شیر و خورشید و تاج
***** پرده اول - میگویند ما در تاریخ گیر کردههایی هستیم که میخواهیم "صاحب دعوت" باشیم. به حق چیزهای ندیده و نشنیده، که این را هم دیدیم و شنیدیم... حالا بخندیم یا گریه کنیم، یا هر دو؟ ما چه میگوییم اینها چه میگویند؟ *****
هم میهنان خوب و محترم،
قبل از هر چیزی باید واقعا یک خسته نباشید هم به بهمن زاهدی گرامی و یارانشان گفت و هم به هم میهنانی که زمان میگذارند و با تمام گرفتاریها در این مکان نظرات خود را با دیگران در میان میگذارند. من و دوستان و فامیل که جدا از این همه عشق به میهن و این همه مقاومت در برابر مشکلات انرژی میگیریم.
گرچه بارها تاکید کردهام که عضو این حزب نیستم و حتی در بسیاری موارد با حزب هم خوانی ندارم، اما باید حق را گفت و آن این است که در این مکان در به روی هر تفکری باز است، تا زمانی که اصول گفتمان و ادب رعایت شود.
به این حزب باید بر سر همین یک مطلب هم که شده، یک آفرین بزرگ گفت. چرا که بنده و یارانم به غیر از کارهای سیاسی خارج از اینترنت - سعی میکنیم از اینترنت حد اکثر استفاده را ببریم. چه در رابطه با ایرانیان، و چه در رابطه با دولتهای خارجی و رسانههای خارجی، و و و...
و جالب اینکه بسیاری از ایرانیان سخن از دمکراسی میزنند، اما پس از ۳۴ سال وقتی شما میخواهید نظر خود را در مورد آنچه که آنها مدعی میشوند با آنها در میان بگذارید باید جداً از هفت خان رستم عبور کنید تا بتوانید گوش آنها را پیدا کنید، چه رسد به اینکه بگذارند نظری دهید "حال چه موافق چه مخالف".
از اینکه باید گفته میشد و گفته شد، که بگذریم.
|