تاریخ را نمیتوان تغییر داد ولی اکنون و آینده را میتوان با خواستهای فردی و اجتماعی خود هدفمند کرد. زمانی که اکنون و آینده به گذشته تبدیل شدند و ثمره اهداف فردی و اجتماعی بارور شدند، باز به تاریخی خواهیم رسیده که تغییر ناپذیر خواهد بود. اهداف امروز ما برای آینده با باورها و شرایط امروزی ما نقش میگیرند و نه با باورها و شرایط ما در آینده. به همین دلیل نمیتوان به تاریخ با باورها و شرایظ امروزی نگاه کرد.
تاریخ زمانی به قضاوت بیطرفانه خود میرسد که تمامی افراد و لایههای اجتماعی ثمره یا زیان وقایعهای را تجربه کرده باشند و به گذشته خود منصفانه بنگرند. در رابطه با تاریخ معاصر ایران هنوز نتوانستهایم به موضع منصفانهای برسیم. دلایل این بیانصافی را میتوان در تحریف کردن تاریخ معاصر برای استفاده سیاسی و یا رفع مسئولیت فردی و جمعی دانست. محکوم کردن و کم جلوه دادن یک وقایعه تاریخی برای بزرگ نشان دادن واقعه دیگری و یا استفاده سیاسی کردن از تاریخ، ما را درگیر با گذشته خود کرده و اکنون و آینده ما را صرف تفسیر گذشتهای تعییر ناپذیر میکند.
نگاه من به تاریخ معاصر به گونهدیگری میباشد، چون نه در آن منفعتی را میجویم و نه واقعیتی را میخواهم پنهان کنم.
دولتی شدن نفت
امتیاز نفت که در زمان قاجاریه به انگلستان داده شده و معروف به قرارداد "دارسی" بود در زمان رضا شاه با امضای قرارداد دیگری الغا شد و سهم ایران از درآمد نفت بالاتر رفت. همچنین امتیاز لوله کشی نفت از انگلستان در زمان رضا شاه گرفته شد. عضویت ایران در دیوان داوری لاهه هم از اقدامات رضا شاه بوده است. بدونه این اقدامات اولیه رضا شاهی دکتر محمد مصدق نمیتوانست در دادگاه لاهه شرکت کرده و دولتی شدن صنعت نفت را پیگیری کند. فرق ملی کردن و دولتی کردن صنعت نفت در این است که، در هنگامی که صنعت نفت ملی شود، درآمد نفت در یک صندوق ملی انباشته شده و مجلس میتواند اجازه دسترسی دولت به آن درآمد ملی را تصویب، رد و یا کنترل کند و دولت پاسخگوی مجلس برای صرف بودجه از صندوق ملی خواهد بود. از زمان دولتی شدن صنعت نفت ( اقدامات دکتر محمد مصدق ) نه مردم و نه مجلس نتوانستهاند درآمد و مخارج دولت را تحت کنترل خود در آورند. شکاف ما بین دولت و مردم در این بی نیاز بودن دولت از گرفتن مالیات و خرج کردن درآمد نفت برای بودجه سالانه خود میباشد.
آزادی زنان ایرانی
برای به چرخش درآوردن هر موتور خاموشی باید یک عامل فشار باعث چرخش اولیه آن موتور بشود. چرخش اولیه موتور جنبش زنان ایران را اولین بار رضا شاه با کشف حجاب اجباری به جریان انداخت. بعد از آن زنان ایران با خواست خود وارد جامعه و بازار کار مردسالار ایران شدند و با مشاغلی مانند معلمی و پرستاری موتور جنبش زنان ایران را گرم کرده و به آن سرعت بخشیدند. با انقلاب شاه و ملت سال 1340 زنان ایران به راحتی حق رای و حقوق برابر داشتن با مردان را پذیرفتند ( زنان کشور سویس 29 سال بعد در سال 1369 یا 1990 میلادی حق رای خود را بدست آوردند ) و تا وزارتخانه، ریاست دادگاه، وکالت در مجلس پیشرفت کردند. زنان ایران بودند که قوانین دادگاههای خانواده را به تصویب رساندند. آن موتور جنبش زنان را جمهوری اسلامی هم نتوانست خاموش کند و مجبور شد در 12 فروردین 1358 با استفاده کردن از حق رای زنان ایران به خود موجودیت حقوقی ببخشد. با اینکه نظام ولایت فقیه حقوق زنان را در مقابل مردان نصف کرده است و حجاب اجباری را به زنان ایرانی تحمیل کرده است ولی در حق رای برابر زنان و مردان نتوانسته است دخالتی بکند، بلکه جمهوری اسلامی محرکی برای موتور جنبش برابر طلبی زنان ایران هم شده است.
