شیر و خورشید و تاج
***** بخش دو - سرنگونی رژیم ضحاکان یک حتم است. *****
به هم تبریک میگویند که فرزندان ایرانزمین در پس کوچهها سر گردان هستند، بدون آینده، بدون سرپرست، بدون یک الگو، بدون هیچ امیدی... به هم تبریک میگویند که از دل و جان این میهن خون میچکد و فریاد ناله مادران داغدار قلب هر انسان با وجدانی را بدرد میاورد... به هم تبریک میگویند که فرزندان این آب و خاک خود میفروشند اما دو قدم انور تر هم سنّ و سالهای آنها در آن گوشه جهان دارند یک جهان را میخرند و میفروشند... به هم تبریک میگویند که چشمان یک ملت پر امید و آینده ساز را به چشمان یک ملت غم زده، ناامید، و ملتی که فقط امروز را بفردا میرساند تبدیل کردهاند. اگر معنی انقلاب این است، خاک بر سر آن انقلابی و این ننگ و این جشن ها...
آن چیزی که برخی هنوز "انقلاب شکوهمند" مینامند جای تبریک ندارد، جای شرمندگی برای نه تنها آن انقلابی بلکه جامعه بشری دارد.
رقصیدن بر سرّ قبر این ویرانه میهن، نمک پاشیدن بر زخم این ملت است. اما همانطور که شما هم در مقاله خود به آن اشاره کردید - دور نیست آن روزی که تلاش همه ما یک کاسه شود و تار و پود این عقب ماندگان زمانه را بر باد دهد. ما میهن خود را به هر نحوی که شده از دست این کفتارها بیرون خواهیم آورد و نجات خواهیم داد. در واقع برای برخی از ما ایرانیان، نه مال جهان، نه مقام جهان، نه آسایش جهان هدف نیست، بلکه تنها هدف و تنها علاج آرام بخش برای برخی از ما ایرانیان - همین است که این میهن را پس گرفته و به دست افرادی بسپاریم که از انسانیت، از ایرانیت، از مسئولیت پذیری و از خدمت به میهن و هم میهن بو برده باشند. و این را به هر نحوی که شده عملی خواهیم کرد. ما به هیچ وجه در برابر این رژیم سر تسلیم فرود نیاوردیم و نخواهیم آورد. خوشبختانه بسیاری در درون خود رژیم به این حقیقت پی بردهاند، که برخی از ایرانیان را نمیشود خرید، نمیشود ترساند، و نمیشود آنها را از هدف نهایی که با هشیاری دنبال میکنند، مأیوس، ناامید، یا منصرف کرد.
|