دوستان و دشمنان کنفدراسیون جهانی
حق
درود و سپاس خدمت بهمن زاهدی گرامیم، در اصول ۴ گانه ای که هی تکرار می کنم چیزی بجز ایرانخواهی نمی بینم. امثال آقای داورپناه و ؛دوستان؛ کنفدراسیون جهانی شان هرگز مواضعشان را در اینموارد یا اصلا اعلام نمی کنند و یا همیشه مبحثی را که از اصول نیست را اصل برای توافق و همکاری معرفی می کنند مثلا یا جمهوری یا هیچ. آخر اینم شد حرف حساب!؟ یا ایرانخواهی!؟ بقدری در نوشتار آقای داورپناه مغلطه هست که فرصت پرداختن به یکایک آنها نیست. اصل مطلب برای او و همفکرانش بنظر من اصلا پویایی و پالایش افکار از سره و ناسره یا مربوط و نامربوط نیست بلکه حفظ ؛خودی؛ هاست که در پهلوی ستیزی و جلوگیری از ایجاد یک زبان مشترک در میان اپوزیسیون و در نتیجه تعویق نجات ایران از شر کلیت جمهوری اسلامی و ادامه جشن ؛انقلاب شکوهمند؛ شان که همه و همه با موقعیت امروزیشان گره خورده است با سرنوشت شان خلاصه می شود. کابوس شان تازه با رفتن جمهوری اسلامی آغاز می شود چون دیگر مثل ۳۴ سال گذشته نخواهند توانست از پاسخگویی و مسئولیت پذیری بگریزند و همچنان به جعل و تحریف تاریخ حتی تاریخ جنبش سبز ملت ایران و حتی رویدادهای روز ادامه دهند و نان به نرخ روز و بقیمت جان دهها میلیون ستار بهشتی و ندا آغا سلطان بخورند و شاه را مسئول اعمال خود، خمینی، خامنه ای و دارو دسته هایشان جلوه دهند. این چه جمهوریخواهی ای است که در هر نوشتار و هر نظری باید ابتدا چند فحش و دروغ نثار دودمان پهلوی کرد تا وفاداری خود را به جمهوریخواهی ثابت کرد و بنمایش گذاشت آخر!؟ این چه فرقی با الله اکبر و اشهد ان لا اله الله دارد که هر مسلمانی باید در سر آغاز هر نماز و دعایی بزبان آورد و هر چه بلندتر، وفادارتر و مومن تر و راسخ تر نسبت به دین و ایمانش!؟ مگر مبحثی سیاسی و سکولار مثل جمهوری باید همان رفتاری نسبت به آن شود که از یک مومن به اسلام انتظار می رود!؟ انگار بدون فحاشی و دروغ به پهلوی و جعل و تحریف تاریخ، و با پاسخگو و مسئولیت پذیر بودن نمی توان جمهوریخواه بود!؟ نه، در کلوب اینها نمی شود که نمی شود! ارادتمندتان حق
|