الغای بردگی در ایران
باور کردنی نیست ولی حقیقت دارد که تا اصلاحات ارضی سال 1340 سیستم ارباب و رعیتی در ایران متداول بوده است. بدین معنی که زمینداران بزرگ (اربابان) از کشاورزان ایران بردگی میکشیدهاند و آخوندها بعنوان کارمندان اداری برای اربابان کار میکردهاند تا کشاورزان را برای اطاعت کردن از دستورات دینی و اربابان ترویج کنند. با از بین رفتن منبع درآمد آخوندها در سال 1342 آخوندها با رهبری خمینی بر علیه محمد رضا شاه شوریدند. از زمان اصلاحات ارضی کشاورزان ایران توانستند از زنجیر بندگی اربابان و آخوندها رها شوند. محمد رضا شاه در دوره دولت دکتر محمد مصدق میخواست زمینهای را که پدرش مصادره کرده بود مابین کشاورزان قسمت کند که با مخالف دکتر مصدق مواجه شد. مصدق میخواست آن زمینها را مانند صنعت نفت دولتی کند.
سهیم کردن کارگران در سود کارخانجات
تا سال 1340 در ایران قانون کار و یا قوانین حمایت ار کارگران و کارفرمایان وجود نداشت. سندیکاهای کارگری به جای حمایت از کارگران و بهتر کردن شرایط محیط کار آنان به تبلیغات برای انقلاب کارگری چپگرایان مطلقگرا مشغول بودند و کارگران از نظر حقوقی نمیتوانستند در مقابل کارفرما ایستادگی کنند ( در بعضی از کارخانجات رابطه کارگر و کارفرما به صورت منطقهای برقرار بود و کارگران به سندیکاها اعتمادی نداشتند ) با سهیم شدن کارگران در سود کارخانهها وضعیت مالی آنان رو به بهبود گذاشت و کم کم طبقه متوسط ایران با پیشرفت کارگران و توسعه کارخانجات متولد شد. رفاه مالی و اجتماعی کارگران به حدی پیشرفت کرد که در اعتصابات قبل از انقلاب اسلامی هیچگونه فشار مالی به کارگرانی که اعتصاب کرده بودند نیامد.
تحصیل رایگان
بعد از بوجود آمدن دانشگاه تهران در زمان رضا شاه تعداد دانشجویان ایرانی رو به گسترش نهاد، از انقلاب شاه و ملت تحصیل رایگان باعث شد دختران و پسران آن زمان بتوانند با آسایش بیشتری دورههای دبستان، راهنمائی، دبیرستان و هنرستان را بگذرنند. تغضیه رایگان با این که در شهرهای بزرگ کشور با استقبال محصلین روبرو نشد ولی در شهرستانها و روستاهای کشور باعث کمک به رشد جسمی کودکان شد. از میانه دهه چهل متقاضیان ورود به دانشگاهای کشور که ظرفیتشان پر شده بود مجبور به برقرار کردن امتحان کُنکور شدند. اعزام دانشجویان به خارج از طریق "اعزام" راه چارهای برای ادامه تحصیل جوانان مشتاق به ادامه تحصیل بود. دانشجویان اعزامی به خارج از کشور از نظر مالی از دانشجویان اروپائی و امریکائی هم دورهای خود مرفعتر بودند. در سال 1970 در آلمان هزینه ماهانه یک دانشجو 500 مارک (یک مارک برابر 35 ریال) برآورده شده بود و یک دانشجوی ایرانی 1200 مارک در ماه هزینه تحصیل از دولت ایران میگرفت.
خدمات اجتماعی
پایهگذاری بیمههای درمانی، خدمات بعد از باز نشستگی و ایجاد مهد کودک از کارهای بود که بعد از انقلاب شاه و ملت موجب رفاه اجتماعی بیشتری برای مردم ایران شده بود. آزادی اجتماعات فرهنگی و هنری رو به گسترش گذاشته بود. کمتر کسی را میتوانست یافت که از این خدمات اجتماعی بهرمند نشده باشند.
