ایرانی
بخش 4:امیدوارم از این کامنت طولانی توانسته باشم بخشی از پرسش تو دوست گرامی را پپاسخ دهم. افسوس که همایون زنده نیست والا همه در پای درس او در این باب زانو می زدیم. ضمنا" چنانچه کتاب "دو قرن سکوت" شادروان زرین کوب را یافتی و چنانچه حوصله داشتی بخوانی، آن کتاب به تو خواهد گفت نهاد پادشاهی چگونه ایران را پس از حمله اعراب اعاده کرد و محافظت نمود. یا مطالعه تاریخ درخواهی یافت چگونه رضاشاه ایرانبانی نمود. اگر ایرانبانی محمدرضاشاه نبود، جنگ خانمانسوز بعد از شورش 57، در سال 1975 اتفاق می افتاد. تو دوست گرامی به تاریخ علاقه نداری، والا سخنها هست از ایران بانی نادرشاه، کریم خان، طاهر و ده ها نام پرآوازه دیگر.
البته با تو موافقم که باید با تمام وجود روبه فردا بود. اما پاسخ دادن به چراهای گذشته بسایر مهم است. چرا دموکراسی در ایران پا نگرفت. چرا مصدق به آن راه رفت. چرا سال 57 آن اتفاق افتاد. تحلیل، نقد و بررسی این چراها بسیار مهم است تا خمینی دیگری از راه نرسد. مردم دوران رضاشاه، اخوند را می شناختند، اما با دور شدن آنها از جامعه، مردم خصلت واقعی آنها را فراموش کردند و به خدعه خمینی درافتادند. دوست بسیار گرامی، زمانیکه همگان در مدح شاه فقید در برپایی حزب رستاخیز از هم پیشی می گرفتند، من با همه ارادتی که به آن بزرگ مرد تاریخ معاصر داشتم، بی پروا جزو منتقدین بودم. سالهاست تکلیف من با خودم روشن است و به دنبال جامعه ای عادلانه، ملی، دموکراتیک و مدرن هستم. اما، این دلیل نمی شود عدم مشروعیت جمهوری جهل و فساد را فراموش کنم و به انتخابات مخدوش سال 58 اشاره نکنم. آرزوی روزی را دارم که آحاد ملت ایران، در یک انتخابات شفاف به پای صندق های رای بروند و آینده خود و فرزندانشان را رقم بزنند. اما، پرنسیپ من طرفداری از نظام پادشاهی پارلمانی است و در آن انتخابات نیز به همین مرام رأی خواهم داد. از گفتگو با تو دوست نازنین بسیار خوشحالم، چنانچه دوست داشته باشی ادامه خواهیم داد.
پاینده ایران
|