وقتی جانبازان خودکشی می کنند...
شیر و خورشید و تاج
***** بخش اول - جانفشانان ملی ایران *****
بانو الاهه بقراط،
یک مقاله زیبای دیگر از شما. گاه شما در مورد مطالبی سخن میگوئید که تا عمق جان و روح یک ایرانی را به آتش میکشد. این رژیم بقدری برای این ملت بزرگ فاجعه پشت فاجعه میآفریند که نه میشود کاملاً به این رسید نه میشود کاملا به آن یکی.
از روز اول، از اینکه ایرانیانی را که در جنگ ایران و عراق، در راه میهن، و در راه بقای ایران و ایرانی، از خود گذشتگی نشان دادند و فداکاری کردند، آنها را با واژه "جانباز" خطاب میکنند زیاد خوشم نمیآمد و نمیآید.
بنظر من یکی دیگر از کارهایی که ما ایرانیان پس از سرنگونی این رژیم اسلامی و آزادی ایران باید انجام دهیم این است که زیر پای آن ایرانیان میهن نگهدار و خانواده آنها را باید " گل باران " کنیم. و به بهترین وجه با ایجاد بنیادها و موسسات و سازمانهای مختلف برای این سربازان کارازموده سابق میهن و خانواده آنها وسائل پشتیبانی از آنها برای دسترسی آنها به بهترین بهداشت، تحصیل و و و را فراهم آوریم.
که از آن طریق هم سپاسگزاری خود را به آنها نشان دهیم، و هم اینکه آنها بدانند، این ملت قدر خادمین به این ملت و میهن را میداند و آنها و جانفشانی آنها را هرگز فرموش نخواهند شد.
بعنوان یک ایرانی و بنوبه خود مانند هر ایرانی میهنپرست دیگر هرگز فداکاری را که بسیاری از ایرانیان در جنگ ایران و عراق بدون هیچ کمکی از این رژیم منفور در راه دفاع از خاک میهن از خود نشان دادند را فراموش نخواهم کرد. و بخاطر دفاع از خاک میهن و آبروی ملی ایرانیان، و نجات میهن خود را همیشه مدیون آن دسته میدانم.
در قسمتی از لغات نامه دهخدا در مورد "جانبازی" اینچنین نوشته: "جان بازنده، کسی که با جان خود بازی کند و آن را در معرض خطر اندازد".
همان لغات نامه در مورد "جانفشان" اینچنین نوشته: "کسی که جان را فدا کند". و در مورد "جانفشانی" نوشته: "کوشش بسیار، عمر را در خدمت دیگری صرف کردن". و در مورد "جانفشان کردن" نوشته: "جان را براه کسی دادن".
|