خبر را كه شنیدم، بهت و حسرت، گریه ام را در گلو خفه كرد؛ دكتر داریوش همایون در سن هشتاد و دو سالگی بر اثر عارضه مغزی رخت از جهان بست؛ جمعه هشتم بهمن ماه، قلبی از حركت ایستاد كه برای انسانیت می تپید؛ دغدغه عزت ایران را داشت؛ در آرزوی آزادی و رعایت حقوق ایرانیان بود؛ مردی به درازی تاریخ معاصر ایران در آرامش جای گرفت كه در تمامی عمرش از آرامش دوری می جست و خود را در تلاطمات اجتماعی و سیاسی به زحمت می انداخت. جامعه ایران و ایرانیان از مردی تهی شدند كه به جرئت می توان تعداد آنان را در حیات سیاسی و فرهنگی ایران معاصر در محدود بزرگانی شمارش كرد؛ بزرگانی چون میرزا فتحعلی آخوندزاده، حسن تقی زاده، علی اكبر داور، محمد علی فروغی، صدیقه دولت آبادی و فروغ فرخزاد تمامی عمر و زندگی خود را در خدمت نوسازی ایران و بنیادهای مدرنیته در ایران قرار دادند و با گذار از ناملایمات سیاسی و فرهنگی، عاقلانه و عاشقانه در اصول و اندیشه های خویش ماندند و به نوگرایی در اندیشه و سیاست مبادرت ورزیدند؛ داریوش همایون به استناد تألیفات، كنش ها و شخصیتی كه از خود به یادگار گذاشت، عرصه ای كه پیمود كه ركن اصلی آن، دموكراسی لیبرال و بنیادهای معرفتی اش مبتنی بر آزادی خواهی، عدالت طلبی در درك و شناخت آگاهانه و واقعی بینانه دنیای مدرن و الزام به مدرنیته بود.
من این افتخار را داشتم كه در زمان حیات دكتر داریوش همایون، تك نگاری را درباره شخصیت و اندیشه های ایشان تألیف و منتشر سازم. تألیفی كه گشایش مكالمه ای با داریوش همایون و سرآغاز سنجش اندیشه هایش را بر عهده گرفته است. بیش از همراهی فكری كه با دكتر همایون داشتم، از نظر عاطفی نیز ایشان مورد احترام من بود و به كوتاهی خاطراتی از منش انسانی اش را در زندگی خود به ثبت دارم؛ حس مسئولیت ایشان به انسانیت و ادای احترام به حقوق اجتماعی و شهروندی، دل در گرو وطن داشتن و سر بر آستان حقیقت جویی، خصایلی هستند كه من و دیگر اهالی فرهنگ و سیاست از داریوش همایون به ارث بردند.
داریوش همایون در پنجم مهرماه ١٣٠٧ در تهران زاده شد و تحصیلات خود را بعد از تكمیل دوره های مقدماتی، در دانشگاه هاروارد در رشته توسعه سیاسی ادامه داد. همایون نوجوان از چهارده سالگی به نویسندگی و فعالیت سیاسی پرداخت که این كنشهای برآمده از ملیت خواهی و تجددطلبی، در همه شرایط زندگی او ادامه یافته است. مشاغل فرهنگی او از نمونه خوانی در چاپخانه روزنامه اطلاعات تا سردبیری خارجی آن روزنامه، و مدیریت شرکت سهامی کتابهای جیبی، ناشر نخستین سلسله انتشارات مرغوب به قطع جیبی در ایران، و نمایندگی بنیاد غیر انتفاعی فرانکلین امریکا در آسیا برای توسعه صنعت نشر، و پایه گذاری و مدیریت و سردبیری روزنامه آیندگان، معلمی دانشکده حقوق دانشگاه تهران، قائم مقامی دبیر کل حزب رستاخیز ملت ایران، و وزارت اطلاعات و جهانگردی را دربر می گیرد. وی همچنین از پایه گذاران سندیکای نویسندگان و روزنامه نگاران ایران و از دبیران پیشین آن سندیکاست. همایون سه بار به مدت نزدیک به ده ماه به دلائل سیاسی در بازداشت حکومت نظامی بسر برده است و زندگی اش سراسر همراه آثار فعالیتهای سیاسی اوست.
