رضا پهلوی و مخالفانش؛ از انتقاد تا تخریب
وجدانی
منشاء مشروعیتِ شاهانه! (۴)
جناب najaf! تنها توصیۀ من به شما این است که هنگامِ خواندن و آه و ناله نمودنتان همۀ آن نوحه ای را که شما سطری از آنرا در کامنتِ خود گنجانده اید و من مقدارِ بیشتری از آنرا در همیجا برایتان تقدیم میدارم، بخوانید و در اثنای آن حداقل صحنۀ تیرباران نمودن آن هزاران مجاهدی که به فرمان همان "قائد پر افتخار جنبشِ بزرگ امام مجاهدِ اعظم تان خمینی" را در برابرِ دیدگانِ خودتان مجسم کنید تا در یابید که به گمانِ شما "مشروعیت از نطفه یا لخته ای خون آغاز میشود؟ یا از مبارزه بی امان و تاریخ ؟" منشاء مشروعیت اغلبِ و بهتر بگویم همۀ ایرانیان وطنپرست و راستین، از جمله شاهزاده رضا پهلوی، فقط و فقط ناشی از حس میهنپرستی، علاقۀ وافر به هموطن داشتن، نثار جان و مال در راه ایران،... و در یک کلام همانند شاهِ فقید محمدرضا شاه، رضا دادند به نیستی و نابودی خویش بشرط ماندگار شدن ایران است و بس. آیا این منشاء مشروعیت را شما هیچ میدانید؟ ولی مردم ایران در برابر آن سرِ تعظیم فرود می آورند! خواهید دید!
و این هم بخشی از آن نوحه ای که نیاز امروزیتان است، چنانچه آنرا ندارید:
گفتند گل مگویید
این حکم پادشاه است
چشم و چراغ بودن
روشنترین گناه است
حکم شکوفه تکفیر
حد بنفشه زنجیر
سهم سپیده تبعید
جای ستاره چاه است
این شهر مردگان است
آواز تازه ممنوع
لبهای غنچه آزاد
گل بی اجازه ممنوع
دارالخلافه آباد
جهل و خرافه آزاد
بیداد پشت بیداد
حرف اضافه ممنوع
گل بی اجازه ممنوع
یک سو ستاره زخمی
یک سو پرنده در گور
تنهای مرده بر خاک
مردان زنده در گور
حاشا از این تباهی
تا کی شب و سیاهی
منبع سند مزبور:
http://khorshidneshan.blogspot.de/2013/01/blog-post_22.html
|