داریوش همایون، مشروطه، لیبرال دموکراسی و طرحی برای آینده
حق
ادامه نظر پیشین...اما دیدیم که برخیها مثل اسماعیل نوری علاء و لادن بازرگان گرمای مطبخ را نتوانستند تحمل کنند و هر کدام با بهانه هایی که تراشیدند خود را از پاسخگویی به مردم و شناساندن خودشان به ملت خلاص کردند. اما تا زمانیکه اینان و همسان اینان خود را داخل زمین بازی سیاسی معرفی می کنند حق ندارند به این سادگی و مثل بچه های لوس و ننر قهر کنند و بروند و مقصر را دیگران معرفی کنند. وقتی الاهه بقراط با شاهزاده درباره ارسال دعوتنامه به مدعیان سیاسی و پاسخ انها می پرسد، آنچه در ذهن من نقش می بندد اینست که چرا شاهزاده به محض ارسال دعوتنامه ها به رسانه های ایرانی یک کپی از آنرا نفرستادند تا آنها به اطلاع عموم برسانند و توجهات به آن جلب شود و مشارکت سیاسی مردم و پروسه خرد جمعی که اینروزها مرتب ادا می شود آغاز شوند؟ چرا نه شاهزاده و نه مدعوین و نه ژورنالیستها لازم ندیدند که به مردم اطلاع دهند که این دعوتنامه در چه تاریخی فرستاده و دریافت شده، محتوای آن و پاسخها به آن چه بوده و تاریخشان چه بوده؟ چرا ژورنالیستها و رسانه هایی که کمابیش اطلاع داشتند بما هیچ نگفتند بجز اینکه شورای ملی ای در راه است؟ چرا تاکنون دقایق یکایک این مذاکرات اعلام نشده، ..... و چرا هیچ اطلاعاتی لحظه به لحظه ای به ژورنالیستهایی که بایستی حضور می داشتند تا کار ژورنالیستی خود را که آگاهی رسانی و روشنگری و ایجاد پل ارتباطی بین آپوزیسیون و ملت ایران از طریق همه رسانه های گروهی است انجام نشد و نمی شود؟ چرا هنوز پس از ۳۴ سال دربدری در جهان آزاد غرب و تجربه دمکراسی و حقوق بشر هنوز سیاسیون و ژورنالیستها و رسانه های ما در خم یک کوچه هستند!؟ اینجا که دیگر نمی توان تقصیر را گردن شاه و یا گردن جمهوری اسلامی انداخت!؟ تا این مشکلات حل نشوند برخلاف آنچه همه می گویند هیچ مشارکت سیاسی و خرد جمعی حاصل نخواهد شد و مردم در تعیین سرنوشت خود نقشی نخواهند داشت. این بزرگترین دلیل بی عملی ما ایرانیان برون مرزی بوده است و خواهد بود. ... ادامه در بخش ۳
|