«رهنمود» به بسیجی دهنگشاد
خبرنگار
این شعر را تقدیم میکنم به تمامی انسانهائی که در انفرادی هستند
حفاظت سازمانی در سپاه است
یقینا بدتر از ساواک شاه است
اگر چه من خودم یک پاسدارم
ولی از دست این مجموعه خوارم
دروغ و تهمت از ابزار آنهاست
ندارند در شکم یک روده راست
بسی زندان وحشتناک دارند
برای مملکت چون زهر مارند
فقط دارند مشکل با جوانان
چه بسیارند در زندان آنان
تجارت میکنند با اطلاعات
زنند راحت به مردم اتهامات
تهی از مهر و تقوای الهی
حکومت میکنند چون پادشاهی
شکنجه میدهند در انفرادی
نمی آید برون فریاد و دادی
ترحم نیست در مابین آنها
فقط گویند چرا هستی تو گمراه ؟؟!!!
به سلولی که یک متر است چون قبر
نداری راه دیگر جز غم و صبر
بدون هیچ مدرک بازجوها
زنند شلاق بر گردن سر و پا
سپس گیرند به سختی اعترافات
که گردد استناد رای قضات !!!
هرآنچه اعتراف با زور گیرند
قضات مستقل ایراد نگیرند!!!
اگر چه پاسدار است نام آنان
ولی ما چون گدا آنان چو شاهان
غرض این است راز مشکل ما
نباید اشتباهی رفت بیراه
به امید خالی شدن همه سلولهای انفرادی و شکنجه گاههای سازمان حفاظت اطلاعات سپاه
|