سراب فدرالیسم
ایرانی
بخش ۳: در مورد آلمان، آنچه عرض کردم برگرفته از آمارهای رسمی نهادهای قانونی آن کشور در ارتباط با موضوعات مطرح شده مانند سطح درآمد و آموزش و مشاغل بود. البته به دلیل شغلی، پروژه های بازسازی برلین شرقی را نیز دنبال کرده ام. یک نکته را بسیار درست فرمودید. سال ها گذشته است تا مردم به سبک زندگی در غرب آلمان عادت کرده اند. جال شما ببینید، در یک کشور توسعه یافته، انطباق مردم شرق آلمان و غرب آن، با آن نظام فرهنگی و اقتصادی مدرن، سالها زمان برده است. حال ایران را تصور بفرمایید پس از حکومت جهل و جور آخوند. کاری بس مشکل در پیش داریم که چنانچه منازعات محلی را به آن بیفزاییم و کسانی را که در پی قدرت های موروثی برای خود هستند تحت نام دموکراسی و فدرالیزم، آزاد بگذاریم تکلیف چه می شود؟ چرا آمریکا به عنوان مثال با شدت تمام گروه های تجزیه طلب ایالتی را سرکوب می کند؟ این یعنی در آمریکا دموکراسی موجود نیست؟. در مورد گروه نخبگان، اگر چه من به حزب مشروطه ایران علاقه دارم، اما بگذارید بحث را شخصی نکنیم. هر فرد و یا گروهی می تواند و باید مسائل محتلف را حلاجی کند، در شرایط آزادی بیان، قلم و اندیشه، تضارب آرا و عقاید راهگشای مردم برای انتخاب درست است و نه اینکه گوش به فرمان رهبر (چه پادشاه چه آخوند) باشیم تا او هرچه گفت ما هم همان را تکرار کنیم. منظور بنده از حلاجی نخبگان بی غرض، کسانی است که با تکیه بر اندیشه علمی، مسائل را از منظر خود بدون حب و بغض تحلیل می کنند، حال مردم در این فضای روشن و بدون ریاکاری می توانند انتخاب کنند. درست مانند همان کاری که احزاب در کشور آلمان انجام می دهند. مسائل را با تکیه بر اصول خودشان به صورت ساده برای مردم می گویند و از آنها در صندوق های رای پاسخ می گیرند. در ارتباط با تجربه نظام فدرال، هم نوع ایرانی ان را برای شما شرح دادم و هم می توان با نگاه به کشورهای جنوب فدرال، آینده را پیش بینی کرد. در یک کیس استادی (مطالعات تطبيقی در شرايط يکسان) تحليل و پیش بینی ایران فدرال زیاد سخت نیست.
پاینده ایران
|