علاوه بر مقالات ، رسالات و سفرنامه های بیشمار، از آثار او می توان به سه کتاب تازه تر «دیروز و فردا»، «نگاه از بیرون» و «گذار از تاریخ» اشاره کرد که در سالهای اولیه تبعید و در شرایطی كه اكثر فعالین سیاسی از ضربه وارده فاجعه بهمن 1357 به خود نیامده بودند، انتشار یافته است. در دوران تبعید، همایون پس از سالهای زندگی پنهانی در ایران، از ١٣٥٩ با نوشتن مقالات و کتابهایی به فعالیت سیاسی و نویسندگی ادامه داد و از ١٣٧١ به سازمان دادن حزب مشروطه ایران (سازمان مشروطه خواهان ایران پیشین) همت گماشت و اکنون رایزن شورای مرکزی آن حزب شد.
داریوش همایوش در زمینه های تاریخی حساس و سرنوشت سازی فعالیت داشته و می اندیشید و آموزه ها و نوشته هایش بیانگر کارکرد زمانه های مختلفی بشمار می رود؛ گشایش فضای باز سیاسی بعد از دهه بیست، همایون نوجوان را به عرصه های عملی سیاست کشاند و وی همزمان با فعالیت در گرایشهای ناسیونالیستی، آغازین تجربه های خویش را در روزنامه نگاری به محک آزمون گذاشت. استقرار آرامش نسبی در جامعه ایران بعد از کودتای 28 مرداد 1332 خورشیدی، بر آموخته های داریوش همایون افزود و او را به تقویت بنیان های فکری اش رهنمون شدند؛ او که از اوان جوانی عمل سیاسی را با اندیشه ورزی درهم آمیخته بود، این بار نیز به ارتقای دانش سیاسی و فرهنگی خویش از دنیای مدرن و شناخت ضعف های اجتماع و سیاست ایرانی پرداخت و بر پایه یافته های نوین اش، همراه با «تحصیل علوم سیاسی در دانشگاه هاروارد»، در «سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات»، پیوندهای ژورنالیستی اش را با علایقش حفظ کرده و در شرایطی که همراه با آن آزمونی تازه را در «مؤسسه ترجمه و نشر فرانکلین» می گذراند، برای پربار کردن فضای روشنفکری چپ زده دهه چهل ایران زمین در زمینه اندیشه «توسعه و تجدد»، بنیادگذاری «روزنامه آیندگان» را، در بیان ایده های لیبرالیستی که آموخته هایی از تاریخ مشروطیت درتمدن جهانی و ورود آن به فرهنگ سنتی ایران را در خود جای داده بود، به پایگاهی برای روشنفکران تکنوکرات و اصلاح طلب آن دوران تبدیل کرد.
داریوش همایون میان سال، در اوایل دهه پنجاه که از پختگی دوران جوانی تجربیات لازم را در فرهنگ و سیاست به دست آورده بود، به عنوان تکنوکراتی پراگماتیست و روزنامه نگاری اندیشمند، وارد حزب رستاخیز شد و پس از آن به جمع تکنوکراتهای نواندیش کابینه جمشید آموزگار پیوست و در سمت «وزیر اطلاعات و جهانگردی»، به عملی کردن اندیشه های زیسته اش در طول چهار دهه از زندگی اش اهتمام ورزید. داریوش همایون دوران میان سالی، در تکاپوی سیاست که در میان استبدادزدگی رسمی و چپگرایی مخالفان و محافظه کاری اشراف سنتی گرفتار شده بود، با طرح ایده ها و کنشهای اصلاحی که از بنیانهای لیبرالیستی مدرن نشأت گرفته بود، به ارتقا و تکمیل پروسه مشروطیت در ایران پرداخت و با تحولات انقلابی سال 1357 و به دنبال ناتمام ماندن اصلاح نظام سیاسی مشروطیت و دگرگونی در فرهنگ ایران زمین، بعد از دوران زندان، زندگی در تبعید را تحمل کرد.
