موانع توسعه یافتگی در ایران
حق
کیفیت و عملکرد ؛مخالفان؛ شاه را باید مورد بررسی قرار داد و دید آیا آنها از شاه با فرهنگ تر، با کفایت تر و دمکرات تر بودند و از دنیای سیاست و اقتصاد در سطح ملی و بین المللی آگاهتر از او بودند یا نه؟ بنظر من، تاریخ ۳۴ ساله اخیر نشان داده که این ؛مخالفان؛ شاه نه تنها بکل رفوزه شده اند بلکه معنای توسعه چه در زمینه سیاست و اقتصاد و چه در زمینه فرهنگ و جامعه را تازه کم کم دارند می فهمند. بنابراین، وقتی شاه دست به اصلاح و توسعه زد این مخالفان هیچ درکی از این مقوله ها نداشتند تا قدرشان را بدانند و نقش سازنده ای در توسعه در همه زمینه ها داشته باشند. نقش سازنده ای که نداشتند بلکه دست به تخریب هم می زدند تا توسعه ها را بی ارزش، کم ارزش و حتی علیه مصالح کشور بنمایند تا جلوی پیشرفت، محبوبیت آنها و شاه را در میان مردم بگیرند. آرزویشان شکست توسعه ها و فقدان ثبات سیاسی بود. با شایعه پراکنی های سیاسی در میان مردم و از طریق رسانه های بیگانه توانستند به سهم خود مردم را با توسعه و شاه دشمن کنند. با فیلمها و ترانه های غم انگیز، بدترین سوء استفاده های روانی از مردم بویژه جوانان کردند چون مردم شاد را نمی توان زود تحریک کرد. نمایاندند، ایران بدترین دوران تاریخ هزاران ساله خود را می گذراند درحالیکه دوران کوتاه پهلوی بهترین دوران برای توده ملت ایران بلحاظ امنیت، رفاه، بهداشت و توسعه بود. ؛مخالفان؛ و ؛روشنفکران؛ با شاه قهر بودند، تحریمش کرده بودند و حاضر به همکاری با او نمی شدند. اگر کسی مثل پرویز نیکخواه از آنها می برید و با دستگاههای دولتی همکاری می کرد، طرد، نجس و خارش می کردند همانطور که مهشید امیرشاهی با نیکخواه کرد. در اولین فرصت پس از انقلاب از نیکخواه ها با اعدام انتقام گرفتند. توسعه، آنهم توسعه سیاسی با اینجور ؛مخالفان؛ و آنجور ؛روشنفکران؛ که شاه داشت غیرممکن بود. با پول درس خواندند، به فرانسه، انگلیس و امریکا رفتند. بجای آنکه حداکثر واسلاو هاول و حداقل ستار بهشتی از آب درآیند، بنی صدر، یزدی، نصرت الله امینی، بهرام مشیری،..از آب درآمدند.
|