اتفاقا این تجزیه طلبان هستند که خاک و زبان برایشان مهم تر از انسان است!
حق
اتفاقا همین تجزیه طلبان و قومگرایان فدرالیست ملت و ملیت ساز و لابیهایشان در شبکه های سکولارهای سبز هستند که نقش بسیار موثری در به تعویق انداختن نجات ایران از شر جمهوری اسلامی کهریزکی داشته اند! خدمات اینها به جمهوری اسلامی یکی دو تا نیست که! همینها جنبش سبز تکثرگرا را خطری برای خود دیدند و در صدد گروکشی از آن برآمدند و آنرا با تقسیم شان به سبزالهی، سکولاردمکرات (سکولاردمکراسی چه صیغه ای است!)، و مجاهدین خلق در کنار سلطنت طلبان (این ۲ توهین جمهوریخواهان قلابی به کل پادشاهی خواهان است)تکه پاره کردند. وقتی تظاهرات سال ۸۸ جنبش سبز در اوج بود، اینها در سازمان ؛اتحاد جمهوریخواهان ایران؛ به سرکردگی مهرداد مشایخی و حسن شریعتمداری از رسانه های بیگانه و خودی! شایع کردند ؛جنبش سبز، یک جنبش سراسری (یعنی ملی) نیست؛! من خودم اینرا از دهان مهرداد مشایخی در صدای امریکا در برنامه تفسیرخبر جمشید چالنگی شنیدم. دلیلشان هم این بود که استانهای مرزی و بقول حسن شریعتمداری ؛ملیتهای دیگر ایران؛ ساکت اند!!! در همان حول و حوش، رفیق ایندو، اسماعیل نوری علاء، طبق دسته بندی ای که مهرداد مشایخی از جنبش سبز کرده بود، شبکه سکولارهای سبز خود را راه انداخت و هر چه ملت و ملیت ساز فدرالیست و غیرو بود را در آن سازماندهی کرد و بدین تریب لابی قوی و خود را مطرح ساخت. این لابی هم در تکه پاره شدن و تضعیف جنبش سبز ملت ایران کارگر افتاد و هم در تنظیم منشور پیشنهادی اخیر که اصل ۱۱ برای ارضاء خاطرشان بود و ناشی از ترس دکتر امیدمهر و یارانش از ۱۵۰۰۰ تروریستی که در مرزهای ایران و کشورهای همسایه بویژه در کردستان عراق برای تجزیه ایران منتظرالوقت نشسته اند. اگر انسان ایرانی برای اینها اهمیت داشت که با جنبش سبز و منشور پیشنهادی و هر اقدامی برای برانداختن جمهوری اسلامی ترمز و همزمان فعال و زمینه ساز تجزیه ایران نمی شدند! خوشمزه اینکه حضرات مخالفان تجزیه ایران به ملتها و ملیتها، و مخالفان فدرالیزم فاشیستی شان را خودخواه و تمامیت خواه می نامند و خود را مدافع و دلسوز انسانها!
|