آری، انقلاب ۵۷ لازم نبود، اما...
حق
بهتر بود نوری زاد بجای ؛ایکاش انقلاب نکرده بودیم؛ که به سال ۵۷ برمی گردد به سال ۸۸ برمی گشت و می نوشت ؛ایکاش انقلاب سبز مخملین ملت ایران در سال ۸۸ را اصلاح طلبان به بیراهه و شکست نمی کشاندند و اجازه سرکوبش را با انفعال عمدیشان به خامنه ای نمی دادند!؛ . سپس می پرداخت به اینکه الان ایران و ما کجا می بودیم!؟ چرا او قیام ملی ۳ سال پیش را ول کرده و به ۳۴ سال پیش چسبیده!؟ تفاوت بین ایندو چیست بجز اینکه اولی با فریب و ناآگاهی های مردم و خیانت روشنفکرنمایان و آخوندها پیروز شد ولی دومی با آگاهی و هوشیاری مردم پیش رفت و دوباره با خیانت های روشنفکرنماها و آخوندها شکست خورد!؟ بغیر از اینست که در هر دو، منافع ملی ایران و حقوق ملت نابود و منافع شخصی و گروهی مشتی بیوطن و خائن تامین شد!؟ و اگر معدودی از اینان هم قربانی! شدند، برای حفظ نظامشان ضروری و بقول غربیها عوارض جانبی بود و بس. چرا نوری زاد قیام ملی ۳ سال پیش را بعنوان یک انقلاب در نطفه خفه شده برسمیت نشناخته و برگشته به انقلاب ۵۷!؟ بغیر از اینست که می ترسد قیام ملی ۳ سال پیش را انقلاب، آنهم از نوع مخملینش بنامد چون در خفه کردن و به بیراهه کشاندنش به سهم خود یا دست داشته یا با برسمیت شناختنش بعنوان بزرگترین قیام ملی منافعش بخطر میفتد!؟ آیا سکوت امثال او بویژه در برون مرز در به بیراهه کشاندن آن انقلاب مخملین، شراکت در جرم و جنایت نیست!؟ بغیر از اینست که آنان که آن قیام را از رسانه های خود و بیگانه عمدا جنبشی نامیدند که فراگیر/ملی/سراسری نیست هم در سرکوب و شکست این قیام شریک جرمند چه زنده و چه مرده باشند!؟ چرا نباید نقش اینها در شکست و سرکوب انقلاب سبز مخملین ملت ایران در سال ۸۸ را برخشان کشید تا ما را ابله فرض نکنند و خیال نکنند می توانند جا بیاندازند که درین ۳۴ سال تنها یک انقلاب و آنهم در سال ۵۷ رخ داد؟. چرا نخبگان وارسته کارشناس یک آسیب شناسی کامل از انقلاب مخملین سبز ملت ایران در سال ۸۸ نمی کنند تا عوامل شکستش معلوم شود و اینکه چرا انقلاب ۵۷ پیروز شد ولی قیام ۸۸ نه؟ می ترسند!؟
|