آنچه در بالا بصورت خلاصهای آمده است اصلاحاتی میباشد که خاندان پهلوی در ایران نهادینه کردند. رضا شاه و محمد رضا شاه در تاریخ معاصر کشور همیشه مورد هجوم و دشنام سُنتگرایان اسلامگرا و چپگرایان انقلابی قرار گرفتهاند. دلیل این دشمنی و تحریف تاریخ معاصر در میان انقلابیون سال 57 را میتوان در اراده آن پدر و پسر برای مدرن کردن ایران و رساندن جامعه سُنتگرای ایران به جامعه جهانی جُست. زمانی که تاریخ قضاوت بیطرفانه خود را از خاندان پهلوی بعمل آورد، ایرانیان، آنان را اصلاحطلبان ایران و یا سوسیالیستهای تاجدار ایران نام خواهند گذاشت.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
افسانه لایسنر
علاوه بر سنت گرایان اسلامی و چپ سر سپرده به روسیه شوروی فراموش نکنیم سهم سنگین باصطلاح ملیون را در قالب جبهه ملی دردشمنی با پادشاهان پهلوی ونفی همه دستاوردهای شگرف ترقی و مدرنیته که به همت و ابتکار آنها در ایران میسرشد. آنها در دشمنی با دو پادشاه فقید تا آنجا پیش رفتند که بیشرمانه همه دستاوردهای آن دوران را نفی کردند و هنوز میکنند . " دیکتاتور با پول ما و به ضرر ما راه آهن کشید و بیست سال برای متفقین امروزی ما تدارک مهما ت دید !" استدلالی تنها در شان فرومایه ترین سیاستکاران است و متاسفانه بعد از گذشت نزدیک به شصت سال بینش هایی از این دست هنوز اساس فکری بسیاری از فعالان سیاسی است. پادشاهان پهلوی ترقی را به هزینه دمکراسی در صدر برنامه کار خود گذاشتند.اما دمکراسی در سرزمینی که در زمان رضا شاه تعداد با سوادانش به هزار شاید نمیرسید و آنها هم اکثرا شازده های گوش بفرمان خارجی بودند چه حاصلی میداشت ؟ بدون تردید با زمان دمکراسی هم جای خود را جامعه پیدا میکرد. اگر همین ملیون دست بدست آخوند و چپ سر سپرده نداده بودند تا این خانه را بر سر همه ویران کنند. قضاوت تاریخ در دراز مدت بی تردید منصفانه خواهد بود ولی افسوس که سرزمینی که میتوانست در صلح و آرامش بسربرد و به همت فرزندان هوشمند و پر کارش در سطح بین المللی اعتبار داشته باشد امروز فقط بعنوان یک کشور مزاحم و حامی تروریسم در سطح جهانی مطرح است .
February 13, 2011 09:49:17 AM
---------------------------
حامد
سردبیر محترم با سلام
قبل از انقلاب به مناسبت مسافرت شاه فقید وشهبانو به شوروی سابق روزنامه پراودا که ارگان حزب کمونیست نوشته بود که شاه ایران ملت گرا است.من انرا در روزنامه های ایرانی خواندم در ان زمان برای من قابل هضم نبود.در شرایط کنونی معنای انرا همانند خیلی از مردم داخل متوجه میشوم ولی خیلی از ایرانی های خارج از کشورهنوز هم انرا درک نمیکنند.درک مسائل کار هر کسی نیست مخصوصا روشنفکران که عدم موفقیت خود را به گردن حکومتها میاندازند.به نظرم بهتر است پادشاهان پهلوی را ملت گرا خطاب نمائیم.
February 07, 2011 08:05:01 PM
---------------------------
حق
با درود فراوان خدمت هموطنانم،
آقای بهمن زاهدی گرامی، من این مقاله شما را در کیهان آنلاین دیدم و از خواندن آن برایم بسیار آموزنده بود بخصوص تفاوت میان ملی کردن و دولتی کردن نفت، مرسی. در بخش نظر کیهان آنلاین بحث شاه و مصدق همچنان دنبال می شود. پس از آزادی ایران دانشجویان و دانش پژوهشان ما بی شک این بحث داغ را مورد توجه زیادی قرار خواهند داد و نکات بسیاری را بطور علمی و بدور از تعصب روشن خواهند ساخت. تاریخ و سیاست را باید همانقدر از هم دور کرد که دین را از سیاست. احزاب باید کار سیاسی کنند، دانشمندان تاریخ باید به کارهای تاریخی مشغول باشند و ادیان باید در مکانهای دینی و مذهبی خودشان به نیایش بپردازند. این سه مقوله را باید از هم کاملا جدا کرد تا دیگر پا از گلیم خود درازتر نکنند. در وضعیت فعلی ای چاره ای نداریم بجز مقابله با تحریف تاریخ که بوسیله اکثر احزاب و رژیم در این دهه ها شده است. انگار مبارزه علیه این رژیم کم بود که اینهم به آن اضافه شده است. یکی دیگر از معضلاتی که ما گرفتار آن هستیم کیش شخصیت و بت سازی است. مگر کسی جرئت می کند بگوید بالای چشم دکتر مصدق ابرو بود؟ اتهام زنی و فحاشی را مثل نقل و نبات نثارمان می کنند، بهرام مشیری یکی از آنهاست. آیا تا بحال کسی دیده که او کوچکترین نقدی از دکتر مصدق بکند؟ از یکسو با دین و مذهب سیاسی شده مبارزه می کند و از سوی دیگر او همان تعصبی را نسبت به دکتر مصدق از خود نشان می دهد که که گشاد علی از خود نسبت به اسلام نشان می دهد. تنها تفاوت بین ایندو در آنست که یکی عدل علی را به رخ ما می کشد و دیگری عدل دکتر مصدق را. یکی رگ غیرتش برای علی می ترکد و دیگری برای دکتر مصدق. عجب شباهتی بین ایندو وجود دارد!!! هر دو مقدسات دارند انگار که علی و مصدق مافوق انسان بودند. این بت پرستی را که مختص جهان سومی هاست را باید از فرهنگمان بزداییم. هیچکس ورای نقد و بررسی نیست. هیچکس بی عیب نیست، بت نیست و همه قابل نقد هستند.
پاینده ایران
February 07, 2011 01:59:41 AM
---------------------------
|