ایرانی
بخش دوم:
حال شما هم با اختراعات تازه، مشکلی بر مشکلات آن می افزایید. متاسفانه، همواره روشنفکری کرایه ای در ایران، بزرگترین مشکل ما بوده است. از روزی که شریعتی ها، بر سر سفره مارکس می نشستند و ماتریالیزم دیالیکتیک را به مکتب اسلامی تبدیل می کردند و از حسین چگوآرا می ساختند، تا ممد مائو و حسن لنین و دیگران. روشنفکر ایرانی در بهترین حالت، مقوم و تطبیق دهنده نظرات دیگران است و از خود هویت و اصالتی ندارد. نمونه اصلاح طلبش هم سروش است و هرمونوتیکش که تنه به همان داستان شریعتی میزند. اندیشه! شریعتی مجاهدین خلق و انقلاب اسلامی آفرید، امروز کجاست تا پاسخگوی مغالطات خود باشد؟ چگونه باید نسل های آینده داد خود از او بستانند؟ دیگرانی هم که امروز به همان راه می روند به هکذا.
البته با پوزش از آقای نوری علا اگر ایشان را آزردم و پوزش از آن دوست گرامی که از ما مستعاریون! به خاطر حمله به اشخاص مکدر است. این نظرات تنها نظر یک استاد دانشگاه دردمند از ایران است و مسئولیتش تنها با خود اوست. به همین دلیل این مطالب را مقاله نکردم تا موجب وهن حزب نشود. البته کلیه مطالبی که بر شمردم قائل به شخصیت حقیقی افراد نیست و نقد اندیشه ایشان را شامل میشود. همواره امیدوار بوده ام آقای نوری علا از راهی که می رود بازگردد که برای ایران غنیمتی است.
پاینده ایران
|