر بدهید که پشتیبانی خود را از جنبش سبز مشروط کرده اند به پذیرش حکومت فدرال در ایران پس از فروپاشی این رژیم تا خود در نوار مرزی ایران به جاه و مقام و ثروت برسند. به اینها ایراد بگیرید که بدون رجوع حتی به شهروندان ایرانی ای که می گویند نماینده شان هستند از حالا برایشان تصمیم گرفته اند یعنی قیمومیت. آقای کشگر شما به اینها ایراد بگیرید که به دمکراسی پارلمانی و منشور جهانی حقوق بشر هیچ اعتقادی ندارند و با زور نیزه می خواهند خود را به شهروندان استانهای نوار مرزی ما تحمیل کنند و نه به این حزب که هر چقدر هم ایراد داشته باشد ولی به هیچ عنوان ایراداتش به پای دیگران نمی رسد.
پاینده ایران و ایرانیان راستین
December 08, 2010 10:56:20 AM
---------------------------
وجدانی
دفاع از تمامیت ارضی ایران به هر قیمتی!
اجازه بدهید چند سطری را از مقاله فوق الذکر جناب آقای حمید تفضلی و نظرات دوستان دیگری که گاهآ در خصوص اینگونه بحث ها و مقاله ها ارائه میگردد و از اهمیت بالا و درجه اولی بر خوردار است، مصدر و مبدأ این خطوط خود کنم:
<< اهمیت این موضوع تا به آنجاست که ما حاضر شدیم جهت حفظ تمامیت ارضی کشورمان در کنار دشمن شماره یک خود، جمهوری اسلامی، از ایران دفاع کنیم. بنابراین هیچ ابهامی در اصل سوم منشور ما وجود ندارد و اگر کسی ابهامی میبیند، این ابهام خودساخته و مغرضانه است. ما قدمی از موضع خود در مورد حفظ تمامیت ارضی کشور به هر قیمتی که شده، کناره گیری نکردهایم.>>
آری! دفاع از تمامیت ارضی ایران به هر قیمتی حتی به قیمت قرار گرفتن در کنار دشمن شماره یک یعنی جمهوری اسلامی. اینگونه دفاع از وطن مختص حزب مشروطه ایران نبوده و نیست. در جنگ ایران و عراق خیلیها داوطلبانه راهی جبهه های نبرد شدند که حتی مسلمان نیز نبودن و اعتقاد و التزامی به جمهوری اسلامی نداشتند. همین شاهزاده محبوب ایران با اینکه مطمئن بودند رژیم به خونشان تشنه است پیشقدم شده و آمادگی خویش را جهت دفاع از ایران آن هم بصورت مستقیم و در لباس رزم اعلام کردند. شاهزاده رضاء پهلوی اگر جهت حفظ یکپارچگی و تمامیت ارضی ایرانش حاضر بوده اینچنین عازم جبهه جنگ شود و خویشتن را همزمان نتنها در مقابل دشمن عراقی بلکه دشمن شماره یک خود یعنی جمهوری اسلامی قرار دهد، آیا امروز نشست ایشان با کسانی که در جمعشان ممکن است عده قلیلی در فکر تجزیه ایران باشند، نمیتواند بعنوان دفاع از همان تمامیت ارضی ایران به هر قیمتی طلقی گردد؟ آیا تنها با جنگ و خون ریزی باید از وطن دفاع کرد؟ اگر صلح و مصالحه ناشی از گفتگو و مذاکره نتیجه مثبت و برنده ای نداشته باشد بدون تردی صلح حاصل از جنگ هم برنده ای نخواهد داشت.
سالیان سال است که شاهزاده رضاء پهلوی در جهت اتحاد و یکپارچگی ایران و ایرانی فعالیت کرده و میکنند و در این میان از هیچ گونه کوششی، هرچند که برای شخص ایشان خطرات و مضررات فراوانی داشته و اتهاماتی را باعث شده، روی بر گردان نبوده اند. این دقیقآ مفهوم همان ادعایی است که میگوییم دفاع از ایران به هر قیمتی. شاهزاده ایران عملآ این مطلب را ثابت نموده اند و من غیر مستقیم به ما ها این درس را داده اند که بخاطر ایران هر خطری را پذیرا هستند. ایشان فرزند همان شاهی می باشند که لااقل نجات آذربایجان ایران را مدیونش هستیم. درود به روانش!
