دیالوگ ملی
حق
درود بر هموطنانم. بین حسن شریعتمداری، شهریار آهی، جمشید طاهری پور، پورمندی و طبری و دیگر حضار در این نشست، چند نفرشان اعضاء کنفدراسیون دانشجویان ایران دوران شاه بوده اند؟ از میان اینها چند نفرشان در این 34 سال توانسته اند از گذشته های خود عبور (نقد از گذشته خود) کرده، و پس از بیش از 3 دهه تجربه شخصی شان از لیبرال دمکرات ترین کشورهای جهان دست از تفکرات کنفدراسیونی خود برداشته اند؟ چه درصد از حضار درین نشست با اینکه خود در لیبرال دمکراسی ها زندگی می کنند هنوز از لیبرال دمکراسی برای ایران طفره می روند و سکولاردمکراسی را علم کرده اند؟ چه تعداد از اینان تفاوت بین لیبرال دمکراسی و سکولاردمکراسی را توضیح داده اند و موضع خود را در این یک مورد اعلام کرده اند؟ در این نوشتار می بینیم حسن شریعتمداری از قانون اساسی جمهوری اسلامی حرف می زند ولی آیا تا بحال گفته او بدنبال چگونه قانون اساسی ای برای ایران است؟
در نوشتار مشترک آقای آبار آمده که "بررسی کمی کیفی وتوسعه امکان های توافق برسرکنار آمدن با حکومت اسلامی، شریک شدن در قدرت سیاسی به رهبری آقای میر حسین موسوی یکی ازاهدافی است که از لابلای سخنرانیها ساطع میگشت". حتما توافقی بین کنفدراسیونی های 57 ای و اصلاحاتچی ها انجام شده یا در شرف انجام است. آیا کسی از مفاد آن خبر دارد؟ وقتی تظاهرات جنبش سبز در اوج خود بود، حسن شریعتمداری همراه با رفیق درگذشته اش، مهرداد مشایخی که هر دو از سران سازمان اتحاد جمهوریخواهان ایران بودند، از هر بوق و کرنای بیگانه منجمله صدای امریکا و دویچه وله اعلام می کردند که جنبش سبز، یک جنبش سراسری و فراگیر نیست چون "ملتها و ملیتهای غیر فارس" نوار مرزی ایران در آن شرکت نداشته اند و سکوت کرده اند چون مطالباتشان "فدرالیسم و برسمیت شناخته شدن ایران بعنوان کشوری چند ملت و ملیتی" را در این جنبش نمی بینند. چگونه است با این بهانه ها، حسن شریعتمداری و همفکرانش در آنزمان از میرحسین موسوی حمایت نکردند ولی حالا می خواهند از او حمایت کنند!!!؟؟؟ حال چگونه است...ادامه بخش ۲
|