شیر و خورشید و تاج
***** پرده دوم - میگویند ما در تاریخ گیر کردههایی هستیم که میخواهیم "صاحب دعوت" باشیم. به حق چیزهای ندیده و نشنیده، که این را هم دیدیم و شنیدیم... حالا بخندیم یا گریه کنیم، یا هر دو؟ ما چه میگوییم اینها چه میگویند؟ *****
و اما در مورد اوضاع سیاسی امروز ما ایرانیان و بالخص این فراخوان "عزیز" که آمد اما چه آمدنی... بگذریم...
من و دوستانم همه به این نتیجه رسیدیم که گرچه ما با این فراخوان مشکل داریم، گرچه هیچ کدام امضای خود را بر زیر آن منشور نگذاشتیم، گرچه شاهزاده گرامی حتی در مصاحبه قبلی خود با تلویزیون اندیشه باز دوباره نسبت به طرفداران نظام پادشاهی بالخص آنهایی که منشور را امضا نکردهاند، کم لطفی کردند، (که ما حتی پاسخی برای آن هم تهیه کرده بودیم اما باز تصمیم گرفتیم که چاپ آن به سود این مبارزه نیست)، و گرچه میدانیم که باز در آینده مصاحبه کننده طوری پرسش را جمله بندی خواهد کرد که شاهزاده دوباره نسبت به طرفداران خود کم لطفی کنند ( که آن هم یک نوع استراتژی جمهوریخواهان "عزیز" است)... با تمام اینها...
و باز با تمام اینها... وظیفه من و دوستان و یاران مبارزم چه در خارج و چه در ایران در وحله اول نسبت به میهن است و مردم کشور، و سپس به آرمان خود و پیمانی که با رفتگان بستیم در مورد مقاومت و مبارزه تا آزادی میهن، و در کنار همه اینها گرفتن و دفاع از حق خود به عنوان ایرانیانی که این رژیم ضد ایرانی از ما صلب کرده... در نتیجه... ما در تماسهای بسیار به این نتیجه رسیدیم که در حال حاضر، با در نظر گرفتن اینکه موضع ما در مورد این منشور تا این لحظه مشخص و تغییر نکرده و تا زمانی هم که ماده ۱۱ تکلیفش روشن نشده موضع ما تغییر نخواهد کرد...
اما، با تمام اینها من و یارانم نمیتوانیم شاهزاده را در امر کلی مبارزه بر ضد رژیم تنها بگذاریم... حتی اگر، و مخصوصا اگر، این را میدانیم که در مواردی با ایشان هم خوانی نداریم...
|