دیالوگ ملی
شیر و خورشید و تاج
بخش دوم - "انتخابات آزاد در جمهوری اسلامی و دیالوگ ملی با خائنین، هر دو مضحک است."
یکی روانپریش و مریض قتل میکند، دیگری دانسته و هشیار آن یکی را به قتل تشویق میکند و برای او دست میزند. کدام را میشود راحتر بخشید و از سر گناهانش گذشت؟
در هیچ کشور دموکراتی جای خائن در "دیالوگ ملی" نیست.
بخاطر نسل فردا خیلی فداکاریها باید کرد. مخصوصاً از "انتقام گرفتن" باید چشم پوشید تا نسل فردا بتواند شانسی داشته باشد تا راه خود را دوباره پیدا کند.
اما برگزار کنندگان این نشستها باید بدانند بخت خود را نباید بیش از این بیازمایند... و بدانند که ما میدانیم که خراب کردند و سوزاندند و کشتند و بر باد دادند، اما دوباره هرگز... اما دوباره هرگز که بتوانند با طرفندهای دیگر خود را به این ملت تحمیل کنند.
آنهایی که دانسته ایران را در دوزخ کلاغهای سیاه انداختند و در روز سقوط ایران با عالیجنابان سرخ پوش هم گیلاس و هم صدا شدند، باید از سیاست استعفا دهند و داوطلبانه کنار بروند وگرنه آینده روشنی در انتظار آنها نخواهد بود. این ملت آنهایی را که داوطلبانه دست از سر این ملت بر دارند را میتواند ببخشد، اما آنهایی که ترجیح میدهند شانس خود را دوباره بیازمایند باید بدانند که آینده شومی در انتظار آنها خواهد بود. مریض روانی را میشود بخشید اما خائن را هرگز.
آنهایی که در بوقوع پیوستن فاجعه پنجاه و هفت دست داشتهاند نباید به انتظار آن روزی بنشینند که خشم این ملت بر سر آنها خراب شود. بهتر است خودشان از هم اکنون سیاسست شکست خورده خود را داوطلبانه ببوسند و کنار بگذارند.
دمکراسی را باید بدون خأننین به ایران بازگرداند. تحمل و فداکاری و بخشش بخاطر نسل فردا بجای خود، اما راه را برای منفوران جامعه باز گذاشتن که دوباره نقشههای پلید خود را بر سر این ملت خراب کنند بجای خود... آن دسته که از طرف این ملت ترد شدهاند بهتر است که خودشان بروند، و منتظر ... نمانند.
|