اعتصاب مطبوعات: نقش بختيار و خمينی و ماجرای يک دسيسه خيانتبار
حق
با درود بر ایرانی گرامی،چه کارها مطبوعات و کانون نویسندگان آنزمان می توانست بکند و نکرد مثل پخش شبنامه که شما گفتید! اگر آن نظام اصلاح پذیر نبود که اینها نمی توانستند منشورشان را به امضای دولت وقت رسانده و صاحب همه حقوقی شوند که می خواستند! با این حقوق و آزادیهای خود چه کردند؟ آیا به وظیفه و مسئولیتی که با این حقوق و آزادیها می آید عمل کردند؟ اگر کرده بودند که ما اینجا نبودیم چون مطبوعات آزاد یکی از ۴ رکن دمکراسی و آزادی است و اگر درست کار نکند باعث هرج و مرج بسیار می شود. آیا می فهمیدند آزادی و دمکراسی هرج و مرج نیست و آزادی، ویرانگری کل ساختار نیست؟ آیا اینها در دوران آزادیشان، برای بهبود اوضاع، روشنگریهای سازنده و بیطرف، و همزمان در حمایت از منافع ملی ایران کوشیدند؟ یا انفعال که همیشه زیان بخش است را پیشه کردند؟ آیا سرسختانه در مقابل ناملایمات ایستادند یا یکی دو اعتراض پشت پرده و آبکی کردند و کافیش دانستند؟ آیا مطبوعات و کانون نویسندگان، مثل زنان در ۸ اسفند ۵۷ تظاهراتی بر پا داشتند یا از تظاهرات زنان حمایتی کردند؟...و هزاران پرسش دیگر در برابر مطبوعات و کانون نویسندگان هست.
وقتی نظام گذشته تن به مطبوعات آزاد، یکی از ۴ رکن مهم دمکراسی و آزادی، داد، آیا نمی شد با نظم و ترتیب بدنبال اصلاحات دیگر در راستای لیبرال دمکراسی بود و آنها را ستاند؟ گفتم نظم و ترتیب چون در جهان آزاد، الیت جامعه و در صدرشان روشنفکران همواره بدنبال اصلاحات اند بدون برهم زدن اساس یعنی با نظم و ترتیب. الیت ما چطور، آیانشان داد لایق این آزادیها بود چون دنبال اصلاح بود و فرق آزادی با هرج و مرج را می فهمید؟ آیا کار الیت جامعه آنروز مشئولانه و با درایت بود یا کاملا ابلهانه که کل ثبات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی کشور را از پایبست ویران کرد؟ آیا پس از ۳۴ سال الیت ما به ژرفای بلاهت آنروزش پی برده، مسئولیتش را پذیرفته و در پی جبران خطاهایش برآمده؟ شک دارم!
فغان از فرصت طلبی الیت، آنهم در وضعیت خطرناک امروز ایران! آنهم پس از ۳۴ سال نکبت جمهوری اسلامی!
|