شورای ملِی، نقبی بسوی روشنائی؟
وجدانی
رسالتِ امروز ما ایرانیان! (۲)
امروز شاهزاده رضا پهلوی به موقع و در زمان و لحظۀ مناسب و سرنوشت ساز با صدایِ رسا از همۀ نیروها، کُنشگران سیاسی (سازمانهای سیاسی مانند احزاب نیز در این مجموعه جای میگیرند) و در یک کلام تمامی ایرانیان سلحشور و آزاده، طلبِ یاری و یاوری جهت نجاتِ مملکت و استقرار حاکمیت ملی در ایران را دارند. شاهزادۀ ایران خود ضمن برداشتنِ اولین قدم در این راه از نیروهای یاد شده میخواهد آنان نیز همانند او فعالانه با ارائه برنامهها و پیشنهاداتِ شفاف و عملی برای تشکیل یک بدیل دموکراتیک در مقابل حکومت تمامیتخواهِ جمهوری اسلامی به همدیگر یاری رسانند. پر واضح است، آن نیروها، گروهها، سازمانها، احزاب و روی هم رفته آن کنشگران سیاسی که امروز ایرانِ عزیز و گرامیتر از جانِ خود را گرفتار در چنگالِ خرچنگهای زمان و طعمۀ مارهای ضحاکانِ تازی میبینند و زبانم لال هر لحظه بیم نابودی آنرا دارند و درست در چنین بزنگاهی صدایی و ندایی فریدون وار بگوششان میرسد که: هان! اینک من اینجا هستم آیا شما هم هستید تا به اتفاق هم ایرانمان را این عزیزتر از جانمان را، از نابودی نجات دهیم؟! لیکن آنان شوربختانه همچنان بیخیال و بیتفافت در عالَم خویشند و تازه بعضی هایشان نتنها خود اقدامی در جهت یاری رسانی و رهایی میهن انجام نمی دهند بلکه از شدت کینه و حدّت دشمنی، دیگران را نیز که قصد کمک دارند از این عمل باز میدارند و مانعشان گشته آب سرد بر دلهای آتشین و گُر گرفتۀ این ایرانیان میریزند تا مبادا خونشان بجوش آمده و در صدد نجات ایرانشان برآیند. به چنین سیاستگران که نه بل سیاست بازان در چنین شرایطِ اسفبار و خطرناک برای ایران، باید گفت شماها یا ترسو تشریف داشته و دارید و یا بتحقیق از همان ابتداءِ تأسیس و شروع زندگی سیاسیتان دروغ میگفتید و هدفتان عزت و بزرگواری برای ایران نبود بلکه هدف همانا عزت، بزرگواری، سروری، سیادت و تکیه زدن بر سریر قدرت برای خود و گروهتان بوده، هست و خواهد بود!
|