سراب فدرالیسم
ایرانی
بخش دوم: اندیشمندان صدر مشروطیت، در یافته بودند برای توسعه (به لفظ آنها ترقی) باید شرایطی را فراهم نمود. موضوع اول امنیت است، متصل نبودن حیات و ممات یک انسان به مزاج شاه که اگز خوشحال باشد طرف هرچند جانی بخشیده شود و اگر عصبانی، بی گناهی را روانه دیار عدم نماید. بنابراین، امنیت و شقوق آن مهمترین خاست و رویکرد انقلاب «شروطه است. امنیت فردی و امنیت اجتماعی. دوم، ثبات که در پناه آن امنیت ایجاد می شود. سوم، تحول از فئودالیته به مراحل تاریخی جلوتر و حرکت به سمت صنعتی شدن که این با تمرکز، انباشت ثروت و تبدیل شدن ثروت به سرمایه مولد، سپس رشد مستمر و توسعه پس از آن امکانپذیر است. بنابراین، آنچه رضاشاه کبیر انجام داد، خاست تمام روشنفکران و متفکرینی بود که یا از او حمایت کردند و یا در انجام اموری که همه می دانیم کمکش نمودند. نفت در ایران موجب توسعه نشد، زیرا چنانچه دقت فرمایید، درآمد حاصل از نفت، به جیب ایرانی نرفت. درآمد نفت در دوران قاجاریه که یا اصلا قابل بحث نیست و یا صرف عیاشی شاهان قجری می شود. در دوران رضاشاه کبیر، علی رغم همه تلاش ها درآمد ایران از نفت تنها اندکی بیشتر شد. در دوران محمدرضاشاه، تنها از ۹ مرداد ۱۳۵۲ به این سو در آمد نفت ایران، قابل توجه است و آن رشد اقتصادی حیرت انگیز ایران پیش از آن، از طریق درامد نفت حاصل نشده است. بنابراین، سرمایه های زیرزمینی ایران توسط انگلستان و دیگران غارت شد تا آنها به توسعه برسند. ظریفی می گفت، غرب باید کمتر به توسعه خود بنازد، زیرا سرمایه اش را از اکناف جهان غازت کرده است و نیروی کارش را از آفریقا. بنابراین اصلی ترین عوامل توسعه نیافتگی در ایران، ۱) فرهنگی ۲) عدم ثبات خارجی و داخلی ۳) استعمار، می باشد. همان زمان که اروپا با تکیه بر دانش کسب کرده از شرق در حال خروج از قرون وسطا بود، آخوندها برای ما می گفتند حد آب کر چقدر است!. انحطات اندیشه در ایران، در وحله اول بدلیل وجود پدیده آخوند و سیطره آن بر همه چیز از دوران صفویه است.
|