داریوش همایون، مشروطه، لیبرال دموکراسی و طرحی برای آینده
ایرانی
بخش 2: ابتدا، رهبری کاریزماتیک، تلویزیون ایران، موسوی را از یک جهره ناشناخته، در طی سه برنامه به یک چهره کاریزماتیک برای نسل های دهه های 60 به بعد تبدیل کرد. پس، هم می توان رهبری کاریزماتیک ایجاد کرد و هم بستر جامعه ایران برای چنین موضوعی (وتها چنین موضوعی) آمادگی دارد. دوم، تا زمانی که این رهبری کاریزماتیک در صحنه حضور داشت و مطابق خواست تظاهر کنندگان حرکت می کرد، کنش خیابانی نیز وجود داشت. به محض فاصله گرفتن موسوی از مردم از ترس فروپاشی نظام و بعد قطع ارتباط او با تظاهر کنندگان، کنش خیابانی نیز پایان یافت. یعنی کارشناسان امنیتی رژیم، رهبری خودساخته شان را از انظار دور کردند تا همه چیز آرام شود، البته لازم به ذکر است انبوهی از جمعیت مانند من، تظاهرات برایشان معنای سرنگونی کل نظام را می داد، چون ما نخست وزیر محبوب امام و دوران طلایی آن خون آشام را می شناختیم و از ابتدا با ارتجاع سیاه مخالف بودیم. در خارج از کشور، شما بهتر از بنده اتحاد ایرانیان را شاهد بودی، هم زمان با خیابان های ایران، در سراسرجهان ایرانیان به حمایت برخاسته بودند. بنابراین، تا رهبری مشخص نشود، اهداف و برنامه ها معین نشود، ابزار رسانه برای تبلیغ اندیشه های رهبر یا شورای رهبری به کارگرفته نشود، حرکتی مگر حرکت کور در ایران اتفاق نخواهد افتاد. که این عنقریب است و بسیار خطرناک، زیرا معین نیست از آن فضای آشوب زده و بی برنامه چه چیز زاده خواهد شد. همچنین، تا جنب و جوشی در ایران پیدا نشود، ایرانیان خارج از کشور با هم متحد نخواهند شد و این را تجربه سی سال اخیر و جنبش سبز نشان می دهد. حق عزیزم، جای کاوه جان نیز این جا بسیار خالی است. امیدوارم هر چه سریعتر به میان ما باز گردد.
پاینده ایران
|