داریوش همایون آبروی سیاست و افتخار اندیشه ایرانی است؛ داریوش همایون راهی را در دموكراتیزه كردن سیاست و مدرن سازی اندیشه گشود كه پیش از این در غوغای سیاست بازی و اندیشه سوزی سده ای سرنوشت ساز در محاق رفته بود؛ آن مقوله و مفهومی كه همایون با عنوان «پروژه ناتمام مشروطیت» به محور تأملات سیاسی و فرهنگی اش تبدیل كرد. داریوش همایون مشروطیت را در روایت لیبرال دموكراسی به محور اصلی اندیشه های سیاسی دهه پایانی عمرش وارد ساخت و سیاست ایرانی را در مركزیت اندیشه ورزی معقول و واقع بینانه، به تأمل گذاشت. بنیان روزنامه آیندگان در دیروز ایران، ایجاد و همراهی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموكراسی) در امروز ایران، در كنار دیگر فعالیت های سیاسی و فرهنگی، از اقدامات تاریخی داریوش همایون هستند كه در دموكراتیزه سازی سیاست و فرهنگ ایرانی از اهمیت بسزایی برخوردارند. اكنون حزب مشروطه ایران(لیبرال دموكراسی) و دیگر عاقلان سیاست و فرهنگ ایران، وظیفه ای بس سترگ در حفظ و نگهداری و ارتقای اندیشه های داریوش همایون بر عهده دارند، در رواداری سیاسی كه تأكید اصلی همایون بود؛ با مواجهه با تحریكات تاریخی ایران زمین. در بازخوانی مدرن مشروطیت ایران و حفظ تمامیت ارضی ایران زمین.
من با تمام وجود و شعورم بر شخصیت و اندیشه های دكتر داریوش همایون ادای احترام می كنم و بر شخصیت والای او و اندیشه های به غایت دموكراتیش، سر تعظیم فرود می آورم.
شنبه 9 بهمن 1389 خورشیدی/29 ژانویه 2011
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
نادر نوراهانی
درگذشت بزرگمرد فرهیخته آقای دکتر داریوش همایون را به خانواده ی ایشان، دوستان و دوستدارانش تسلیت می گویم. یادش گرامی تر باد و روانش شاد
January 31, 2011 09:36:11 AM
---------------------------
حق
با درود فراوان خدمت هموطنان سوگوارم بویژه گراننده این سامانه آقای بهمن زاهدی عزیزم،
دیروز صبح وقتی طبق معمول به این سامانه وارد شدم از خبر درگذشت دکتر داریوش همایون را خواندم و دوباره و دوباره خواندم ولی باورم نمی شد. پس از شوک و ناباوری فراوان و پس از گشتن در سایت های دیگر به این امید واهی که اشتباهی رخ داده است کنترل خود را از دست دادم و اشک صورتم را بارها و بارها شست. در خلوت خود و در میان دریایی از اشک از خود پرسیدم که در چنین وضعیت ناگواری پند دکتر همایون بمن چه می بود. با شناختی که به زعم خود از او پیدا کرده ام به این نتیجه رسیدم که او بمن می گفت، "سوگواری بجای خود که طبیعی است ولی نباید اجازه دهی احساساتت تو را کنترل کنند. تو باید آنها را به زیر کنترل خود درآوری و به مبارزه ما ادامه دهی. هستی من جسم من نیست و منهم همه چیز نیستم، ایران همه چیز است و باید اول و آخر به ایران بیاندیشی." اشکهایم را پاک کردم. احساساتم را کنترل کردم و نوشته زیر را به کیهان لندن فرستادم. آنها هم لطف کردند و در بخش " اینجا نظرها را بخوانید" به چاپ رساندند. امیدوارم که این سامانه صلاح بداند و همین نوشته ناقابل مرا در اینجا چاپ کند. با سپاس
9 بهمن 1389
نام: حق
