اعتصاب مطبوعات: نقش بختيار و خمينی و ماجرای يک دسيسه خيانتبار
ایرانی
حق عزیزم، دوست گرامی
متاسفانه از آن فضای تف دیده و انقلاب زده، چیزی جز آخوند برنخاست. تلقی های متعارض انقلابیون و عدم تعریف واژه هایی چون آزادی، دموکراسی، بلای جان همه شد. مسلما دموکراسی در تلقی بازرگان با تلقی آن نزد جپهه ملی و به طریق اولی تر مردم، تلقی های متضاد و متفاوتی بود. هیچ کس نگفت آزادی سیاسی و قلم برای چه می خواهیم. تنها حزب توده بود که می دانست از آن مفاهیم بی تعریف که ورد زبان همه شده بود چه می خواهد. ایت الله خمینی هم می دانست از انقلاب چه می خواهد. سایرین سرگشتگانی هستند که پایگاه احتماعی نیز ندارند. متاسفانه وجه قالب همه انقلابیون تنها مخالفت بود و به قول بختیار چون خودشان هم نمی دانند چه می خواهند، تنها به داد و فریاد و آشوب بسنده می کنند. متاسفانه طبقه متوسط تازه شکل گرفته و برآمده از انقلاب سفید، نه دارای دانش کافی و نه نهادهای لازم برای دفاع از آن چیزی بود که داشت. مصر و تونس امروز را ببین، وجود مخالفان سکولار قدرتمند که میدان را به این سادگی نیز خالی نمی کنند تنها یک راه برای اسلامیست ها باقی می گذارد. خشونت عریان، حال آیا جامعه جهانی این اجازه را به آنها می دهد یا خیر، چیزی است که باید صبر کرد و دید. متاسفانه روشنفکران! به قول خلیل ملکی در ایران عوام فریب هم نیستند، بلکه فریفته عوام هستند. امروز هم یا بر مواضع نسنجیده خود در پای می فشارند و یا می خواهند با انواع بهانه تراشی های مختلف، آنچه کرده اند و مسئولیتش دقیقا با آن هاست، به گردن دیگران بیندازند. از این منظر، حتی مقصر انقلاب نیز شاه فقید است و نه آقایان.
پاینده ایران
|