از جُنبش آگاهی تا انقلاب رهایی
ایرانی
بهمن خان گرامی، دوست و سرور ارجمند
مقاله بسیار جالبی قلمی نمودید. بیشتر بنویسید که روشنگری نیروهای ملی، به حال این ملک و ملت نافع است. با شما موافقم که پس از سرنگونی رژیم، موقعیت به غایت حساسی بوجود خواهد امد که مشکلات امنیت ملی ناشی از مسائل سیاسی، تنها بخش کوچکی از آن است. در کوتاه مدت، تنها می توان آرامش را برقرار کرد و پس از آن این ملت می ماند و کوهی از مشکلات بر روی هم تل انبار شده و به ارث رسیده از جمهوری جهل و فساد.
بهمن خان، دوستان گرامی، برای جوانی که خبر فوتش در زیر شکنجه و در زندان، منتشر شده است، بسیار اندوهگین هستم. سرمایه های بدیع این ملک، بدست شکنجه گران آخوندی پرپر می شوند و کسی را یارای کمک رسانی به آن ها نیست. قرار بود کمونیست ها هم در بیان عقیده آزاد باشند، اما جوانی 35 ساله که در پیشانی وبلاگش، "چو ایران نباشد تن من مباد" می درخشد، برای بیان حقایق و دفاع از مام میهنش، در شکنجه گاه های آخوندی، به فجیع ترین شکل ممکن در راه میهنش جان می بازد، هی هات، کمونیست هایی که قرار بود در بیان عقیده آزاد باشند و حکومت آخوندی برای جوانان این ملک آفریدند، در سرزمین های امپریالیزم روزگار به راحتی می گذرانند و دست پخت منحوسشان، جان جوانان وطن را می ستاند. ننگ بر هرکه در شورش 57 دست داشت، نفرین ابدی بر کسانی که ماشین کشتار آخوندی را به جان جوانان این ملک انداختند. دوستان گرام، پوزش دارم از این ادبیات، اما بغض گلویم را می فشارد و گریه امان نمی دهد.
پاینده ایران
|