دموکراسی و نقش پادشاه
جمشاد پرچمشاهی
شاهزاده رضا پهلوی به چند دلیل نمی تواند نیروی متحد کننده باشد. یکی اینکه با وجود جذابیت چهره و محبوبیت فردی بین ایرانیان بویژه طبقه جوانان داخل ایران، ایشان فاقد جاذبه رهبری سیاسی همانند آیت الله خمینی در زمان خود می باشد. خمینی نه تنها دارای کاریزمای رهبری و هدایت اتحاد و همسویی احزاب و سازمان های سیاسی و گروه های مختلف مبارزه علیه رژیم پهلوی بود بلکه از حمایت مالی و معنوی گسترده ای از سوی اقشار "روشنفکر" و دانشجو و نیز بازاریهای پرنفوذ و متمکن برخوردار بوده و کمتر کسی آنزمان در برابر گفته ها و تصمیماتش قد علم می کرد. شاهزاده رضا پهلوی از داشتن چنین امکاناتی محروم است و گذشته از همه اینها باید با بسیاری از مخالفان جاه طلب و خودخواه و حسود نیز دست و پنجه نرم کند. به عنوان کاندیدای پادشاه بی طرف و متحد کننده احزاب و سیاسیون و گروه های "متخاصم" به مشابه پادشاه اسپانیا "خووان کارلوس" هم خواه ناخواه نمی تواند نقشی ایفا کند چون تا زمانی که رژیم جمهوری اسلامی در حاکمیت می باشد و انتخابات آزاد در داخل کشور برای تعیین نوع نظام و حکومت آینده هنوز به واقعیت نگراییده است، روشن نیست که آیا ایشان اصولا و یا در چه مقامی به منصه ظهور خواهند رسید!؟ نقش و وظایفی را که ایشان درصورت برقراری نظام پادشاهی پارلمانی بخواست و آرای ملت ایران به عنوان پادشاه یا رئیس دولت در یک نظام جمهوری (فدرال یا غیر فدرال) می توانند یا میبایستی ایفا کنند، همان است که در متن این نوشتار هم آمده است؛ یعنی پس از انتخابات آزاد و تعیین نقش ایشان در آینده ی سیاست ایران و نه پیشاپیش که هنوز هیچ چیز معلوم و مشخص نیست.
|