موضوع: قدردانی من به عنوان یک جمهوری خواه سوسیال دمکرات از زنده یاد دکتر داریوش همایون
دکتر داریوش همایون هم از میان ما رفت. فقدان این بزرگمرد تاریخ سیاسی ایران بی شک مبارزه ما را از هر گرایش سیاسی ای که باشیم علیه رژیم فاشیست مذهبی در ایران از امروز بس دشوارتر می کند. زنده یاد داریوش همایون همانند زنده یادان شاپور بختیار، تورج فرازمند، اسدالله مروتی تا آخرین لحظه زندگی خود با رژیم مبارزه کرد و ایستاده مرد، همچون بابک خرمدین. داریوش همایون از کودکی عاشق ایران بود و تمام عمر خود را وقف ایران کرد. او همانند عاشقی که می خواهد همه چیز را درباره معشوق خود بداند و از هر گزندی دور بداردش، عاشق ایران بود و هر آنچه درباره
ایران مهم بود را آموخت و هر آنچه از دستش برآمد کرد تا ایران را از گزندی که بدان دچار است رها سازد، همانند یعقوب لیث. در این راه، او حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) را بنیان نهاد تا سرمشق یک حزب مدرن و مترقی برای امروز و فردای ایران باشد، ترازویی باشد برای ما تا حزبش را با احزاب پیشرفته ترین کشورها و با دیگر احزاب ایرانی بسنجیم. مهمتر آنکه برای ایران و ملت ایران همانقدر ارزش قائل باشیم و همان چیزهایی را برایشان بخواهیم که ابرقدرتها برای کشورها و ملت هایشان ارزش قائلند و برایشان می خواهند .
داریوش همایون ما را کمتر از احدی در جهان نمی دانست که لایق بهترین ها در جهان نباشیم. منشور و برنامه های سیاسی و اقتصادی حزب او گواه و گویای این حقایق است. ایران برای او همه چیز بود، همانند رضاشاه بزرگ. عشقی که داریوش همایون به ایران داشت را می توان در ناسیونالیسم تدافعی و درک ژرف او از منافع ملی ایران در نوشته هایی که از خود برای من و تو بجای گذاشته است دریافت. در صدر منشور حزبش، او ایران را در صدر همه چیز قرار می دهد و نه فرد، دین، مذهب یا ایدئولوژی خاصی را، این دستاورد کمی نیست. دستاوردی که به ما می آموزد که از هر گرایش سیاسی و مذهبی ای که هستیم اول به ایران بیاندیشیم.
او یک دمکرات واقعی بود که اگر نبود هرگز نمی توانست به من پلورالیسم سیاسی را بباموزد. در این راه تلاش کرد رواداری با مخالفانم را هم در شیوه نگارشم به من بیاموزد، تا حدودی موفق شد. او ثبات سیاسی آینده کشورمان را در وجود احزاب سیاسی سراسری راست و چپ و میانه درک می کرد (نه راست و چپ افراطی) و بنابراین از اهمیت و فقدان یک حزب سوسیال دمکرات در عرصه سیاسی ایران به خوبی آگاه بود، حزبی که امثال من بدان نیازمندیم تا به آن پیوندیم. 2 یا 3 سال پیش برای زنده یاد داریوش همایون نامه ای نوشتم و گفتم که من یک جمهوریخواه سوسیال دمکرات هستم ولی مایلم در حیطه نکات مشترکمان در کنار این حزب مبارزه کنم. او و حزب مرا با آغوش گرم پذیرفتند.
بزرگترین و مهمترین نکته مشترکی که ما را به هم پیوند می داد عشق ما به ایران و ملت ایران بیش از هر چیز دیگری بود. ایران و ایرانی برای داریوش همایون همه چیز بود و تا آخرین لحظات زندگی پر بارش برای آنها مبارزه کرد. یادش گرامی باد.
پاینده ایران
January 30, 2011 05:51:40 PM
---------------------------
|