وجدانی
حيدربابا، تمام جهان غم گرفته است! ( ۲)
حیدر بابا، این ناله ها و این فغانهایی که از آن پایین ها، از دامنه ات و از آن دهات و قصبات دور بگوشت میرسد دیگر نغمه ها و آواهای من خطاب به تو نیستند بلکه این دیگر فرزندان تو میباشند! آنها خانه و کشانه که هیچ عزیزانِ زیادی را نیز از دست داده اند و حالا در فراق آنان دارند خون گریه میکنند! حیدر بابا، میدانم که تو هم حالت دست کمی از حال آنها ندارد زیرا کدام پدر و یا مادریست که بتواند مرگ فرزند را به این سادگی تحمل کند و پنجه به رخ نکشد و بر سرش نکوبد! حیدر بابا، تو کوهی، تو استواری و پی کاشانه ات بر صخره های همیشه مقاوم نهاده شده که این گونه زلزله ها بر آنان کارگر نیست! اما خانه و کاشانۀ فرزندانت در آن پایین پایینها پی بر صخره ندارند و در برابر هر زلزله ای فرو می ریزد! اما حیدر بابا، غصه نخور چون اگر فرزندانت عزیزترینِ کسان و خانه و کاشانۀ خورا از دست داده اند درعوض یک ایرانِ پر از عزیزانی دارند که آنی تنهایشان نخواهند گذاشت!
|