حق
بهمن زاهدی نازنینم، نیم ساعت پیش که در اتاق این کانون گرم میهنپرستان ایران را باز کردم با تاسف فراوان دیدم که قصد ترک ما را داری. آنچنان غم بدلم نشست که در خود فرو رفتم. احساسات متضادی وجودم را فرا می گرفت. لحظه ای از دستت عصبانی می شدم که ؛الان که موقع رفتن و ول کردن ما مردم نیست بهمن خان؛. لحظه دیگری بدنبال مسئول این تصمیمت در ذهنم می گشتم که ؛ اینان کیانند که بهمن را هم مثل علی میرفطروس دارند حذفش می کنند؛! و لحظه دیگر بخود می گفتم که ؛تقصیر منست چون در اینجا بقول برخی از آموزگاران و استادانم زیاده روی هایی کرده ام ... ؛! در آخر با خود گفتم که اگر دلیل بهمن برای رفتن بخاطر وارد مرحله مهمتری از مبارزه برای ایران باشد من حق ندارم که بخاطر خودخواهی های خودم از او توقع داشته باشم که با من و ما بماند. درستش اینست که با اینکه دلم برایش تنگ می شود او را تشویق کنم که کارهای بزرگتر کند و برایش آرزوی تندرستی و پیروزی کنم.؛. خب می بینی بهمن خان که امشب چقدر مرا بجان خودم انداختی!؟
بهمن عزیزم، اگر رفتن ات برای انجام کارهای مبارزاتی بزرگترست، قابل درک است هر چقدر هم برای من دلتنگی بیاورد و جایت را در اینجا حسابی خالی بگذارد. امیدوارم دلائل دیگری نداشته باشد. امیدوارم که ما را فراموش نکنی و مرتب در این کانون بما سر بزنی و نظراتت را با ما در میان بگذاری. در پایان می خواهم ازت یکدنیا سپاسگزاری کنم بخاطر همه زحمات سنگینی که در این سامانه متحمل شدی و بنظر من بهترین ستون نظرات ممکن در دنیای مجازی را براه انداختی. بفکرت هستم و خواهم بود. در بالای فهرست کسانی هستی که در اولین روزهای آزادی ایران باهات تماس مستقیم خواهم گرفت تا با دوستان جشن بزرگی را با هم بگیریم. جشنی که با صرف قهوه موعود ایرانی عزیزمان آغاز خواهد شد. با همه اینها باز ته دلم می خواهم همچنان مدیر این سامانه بمانی. بهترین سامانه را راه انداختی و اداره کردی و این کار کمی نبود و نیست. آرزوی تندرستی و پیروزی ات را دارم. دوستدارت حق
|