اعتصاب مطبوعات: نقش بختيار و خمينی و ماجرای يک دسيسه خيانتبار
ایرانی
با درود خدمت دوستان
حکایت این روزهای بسیاری در خزان عمر، حکایت آن ضرب المثل شیرین پارسی است، :کی بود کی بود، من نبودم!؛. تیتر شاه رفت روزنامه های با درشت ترین حروف ممکن درآمد، والا معلوم نبود آقایان (و خانم ها) آن را نیز انکار نکنند. متاسفانه حقیقت، داوری منصفانه و فاش گویی اعمالی که زمانی درست به نظر می رسیدند، در قاموس ایرانی جایی ندارد. تا حقیقت اعمال و رفتار خود را نپذیریم، تا زبان به انتقاد عقلانی از گذشته خود نگشاییم، ره به جایی جز ارتجاع تازه آن هم از نوع سرخ و سیاهش نخواهیم برد. در متن آمده است که روزنامه نگاران در اثر اعتصاب به سختی افتادند، ضمن اینکه می دانیم تمام اعتصابیون (بر اساس اسناد) تا آخرین روز رژیم گذشته حقوق خود را دریافت کردند و کسی بی پول نماند، علیرضا نوری زاده هم در مصاحبه ای با صدای آمریکا گفت تا روز آخر حقوق گرفتیم و نیازی به پول های صندوق سندیکا پیدا نشد!، حال این را با متن مقایسه کنید، چه کسی دروغ می گوید؟ نوری زاده یا نویسنده متن فوق؟ نویسنده که یعد از سه و اندی دهه، تازه زبان گشوده است و لابد چون امروز روز خارج شدن از زیر عبای امام ماه پناه است، اینگونه قلم می گرداند. متاسفم، برای نسلی متاسفم که من نیز (از نظر زمانی و نه عقیدتی) از همان نسل هستم. شبه دسیسه انگار، تنها روزنامه کیهان را هدف قرار داده است و نامش خونساری است که پسر آیت الله خونساری است و من اضافه کنم رابط آیت الله با ساواک. روزنامه اطلاعات چی؟ سایر روزنامه ها چی؟ مگر شب نامه در سی هزار نسخه چاپ نمی شده، یک شب نامه چاپ می کردید و موضوع را به مردم اطلاع می دادید، همین که بگوییم خطا کردیم، نه توجیه کننده اعمال است و نه برای آنها که آن روزها را به یاد دارند قابل پذیرش. متاسفانه خیلی ها در آن روزها سکوت همراه با رضایت می کردند و امروز خلاف آن را ادعا می کنند.
پاینده ایران
|