دموکراسی و نقش پادشاه
ایرانی
با درود خدمت دوستان
بخش 1: جمشادخان، خمینی نقشی را که می فرمایید تنها در چند ماه آخر به عهده گرفت و تا پیش از آن در میان عموم مردم ناشناخته بود. یکی از انتقاداتی که به رژیم گذشته وارد است، ممنوع کردن کتاب های او بود. اگر مردم کشف الاسرار و رساله او را پیش از شورش می خواندند، مسلما" او نمی توانست در پاریس به قول خودش خودعه کند و آن چرا به آن اعتقادی نداشت، با راهنمایی بنی صدر، یزدی، رمزی کلارک و ... به زبان براند و به قول خودشان توده ها را بفریبد. سپس، پول های کلانی که نه تنها از طرف بازار بلکه متاسفانه توسط بسیاری از صنعت گران که توسط پادشاه فقید پرورش یافته بودند، به خمینی پرداخت شد نیز در چند ماهه آخر بود. کل جریاناتی را که به نام شورش می شناسیم، تنها در فاصله مرگ فرزند ارشد خمینی تا 22 بهمن 57 به وقوع پیوسته است و نه پیش از آن. اگر خمینی از يک آخوند شپشو (با عذرخواهی، این لقبی است که مردم برای این حضرات در پیش از انقلاب به کار می بردند) به یک رهبر کاریزماتیک تبدیل شد، یک بده بستان دو سویه مابین ارتجاع سرخ و سیاه بود. پس از برگزاری آن تظاهرات در تاسوعا و آشورا، ارتجاع سیاه متوجه قدرت سازماندهی آخوندها از طرف مساجد شد و سپس "بهترین امام! تاریخ توسط کمونیست ها کشف گردید!. به جرات به مشا می گویم، ایران شرایط انقلابی نداشت و این را می توانم اثبات کنم که بحث درباره آن فرصتی دیگر می طلبد. پس به طور خلاصه:
1. جا افتاده رهبری کاریزماتیک خمینی نه توسط خود او، بلکه مابین عوام با شبکه مساجد و بین شهرنشینان توسط ارتجاع سرخ انجام گرفت.
2. دریافت پول توسط خمینی از بازار، صنعتگران و حتی قذافی و دیگران، در چند ماهه آخر که ایت الله بی بی سی به او لقب "آیت الله عظمی" و "مرد قوی ایران" داد، صورت گرفت و نه پیش از آن.
اما درباره شرایط امروز و شاهزاده ایران، شرایط به کلی با آن روزها متفاوت است. شبیه سازی حرکت خمینی در سال 57 نه تنها ممکن نیست، بلکه لازم هم نیست. شاهزاده تنها باید بپذیرند که اتحاد حداکثری ممکن نیست و این فکر را کنار بگذارند.
|