شیر و خورشید و تاج
***** بخش دوم - کاری که باید ۳۴ سال پیش انجام میشد *****
- این حزب اول و قبل از هر اقدامی باید یک نشست رو در رو با شاهزاده داشته باشد. تا بسنجد که اصلا میشود به این شاهزاده کمکی رساند یا اینکه ایشان یک سیاست بخصوصی را پیش گرفتهاند و به غیر از پشتیبانی از "فراخوان" به صورت امضا و و و، دلیلی برای کار دیگر یا نیازی برای کار دیگر نمیبینند، یا حتی آن را به این دلیل یا آن دلیل سودمند نمیدانند. در هر حال هدف کمک رسانی بهتر به ایشان است و باید نظر ایشان را جویا شد تا کاری نکرده باشید که بدتر برای ایشان مشکلات ایجاد کند.
- در نتیجه، حزب میبایستی پس از رای زنیها نتیجه گیری کند که آیا میشود به شاهزاده کمک رساند بدون تشکیل یک جریان دیگر؟ یا اینکه تشکیل یک جریان دیگر لازم کار خواهد بود.
- اگر پس از تبادل نظرها حزب به این نتیجه رسید که باید یک جریان دیگری راه بیافتد.
آنوقت تازه به اینجا میرسیم که آن کار کدام است؟ و آیا آن جریان را باید زیر چتر و نام همین حزب براه انداخت یا جدا از چارچوب حزبی؟
چرا؟ چون بسیاری از طرفداران نظام پادشاهی الزاماً با فلسفه اینکه "نهاد پادشاهی" را در سطح یک حزب بگنجانیم، با اصل این فلسفه مخالف هستند و مسلما به هر حرکتی در چار چوب حزب پاسخ مثبت نخواهند داد.
چاره چه خواهد بود؟
* اینکه حزب، به عنوان نمونه، اعلام کند میخواهد "همه با هم" را در مورد خودمان به اجرا در آورد، یعنی اول تمام یا اکثریت "طرفداران نظام پادشاهی" را یک کاسه کند...
- سپس، زمینهای را فراهم کند برای اینکه طرفداران نظام پادشاهی از طریق تماس، اول از همه، اعلام کنند که با این کار موافق هستند یا نیستند و چرا آری یا چرا نه؟ سپس، زمانی که نبض موافق و مخالف بدست آمد... کار آغاز شود...
|