سراب فدرالیسم
ایرانی
با درود خدمت دوستان
بخش ۱: جمشاد گرامی، چنانچه دقت فرمایید من بهمن خان زاهدی را نیز با همین عنوان خطاب می کنم و این به معنای کمال احترام من است. اگر شما تلقی توهین فرموده اید، پوزش مرا بپذیرید. سپس، دلایل توسعه نیافتگی ایران متعدد است و تاکنون از جهات مختلفی مورد بررسی تاریخی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی واقع شده است که می توان به کتاب های منتشر شده در این زمینه ها مراجعه کرد. مثلا کتاب ؛ایران در مدار توسعه نیافتگی؛. یا درآمدی بر توسعه و سرمایه و امثالهم. ذکر یک نکته ضروری است، پس از صفویه، ایران دارای نوعی نظام فدارلی شد که در متون تاریخی از آن به عنوان ؛ملوک الطوایفی؛ نام برده می شود. در این نظام، ایران به ممالک مختلفی تبدیل شده که آن بخش ها نیز به تیول و اربابی های متفاوتی تقسیم شده اند. یعنی در راس، شاه قرار دارد، سپس آن شاه بزرگ مالک و فئودال است که حق بهره برداری از زمین های خود را (که کل ایران است) به کس یا کسانی از خاندان خود تفحیض می کند. این ایالت ها در چهارچوبه خود به صورت خودمختار عمل می کنند و تنها خراجگذار و رعیت شاه ایران هستند و باید سالانه مبالغ معینی را بپردازند. در طی زمان، منتفذین محلی آنچنان جان گرفتند که در زمان قاجاریه، عملا ایران به ؛ممالک محروسه؛ تبدیل شده بود و قدرت حکومت مرکزی تا پشت دروازه های پایتخت نیز نبود. راهزنی، پااندازی، گردنه بگیری، سرکتاب بازکردن و... شعل اکثر مردم بود. یک اشاره کلی نیز به دلیل فرهنگی این اضمحلال کنم. تبدیل شدن شیعه به دین رسمی ایران توسط صفویه و برپایی رسانه منبر و پروپاگاندایی که همه کس و همه چیز را تحت اختیار حکومت می خواست. دلیل سقوط فرهنگی ایران و به طبع آن سترون شدن جامعه پس از صفویه است. منبع سخن در کتاب بسیار وزین ؛ایران در جهار کهکشان ارتباطی؛ جلد دوم است که در کمال تعجب در همین ایران چاپ شده. آنچه ملیون ایران را در انقلاب مشروطیت به فکر دولت مقتدر مرکزی انداخت، تجربه همین مسئله ملوک الطوایفی است که من آن را فدارلیسم ایرانی نام می گذارم.
|