December 06, 2010 01:11:06 PM
---------------------------
مهرداد
با درود
در مورد موضع حزب مشروطه در برابر حمله نظامی به ايران؛ مايلم بر خلاف موضع اين حزب و البته اکثريت هم ميهنانم اين نکته را ابراز دارم که این دسته از هم میهنان با یادآوری تاريخ ايران که در برهه ای از عمر پر فراز و نشیب خود از سياست با درايت افرادی چون خواجه نصير الدين طوسی در پشتیبانی از حمله مغول در برابر عباسيان اشغالگر حاکم بر ايران آن زمان که صد البته از لحاظ جهان بينی و کردارشان بی شباهت به حکومت کنونی ايران نبودند نبايد دست کم به عنوان راه حلی با زیانهای کوتاه مدت و سودمندی بلند مدت چشم پوشی کنند. به نظر اينجانب؛ آنچه که امروز و البته از دير باز اکثريت ايرانيان را بيش از هر پديده ای هرچند برای ايشان نامحسوس و يا غير قابل قبول آزرده و مسبب زيانهای بي شمار اين ملت گرديده نوعی نارسيسيزم مزمن فرهنگيست که اجازه هيچگونه نقد از خود را به ساکنان اين مرز وبوم نمی دهد و هم آن باعث تحمل های ناروا در برابر وضعیت کنونی گردیده است.
با سپاس.
.....................................................................................................................................................
جناب آقای مهرداد گرامی درود:
موضع حزب مشروطه ایران در قبال هرگونه تهدید علیه تمامیت ارضی این است که در برابر هر آنچکه تمایت ارضی این آب و خاک را مورد خطر قرار دهد، ما اعضای حزب مشروطه ی ایران و تمامی ایران دوستان در برابر آن دست به هر اقدام دفاعی ولو همکاری با دشمن دیرینه و اصلی خود یعنی جمهوری اسلامی، خواهیم زد. ضمنا لازم دیدم که یاد آوری کنم که حمله مغول به ایران به هیچوجه نه مورد استقبال ایرانیان قرار گرفت و نه آن گونه که شما می فرمایید به نفع مصالح مملکتی بود. این حمله در زمانی صورت گرفت که حکومت عباسیان در ایران به پایینترین سطح قدرت خود رسیده بودند. بدین معنا که جز ایالات کردنشین بخش کنونی کردستان عراق، مثل شهر اربیل و آن هم بنابر این دلیل که در نزدیکی پایتخت عباسیان یعنی بغداد قرار گرفته بود و حتی با مذهب نو ظهوری مثل شیعه تاثیرگذاری معنوی خلفای عباسی در ایران نیز به پایینترین سطح رسیده بود. در این برهه از تاریخ گروه هایی مانند یاران حسن صباح در ایران برعلیه مواضع خلفای عباسی قیام مکرر داشته اند و هرگونه وابستگی معنوی و مادی به خلفای عباسی را منع می کردند. در این دوره حتی در مساجد نیز خطبه های نماز به نام خلفای عباسی خوانده نمی شد و در ضمن ایران خود یک حکومت مستقل و پرقدرت داشت که با نابخردی آن را وارد عرصه ی جنگ با مغول ها کرد. غزنویان که در منطقه قدرت بلامنازع بودند یارای مقابله با چنگیزیان را نداشتند چه رسد به خلفای عباسی. در نهایت اینکه در طول تاریخ ایران از هفت هزار سال پیش که چه به صورت منظومه های حماسی و اسطوره ای و چه به صورت تاریخ مدون نگاشته شده است، در یک نکته همه مخرج مشترک دارند، هر حمله ی خارجی به ایران توسط هر گروهی و با پشتیبانی از طرف هر نیروی داخلی تنها و تنها به سیه روزی ملت ایران انجامیده است. از آن جمله حمله اسکندر، حمله اعراب، حمله مغول و هزاران نمونه ی دیگر. با این رویکرد می توان نتیجه گرفت که امریکا و دیگران اگر می توانستند خوشبختی برای ملتی با زور سرنیزه بیاورند، این امر حداقل در ویتنام، عراق و افغانستان میسر می شد.
با سپاس آریا آجرلو
December 05, 2010 04:57:55 PM
---------------------------
|